9 دقیقه ای که نادر اوتی تلف کرد!

چهارده پرتاب نادر محمدی، ۹ دقیقه از زمان بازی را برای تیم پیکان تلف کرد و نتیجه مطلوبی هم برای این تیم نداشت.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس، برای روزنامه نگاران و عکاسان ورزشی پشتک وارو های نادر محمدی یک سوژه جذاب و قابل توجه در روزهای ابتدایی لیگ بود. آن ها با تعجب و کمی تحسین به توانایی ارسال توپ تا فواصل دور اشاره می‌کردند و از پشتک واروهای مدافع پیکان داستان می‌ساختند. اما این ارسال ها و این پرتاب ها، از هر دو سوی زمین و از هر فاصله ای نسبت به دروازه حریف، تبدیل به تم اصلی تیمی شد که یکی از تاکتیکی ترین مربیان لیگ را در اختیار دارد؛ مهدی تارتار - مربی ای که نشان داده از فوتبال سردرمی‌آورد. اما...

ورزش سه نوشت؛ روز گذشته و در بازی پرسپولیس مقابل پیکان، نادر محمدی تبدیل به پرتکرارترین اتفاق مسابقه شد. بازیکنی که بارها و بارها از هر قسمتی از زمین برای پرتاب آکروباتیک توپ، خود را به اوت های کناری می‌رساند و پس از یک دورخیز با یک پشتک وارو و ستون دست روی توپ و استفاده از خاصیت گریز از مرکز، توپ را به سمت دروازه پرسپولیس ارسال می‌کرد. او در این مسابقه 15 بار برای پرتاب پشت توپ قرار گرفت که از این بین یکبار را به صورت عادی پرتاب کرد و در 14 مرتبه بعد، موفق و غیرموفق توپ را از سویی به سمت حامد لک فرستاد که البته روی دفع این توپ ها چندان هم مطمئن نبود.

نکته اینجاست که باوجود اصرار به پرتاب، این تاکتیک تیم پیکان به جز دو صحنه، کوچکترین خطری روی دروازه پرسپولیس ایجاد نکرد و پیکان که دو سه باری صاحب موقعیت هایی برای فرو ریختن دروازه پرسپولیس شد، از مسیرهای دیگری برای این کار استفاده کرد و البته یک بارهم روی استفاده از توپ سوم، تیرک دروازه سرخ ها را به لرزه انداخت. در مورد دیگر، سیدجلال با پوششی فوق العاده مانع از فرو ریختن دروازه شد.

 

آنچه که پرتاب های اوت نادر محمدی با خود وارد بازی می‌کند، از این جنبه قابل بررسی است که تیم ها برای ایجاد یک لاین دفاعی به عقب می‌روند و بالاجبار آرایش دفاعی می‌گیرند و پس از به پایان رسیدن موقعیت بازیکنان خط جلو دوباره به محل استقرار برمی‌گردند. این فعل و انفعال باعث می‌شود که نظم و انضباط تیم حریف نیز به هم بریزد. این چیزی است که این تاکتیک را تبدیل به یک ضدتاکتیک برای تیم مقابل می‌کند اما اثر اصلی آن روی خود بازی است؛ وقتی که این اوت های بلند از بازی می‌کشد و البته تکراری که ملال می‌آورد. به خاطر داشته باشیم برخلاف پرتاب اوت های علی علیزاده بازیکن کرمانی که توپ ها را به شکل مواج و سرعتی به سمت دروازه ها می‌فرستاد، محمدی از شکل دیگری استفاده می‌کند و پرتاب هایش قوسی و دوربرد است. اما خوب است برای روشن شدن مطلب، به فکت هایی در این باره اشاره کنیم:

* تیم پیکان در این بازی ۲۴ پرتاب اوت داشت که سهم نادر محمدی ۱۵ تاست. او فقط یک بار در دقیقه ۸۰ اوت کوتاه انداخت و در باقی موارد با ژست و مدل همیشگی اش، توپ را بلند فرستاد.

* نادر محمدی در نیمه اول شش پرتاب بلند داشت و در نیمه دوم ۸ پرتاب بلند.

* باتوجه به موقعیت هر دو تیم، به نظر می‌رسد پیکانی ها قصد داشتند در نیمه اول از سمت راست اوت بگیرند تا امکان دورخیز بهتری باشد و در نیمه دوم نیز از جناح چپ. چرا که در هر دو نیمه اکثریت (۵) در این دو سمت بود.

* از ۱۴ پرتاب بلند محمدی، تنها دو تا منجر به موقعیت شد. یکی در دقیقه ۳۰ که مدافع پیکان ضربه سر را به بالای دروازه زد و دیگری در دقیقه ۶۹ که توپ به تیرک خورد.

* نادر محمدی شش پرتاب اوت را از نزدیکی های خط وسط زمین پرتاب کرد که در تمام موارد توپ به محوطه جریمه رسید.

* ۲۴ پرتاب اوت پیکان در ۱۰.۷ دقیقه (۶۴۶ ثانیه) پرتاب شد و نکته جالب این که محمدی ۹ دقیقه (۵۴۰) دقیقه از وقت بازی را تلف کرد. یعنی ۹ پرتاب اوت دیگر ۱.۷ دقیقه و پرتاب های محمدی به تنهایی ۹ دقیقه.

* اگر نادر محمدی اوت ها را عادی می‌انداخت، پیکان ۶ دقیقه وقت بیشتری داشت. این زمان فارغ از لحظات تلف شده ای است که ارسال های او منجر به اوت یا خطا شد.

* طولانی ترین اوت نادر محمدی در دقیقه ۶۷ رقم خورد؛ جایی که پرتابش یک و ۱۰ ثانیه به طول انجامید.

* سه پرتاب اوت آخر این بازیکن، نکته جالبی دارد؛ دو تا اوت شد و دیگری تبدیل به ضد حمله برای پرسپولیس.

* پیکان برای گرفتن اولین پرتاب اوت ۱۴ دقیقه صبر کرد. آن ها در این پرسینگ سه نفره را در نزدیک خط طولی انجام میدادند تا بازیکنان پرسپولیس به اشتباه بیفتند.

عیسی عظیمی روزنامه نگار ورزشی در این باره می‌نویسد: «تکرار، ملال‌انگیز است و غم‌انگیز این‌که کسی آن مرز افتادن به دام تکرار را فهمیده یا نفهمیده رد کند؛ مرز، این‌جا و در فوتبال حرفه‌ای، هدف است: گل! و هر نمایشی که برای چیزی جز آن ارائه شود، در بهترین حالت شاید سرگرم کننده باشد؛ آن هم نه برای حرفه‌ای‌ها و نه این‌ همه مصرانه و گل‌درشت.

چرا لازم است از چنین ماجرایی نوشت؟ چون آن مرز تعیین کننده را خیلی وقت‌ها در زندگی هم گم می‌کنیم. جایی که آن‌چه اصل است، در ابتذال ناگزیر و جذاب شهوت‌های دم‌دستی از یاد می‌رود.»

دیدگاه تان را بنویسید