دلیل فقر و عقب ماندگی معیشتی بازنشستگان چیست؟
یک فعال صنفی مستقل بازنشستگان کارگری با اشاره بهفقر بازنشستگان می گوید: نگاهی به ترکیب هیات امنای سازمان تامین اجتماعی نیز نشان میدهد که ذینفعان اصلی یعنی کارگران و بازنشستگان، هیچ جایگاهی در این هیات تصمیمگیر ندارند؛ دولتیها خودشان صندوق تامین اجتماعی را میگردانند و هر جور بخواهند بدون رای و نظر کارگران و بازنشستگان، تصمیم میگیرند.
جی پلاس؛ حسین غلامی بر این باور است که تغییر ساختار سازمان تامین اجتماعی و به رسمیت شناخته شدن حق مشارکت واقعی، میتواند داراییهای سازمان را بهتر اداره کند.
حسین غلامی (فعال صنفی مستقل بازنشستگان کارگری) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، در ارتباط با عدم مشارکت واقعی کارگران و بازنشستگان در اداره امور صندوق تامین اجتماعی گفت: باید پرسید بازنشستگان و کارگران تا چه میزان قدرت تاثیرگذاری در امور صندوق تامین اجتماعی را دارند؟ چند نماینده واقعی بازنشستگان (جامعه ذینفعان اصلی) در اداره و مدیریت صندوق نقش دارند و تا چه حد میتوانند در تصمیمگیریها اثرگذار باشند؛ پاسخ همه این سوالات ناامیدکننده است چراکه بازنشستگان هیچ نقشی در اداره امور صندوق و تصمیمگیریها ندارند.
وی ادامه میدهد: نگاهی به ترکیب هیات امنای سازمان تامین اجتماعی نیز نشان میدهد که ذینفعان اصلی یعنی کارگران و بازنشستگان، هیچ جایگاهی در این هیات تصمیمگیر ندارند؛ دولتیها خودشان صندوق تامین اجتماعی را میگردانند و هر جور بخواهند بدون رای و نظر کارگران و بازنشستگان، تصمیم میگیرند.
به گفته غلامی، همین چیدمان، از یکسو موجب فقر و عقب ماندگی معیشتی بازنشستگان شده و از سوی دیگر، به برباد رفتن و اتلاف داراییهای باارزش و تاریخی سازمان، انجامیده است.
او اضافه میکند: در نهایت حقوق یک چهارم خط فقر نصیب بازنشستگان میشود. میگویند سازمان منابع ندارد حتی از پَسِ درمان هم بر نیامده و درمان را حواله بیمه تکمیلیِ بخش خصوصی میکنند. اما نمیگویند سرمایهها و منابع سازمان تأمین اجتماعی کجا رفت؟ و چرا سازمان منابع برای تأمین یک زندگی مکفی را ندارد؟
غلامی ضمن تاکید بر لزوم تغییر ساختار، ادامه میدهد: مهمترین پرسش این است که صاحبان اصلی اموال و داراییهای تامین اجتماعی کجا هستند؟ دولت با شرکای خود بر سر گنج سازمان نشسته و هیچ تلاشی برای سازمانیابی و مشارکت بازنشستگان و کارگران نمیکند -چون به نفع دولت نیست-؛ اگر ارزش واقعی بدهیهای دولت را در نظر بگیریم و آن را به نرخ روز محاسبه کنیم، درمییابیم دولت هم اکنون بالای یک تریلیارد و سیصد میلیارد تومان بدهی دارد؛ این در حالیست که بازنشستگان قدرت اجتماعی و تشکلهای قدرتمند و واقعی ندارند. متأسفانه ارادهای هم برای حفظ منافع، منابع و اندوختههای خود ندارند، دارائیها را به غیر سپرده و در فقر به سر میبرند.
خداوند ا ما کارگران باز نشسته ومستمری بگیران را از چنگال این مدیران سازمان که مانند بختک بر روی این قشر ضعیف افتاد ه اند ونمی گذارند نفس بکشند نجات بده ما با حقوقی که فقط یک کیلو موز نمیشود چه گناهی دازیم که در این موقع از زمان زندگی می کنیم