چند روزی پس از غصب خلافت به وسیله ابوبکر، وی کارگزاران حضرت فاطمه سلام الله علیها را از فدک بیرون و آنجا را غصب کرد و چون دادخواهی صدیقه طاهره سلام الله علیها به نتیجه نرسید، ایشان راهی مسجد شده و خطبه خواندند که به خطبه فدکیه مشهور است.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و غضب خلافت به وسیله ابوبکر، وی چند روزی پس از نشستن بر کرسی خلافت با استناد به روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مبنی بر عدم ارث گذاشتن پیامبران، فدک را که پیامبر اسلام (ص) به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بخشیده بودند، تصرف و کارگزاران ایشان را از آنجا بیرون کرد. و حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از بی ثمر شدن دادخواهی شان، به مسجد رفتند و خطبه ای برای روشن شدن ماجرا و بازپس گیری فدک بیان فرمودند که به خطبه فدکیه شهرت دارد. اکنون به مناسبت شهادت بانوی بزرگوار اسلام، بخشی از بیانات آیت الله العظمی جوادی آملی در این باره منتشر می شود:
شایسته است خطبه نورانی فدک در حوزه ها و دانشگاه ها واحد درسی قرار بگیرد تا روی آن کار و تحقیق صورت بگیرد و نخبگان در این زمینه آرا و نظرات خود را ارائه کنند.
وجود مبارک بیبی(سلام الله علیها) بعد از غصب فدک وقتی وارد مسجد شدند این خطبه نورانی را ارائه کردند؛ این خطبه یک بخش علمی عمیق دارد که آن چند سطر اوّل است؛ بعد معارف توحیدی را تشریح و اوصاف الهی را تبیین می کنند، بعد وحی و نبوت، عظمت و رهآورد قرآن کریم را بازگو می کنند؛ بعد نتیجه انقلاب اسلامی که به وسیله پدر بزرگوارش(سلام الله علیه و علی اهل بیته) صورت پذیرفت را شرح می دهد؛ بعد جریان فدک را مطرح می کنند و با این کار هم خلیفه وقت را استیضاح می کنند و هم از مردم مهاجر و انصار گِله می کنند ضمن اینکه گفتمانی هم با وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) دارند. این خطبه از بابرکتترین و ذخیرهمندترین معارف دینی ماست.
در آغاز این خطبه حضرت به یک شبهه علمی پاسخ می دهند و آن شبهه این است که از دیرزمان ثنوی ها و غیر ثنویها و مادیین مطرح می کردند که اگر خدایی هست و خالقی هست جهان را از چه چیزی خلق کرد؟! اگر جهان را از «من شیء» خلق کرد، پس معلوم می شود قبلاً اشیایی بود و احتیاجی به خدا نداشت و خدا این اشیا را جمع کرد و از اینها آسمان و زمین و انسان و غیر انسان ساخت و اگر «من لا شیء» خلق کرد، «لا شیء» که عدم است و نمی شود عدم را جمع کرد و با آن آسمان ساخت زمین ساخت. شیء هم که از دو طرف نقیض بیرون نیست؛ یا شیء است یا «لا شیء». وجود مبارک فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به این شبهه پاسخ داد.
در آغاز این خطبه آمده است که خدای سبحان «خلق الأشیاء لا من شیء»؛ حضرت می فرماید نقیض «من شیء»، «من لا شیء» نیست، نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است. این بحث های عمیق فلسفی در خطبه چند سطری آن حضرت است.
حضرت در ادامه خطبه وقتی که نوبت به خودش رسید وارد بحث فدک شد؛ وجود مبارک حضرت خودش را چگونه معرفی می کند که من چه کسی هستم و اوصاف من چیست و حرف من چیست! فرمود: مردم! من فاطمه هستم. این یعنی چه؟ فرمود: «ثُمَّ قَالَتْ أَیهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ»؛ مثل اینکه وجود مبارک ابی عبدالله روز عاشورا خودش را معرفی کرد که «أنا حسین بن علی»، من پسر پیغمبر هستم. حضرت فرمود این همه فضایلی که پیغمبر درباره فاطمه گفت و همه شما شنیدید، آن فاطمه من هستم. اگر شنیدید پیغمبر فرمود فاطمه بضعه من است، من هستم؛ اگر فرمود رضای فاطمه رضای من است، آن فاطمه من هستم! غضب فاطمه غضب من است، آن فاطمه من هستم! «مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» من هستم! شما هم که مرا می شناسید. شما شنیدید که فاطمه صدیقه است، عابده است، زاهده است، «خیر نساء العالمین» است، «أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً»؛ این چهار مطلب را همه شما گوش بدهید، حرف اوّل و آخر من این است: نه در گفتار من قصور و تقصیر است، نه در رفتار من قصور و تقصیر است و هر چه می گویم معصومانه می گویم و هیچ اشتباه نمی کنم. این به معنی عصمت است.
وقتی زن های مدینه آمدند خدمت حضرت، حضرت فرمود من از دنیای شما بیزار هستم، از شوهران شما بیزار هستم، از شما بیزار هستم، دین را، قرآن را، عترت را، سفارش پیغمبر را، همه را شما تنها گذاشتید!
ذکر مصیبت حضرت فاطمه(س) به وسیله آیت الله جوادی آملی
حالا چگونه حضرت از مسجد آمده؟ آن دومی چه وقت با حضرت برخورد کرده؟ گفتند چرا حسن(ع) زیاد گریه می کند؟ فرمود در آن کوچه تنها حسن(ع) نزد من بود، آنجا که سیلی خوردم! حسن(ع) را نمی شود آرام کرد! این پسر هر وقت یادش می آید که من سیلی خوردم گریه می کند! اینکه می بینید بچههای دیگر این قدر شیون نمی کنند برای اینکه در آن کوچه نبودند تا وضع مرا ببینند! در جریان در و دیوار گفت: «سل صدرها خزانة الأسرار» از میخ دَر بپرس، آن صحنه ای بود که همه باخبر بودند.
حضرت یک وصیت شفاهی و قولی دارد و یک وصیت کتبی. تمام این بیاناتی را که به امیرالمؤمنین(ع) فرمود؛ یک وصیتنامه کتبی هم حضرت زیر بالشت او دید، بعد آن را مطالعه کرد، دید باز همان حرف هایی که زبانی فرمود همان حرف ها را نوشته؛ یا علی شب مرا غسل بده! شب کفن کن! شب دفن کن! راضی نیستم آنهایی که آسیبی به دین رساندند در مراسم من شرکت کنند. این وصیت آن حضرت بود. این را هم گفت و هم نوشت. وقتی به آن وضع رسید، فرشته ها صدا دادند یا علی! حسنین را از روی سینه مادر بردار! آن ندای ملکوتی آمد: «إرفعهما عن صدرها فإنهما ابکیا و الله ملائکة السماء»؛ حسنین را آرام از روی سینه مادر بردار! اینها فرشته آسمان را به گریه درآوردند. «السلام علیک یا أبا عبدالله»! هیچ اجازه ندادند دختر حسین(ع) روی سینه پدرش قرار بگیرد. خود حضرت فرمود خون چشمم را گرفته، من که تو را نمی شناسم هر کس هستی بدان «لَقَدِ ارْتَقَیتَ مُرْتَقًی عَظِیماً»؛ جای بسیار بلندی نشستی، «طَالَمَا قَبَّلَهُ رَسُولُ الله»؛ اینجا را پیغمبر مکرّر می بوسید.
«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَینِ وَ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَینِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَین»! «السلام علیکِ یا فاطمة الزهراء یا بنت رسول الله صلوات الله علی اوّلکم و علی آخرکم و علی ظاهرکم و علی باطنکم و علی شاهدکم و علی غائبکم و رحمة الله و برکاته».