جی پلاس؛
موضع گیری علمایی مانند علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله صافی، دکتر شریعتی و دیگران دربرابر انتشار کتاب شهید جاوید چه بود؟ پاسخ موسوی تبریزی
کتاب شهید جاوید، تالیف صالحی نجف آبادی، اثری بود که از دیدگاهی متفاوت به قیام حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه پرداخته بود که موضع گیری های متفاوتی را در بین اندیشمندان و علما در پی داشت.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، سید حسین موسوی تبریزی از پیشگامان و همراهان نهضت امام خمینی در کتاب خاطرات خود به انتشار کتاب شهید جاوید توسط صالحی نجف آبادی اشاره کرده و از موضع گیری های متفاوت نسبت به انتشار این کتاب می گوید که با هم مرور می کنیم:
این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که کتاب شهید جاوید در نوع خودش کتابی بی نظیر یا دست کم کم نظیر بود. چون در این کتاب با یک دید و تحلیل نو و به دور از تاریخ نگاری صرف و با قلمی خوب و محکم به واقعه عظیم نهضت سیدالشهدا (ع) نگریسته شده بود. پیش از آن کتاب های تاریخی زیادی درباره این قیام از مبدأ تا منتهایش از دعوت کوفیان و حرکت امام به طرف مکه و سپس تا جزئیات وقایع روز عاشورا توسط علما و مورخین بزرگ تاریخ اسلام از قدما تا علمای معاصر تحت عنوان مقتل و غیره به رشته تحریر درآمده بود که از میان کتب قدما می توان به کتاب معتبر ارشاد شیخ مفید اشاره کرد منتها در هیچ یک از این کتاب ها قیام امام حسین (ع) به طور تحلیلی و با بیان علل و انگیزه ها و اهداف ایشان مطرح نشده بود و این کتاب برای اولین بار بود که این مسائل را با توجه به آنچه در کتب تاریخی وجود داشت از دید یک کارشناس مسائل تاریخی و سیاسی و از روی عقل و منطق، تحلیل و بیان می کرد.
در همین رابطه بخوانید:
روایت موسوی تبریزی از موضع گیری امام دربرابر قضیه "شهید جاوید
لازم به ذکر است که در کتب تاریخی صرف، مورخ و نویسنده چندان موظف نیست که در جمع بین روایات و اخبار متعارض و ناهمگون سعی و تلاش بکند ولی نویسنده ای که وقایع را تحلیل می کند درصدد ارائه یک نظریه و دیدگاه خاص تاریخی است و باید در جمع و یا تأویل آن اخبار متعارض کوشش زیادی بکند همان طور که صاحب کتاب شهید جاوید در این جهت قدم برداشته بود. به عنوان نمونه درخصوص قیام امام حسین (ع) روایاتی وارد شده که حضرت با علم به شهادتش در کربلا حرکتش را آغاز کرد. از جمله این روایات حدیث معروفی است با این مضمون که یک روز حضرت سیدالشهدا (ع) جد بزرگوارش رسول گرامی اسلام (ص) را در خواب دید که به آن حضرت خبر شهادتشان را دادند و فرمودند: ان الله شاء ان یراک قتیلا؛ یعنی خداوند می خواهد که تو را کشته ببیند و از طرف دیگر روایاتی درباره حکومت اسلامی و شرایط زمامدار اسلامی و مسائلی از این قبیل از خود امام حسین (ع) صادر شده که به اهداف و انگیزه های قیام آن حضرت نظر دارد که نویسنده با تأمل در سند و دلالت این روایات و جمع بین آنها به اثبات نظریه اش می پردازد. از زاویه دیگر دیدگاه ارائه شده در این کتاب مبنی بر حرکت امام حسین (ع) به انگیزه تشکیل حکومت طبعاً با علم غیب امام و آگاهی اش به حوادث و وقایع آینده از جمله شهادتش منافات داشت و این مسأله حساسیت علما و بزرگان حوزه را برانگیخت و این تصور را در اذهان به وجود آورد که مؤلف این کتاب منکر علم غیب امام معصوم (ع) که مورد اتفاق همه علمای شیعه است می باشد؛ بنابراین مخالفت با کتاب آغاز شد منتها دو نوع واکنش و برخورد در حوزه بروز کرد: نوع اول یک واکنش منطقی و اصولی بود که از طرف بزرگانی مانند مرحوم علامه طباطبایی، آیت الله فاضل و آیت الله صافی بروز کرد. این عده از علمای حوزه محققانه و محترمانه به نقد و بررسی کتاب پرداختند. آقای فاضل به همراه مرحوم آقای شهاب الدین اشراقی کتاب پاسداران وحی را در رد آن کتاب نوشتند. جناب آقای صافی نیز با نوشتن کتاب شهید آگاه خیلی محققانه و عالمانه به رد نظریه طرح شده در کتاب شهید جاوید پرداخت که به نظر من این کتاب به جهت تحلیل های ارائه شده و قلم خوب و روان آقای صافی و سابقه ایشان در تحلیل های تاریخی و مطالبی از این دست، بهترین کتابی بود که در رد و نقد آن کتاب نوشته شد.
شهید مطهری نیز از کسانی بود که در نقد مطالب کتاب شهید جاوید سخنرانی های تحقیقی متعددی انجام داد که بعد از انقلاب به صورت کتاب حماسه حسینی چاپ و منتشر شد. مرحوم علامه طباطبایی هم ضمن مخالفت با برخوردهای تند و احساسی و غیرمنطقی با این کتاب، با تألیف کتابی درباره علم امام معصوم(ع) به طور غیرمستقیم نظریه کتاب شهید جاوید را رد کرد. از میان کسانی که در حوزه با این کتاب مخالف بودند ولی خیلی منطقی و مستدل مطالب کتاب را نقد کردند و از برخوردهای افراطی دیگران انتقاد نمودند مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری بود. در میان دانشگاهیان نیز مرحوم دکتر شریعتی به مخالفت با این کتاب برخاست. ایشان ضمن تحسین روش تحقیقی و اسلوب کتاب از نگرش مؤلف کتاب به واقعه عظیم قیام امام حسین (ع) انتقاد کرد.
مرحوم دکتر شریعتی معتقد بود که حضرت سیدالشهدا (ع) با علم به شهادتش در کربلا و اینکه نمی تواند ظاهراً بر دشمن غلبه کند و پیروز شود با سلاح شهادت و مرگ سرخ قدم به میدان مبارزه گذاشت و این پیام عملی را به گوش همه جهانیان رساند که با اهدای جان و خون هم می توان برای اقامه قسط و عدل مبارزه نمود و دشمن را به زانو درآورد و مرگ سرخ خویش را برای زندگی با شرافت دیگران انتخاب کرد.
برخورد نوع دوم، احساسی و غیرمنطقی با کتاب شهید جاوید
برخورد نوع دوم که بیشتر بر احساس تکیه داشت تا بر عقل و منطق، برخوردی بود که از سوی بعضی از علما و بزرگان دامن زده می شد و متأسفانه این برخورد، غالب بود و قضیه طوری بود که احساسات عام مردم عادی نیز به خاطر عشق و علاقه شان به اهل بیت (ع) زود برانگیخته شد و عمده روضه خوانها و مداحان نیز با بیان این مطلب که این کتاب درصدد انکار علم غیب معصومین (ع) است، تنور احساسات مردم را داغ و داغتر می کردند. البته سرمنشأ تحریک اینها یکی ساواک و دستگاه امنیتی کشور بود که می خواست به کتاب و نویسنده و مؤیدینش ضربه بزند و با ضربه زدن به اینها به حیثیت حضرت امام خدشه وارد کند که ما به نقش محوری ساواک در این غائله بعد از پیروزی انقلاب با دست یافتن به اسناد و پرونده های ساواک بهتر پی می بریم[۲] و هنگامی که من به همراه آقای ری شهری برای تصدی امر قضاوت به استان خوزستان رفته بودیم و آنجا در لابه لای اسناد و مدارک موجود به نامه ای از ساواک تهران به ساواک خوزستان برخوردیم که طی آن دستور داده بودند به روحانیون استان در همه سطوح اعم از استاد و مدرس و روضه خوان و غیره پول داده شود تا علیه شهید جاوید صحبت کنند و مطالب کتاب را رد کنند که این ترفند متأسفانه در بسیاری از علما و روحانیون در مناطق مختلف کشور مؤثر واقع شد و عده زیادی از اینها ندانسته آب در آسیاب دشمن ریختند. البته در میان علما و روحانیون بودند کسانی که توطئه دشمن را شناختند و تحت تأثیر قرار نگرفتند. افرادی نیز در خود حوزه بودند که از دست نویسنده و مؤیدین کتاب نه تنها به خاطر خود کتاب بلکه بیشتر به جهت اینکه اینها در معرفی امام به عنوان مرجع تقلید اعلم نقش اساسی ایفا کرده بودند خشمگین بودند و می خواستند انتقام بگیرند و متأسفانه مرکز اینها بیت بعضی از مراجع بزرگ بود و اطرافیان و بعضی از نزدیکانشان با حساسیت خاصی با این مسأله برخورد می کردند به طوری که نویسنده و کسانی را که تقریظی بر کتاب نوشته بودند وهابی می خواندند و مورد لعن و نفرین قرار می دادند و همین برخورد تند و غیراصولی موجب درگیری ها در حوزه می شد و روضه خوانها گاهی در منزل آن بزرگان صریحاً افرادی همچون آقای منتظری و آقای مشکینی را وهابی و گاهی در مجالس دیگر از این هم پا را فراتر گذاشته و اینها را بهایی می نامیدند. یک شب خود آقای منتظری برای ما نقل می کرد که من یک روز در منزل قبلی واقع در چهارمردان نشسته بودم که صدای یک سخنران از بلندگوی مسجدی در نزدیکی منزلم به گوشم رسید که تقریظ نویسان کتاب شهید جاوید را به عنوان بهایی لعن می کرد. البته ناگفته نماند که این تبلیغات در افکار بعضی از بزرگان نیز اثر گذاشته بود. به خاطر دارم که بعد از پیروزی انقلاب یک روز قبل از انتخابات خبرگان قانون اساسی به همراه مرحوم شهید قاضی طباطبایی خدمت یکی از مراجع قم رسیدیم و مرحوم آقای قاضی طباطبایی راضی به داوطلب شدن برای نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی به عللی نبودند و ما هرچه اصرار کرده بودیم فایده ای نبخشیده بود. آن مرجع محترم نیز از ایشان خواستند در این انتخابات شرکت کنند. آقای قاضی گفت: حاج آقا من به خاطر مشکلاتی که دارم نمی توانم داوطلب شوم. در این موقع ایشان فرمود: امثال شما باید به مجلس بروند و در تصویب قوانین براساس معیارهای اسلامی کوشش بکنند تا افرادی مثل آقای مشکینی و منتظری به مجلس خبرگان راه پیدا نکنند و برخلاف ولایت و معصومین (ع) کاری صورت ندهند!
به هر حال بعد از غائله شهید جاوید، دو طیف در حوزه به وجود آمد طیف موافقین کتاب و طیف مخالفین احساسی کتاب که به نام ولایتیون شهرت پیدا کردند و بعداً نیز این طیف با پیش آمدن موضوع شهادت مرحوم آقای شمس آبادی ـ که شایع شد توسط دارودسته مهدی هاشمی انجام گرفته است ـ با توجه به اینکه آنان با قضیه شهید جاوید و نویسنده و تقریظ نویسانش مرتبط بودند باز به این بهانه به تکرار همان مسائل درباره شهید جاوید پرداختند.
واکنش سایر مراجع و علما نسبت به کتاب شهید جاوید
اگرچه در بیت مرحوم آقای نجفی مرعشی هم بعضی از روضه خوان ها به این مسأله دامن می زدند ولی برخوردها به آن تندی نبود اما در بیت آقای شریعتمداری به جهت برخورد منطقی تر وی در برابر این نوع مسائل حساسیت برانگیز مخالفت علنی و صریح بروز نکرد و ایشان اجازه نداد که این مسأله در بیتش مطرح شود. جمعی از اساتید مطرح حوزه نیز که برخوردی معقولانه با این جریان داشتند مثل آقای مکارم و آقای نوری در عین قبول نداشتن مطالب مطرح شده در شهید جاوید بدون جنجال آفرینی، مخالفتشان را به صورت علمی و بیشتر در محافل خصوصی بیان می کردند چون احساس کرده بودند که توطئه ای در کار است و هدف ایجاد اختلاف و تفرقه در بین روحانیت است. خود من نیز علاوه بر اینکه با بعضی از مطالب کتاب موافق نبودم موقعیت را برای نشر کتاب هایی از این دست مناسب نمی دانستم که همین مطلب را یک شب در نجف آباد در جلسه ای که با خود آقای صالحی نجف آبادی درباره مسائل سیاسی داشتیم در میان گذاشتم و تا نصف شب روی این مسأله بحث کردیم. من به ایشان گفتم: بر فرض حق بودن همه مطالب کتاب شما، در این موقعیت که ضروری ترین نیاز روحانیت وحدت و همدلی است طرح مطالب حساسیت برانگیز و تفرقه افکنانه اصلاً صحیح نیست. من با آقای منتظری و آقای مشکینی هم در این مورد بحث کردم و همین انتقاد را به آنها نیز داشتم البته خود آنها بعد از انتشار کتاب متوجه شدند که رژیم از این کتاب و موقعیت به دست آمده به نفع خود بهره برداری کرده است به همین علت مانع چاپ تقریظشان در چاپ دوم شدند منتها توجیهشان در برابر انتقادهای ما این بود که ما مطالب کتاب را صددرصد تأیید نکردیم بلکه فقط از این کتاب به عنوان یک کتاب تحقیقی و مستدل در نوع خودش تقدیر کردیم.
۱. در سال1349 کتابی به نام «شهید جاوید» به قلم نعمت الله صالحی نجف آبادی منتشر شد. این کتاب تلاش کرده بود تا از زاویه ای جدید مسأله قیام امام حسین(ع) و نهضت عاشورا را بررسی کند. اصلی ترین هدف این کتاب این بود که امام حسین(ع) نه به نیت شهادت، بلکه برای تشکیل حکومت اسلامی به سمت کوفه حرکت کردند و چون دیدند امکان تحقق آن وجود ندارد، به جنگ کشیده شدند و واقعه عاشورا رخ داد. نگاهی که در بطن خود، مستلزم انکار علم امام معصوم(ع) بود. اما آنچه بر اهمیت این کتاب می افزود، تأییدیه و تقریظی بود که آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی بر آن نوشته بودند. آنها از مهمترین افراد مبارز حوزه بودند که از نظر علمی نیز جایگاه بالایی داشتند. صالحی نجف آبادی نیز از روحانیون ضد رژیم و مبارز پیرو نهضت امام خمینی محسوب می شد.
۲. در این باره ر.ک. به: دفتر نشر معارف انقلاب؛ هاشمی رفسنجانی دوران مبارزه؛ ج 2، ص 1084، 1098، 1110، 1119.
برشی از کتاب خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)؛ ص ۲۶۶-۲۷۱؛ ناشر: موسسه چاپ و نشر عروج؛ چاپ دوم (۱۳۸۷).
دیدگاه تان را بنویسید