اینجا قتلگاه پرندگان است. تا چشم به سمت هوا میل میکند، تورهایی آویخته از تیرهای آهنی را میبینی که خودشان را جایی میان سبزی شالیزارها و آبی آسمان پهن کردهاند. این سنت میهماننوازی مردمان شمال نیست که پرندگان زمستانگذران، این میهمانان هرساله را به مسلخ ببرند.
جی پلاس، روزنامه همشهری در گزارشی نوشت: اینجا قتلگاه پرندگان است. تا چشم به سمت هوا میل میکند، تورهایی آویخته از تیرهای آهنی را میبینی که خودشان را جایی میان سبزی شالیزارها و آبی آسمان پهن کردهاند. این سنت میهماننوازی مردمان شمال نیست که پرندگان زمستانگذران، این میهمانان هرساله را به مسلخ ببرند. اینجا را به نام دامگاه میشناسند؛ مکانی مخفیمانده در انبوه زمینهای شالیزاری دور از شهر و جادههای اصلی و چشمهایی که فاجعه را ببیند.
«هر دامگاه برای صید روزانه ۲۵پرنده از میان پرندههای مجاز مجوز دارد.» این جملهای است که نگهبان دامگاهها در ابتدای جادهای خاکی که به این مجموعه عظیم میرسد، به ما میگوید. میپرسیم از کجا میدانید که فقط پرندههای مجاز به تور میافتند؟ او نامش را نمیگوید و با داسی که بر کمر بسته، در هر جمله میگوید: «از اینجا دور شوید.» ؛ پاسخ میدهد: «هیچکس نمیداند. نباید اینجا بمانید. محیطزیست تازه این صیادها را جریمههای سنگین کرده است. آنها مثل مار زخمخوردهاند. شما را بگیرند، از شما اندازه یک کف دست گوشت باقی میماند. اجازه ورود نمیدهم.»
خدعهای برای پرندگان
نگهبان اما با اصرار ما شیوه صید پرندگان را اینگونه توضیح میدهد: «تورها در فاصله آسمان و زمین شالیزارها سوار میشوند. کیسههای مشکی که در آب رها شدهاند از آسمان شبیه پرندههایی هستند که بر زمین فرود آمدهاند. شب که میشود، پرندهها دنبال جایی برای استراحت و غذا میگردند. همنوعانشان (کیسههای نایلونی سیاهرنگ) را میبینند، اما تورها را نه. میخواهند فرود بیایند که در تورها میافتند.»
اینها آخرین جملههایی است که میشنویم و با نزدیکشدن موتورسوارهایی که بهنظر از دسته صیادها هستند، دور میشویم. چه داستان غمگین و چه حیله ننگینی. اینجا مازندران است؛ جایی که پرندگان مهاجر آن را بهعنوان خانه و مأمن زمستانی میشناسند. خانه و چنین خدعهای؟ مسیر دیگری را برای رسیدن به دامگاهها طی میکنیم. بعد از یک روز جستوجو، آفتاب نیز به سرخی میزند. جایی قرار داریم که بهنظر قلب دامگاه است. کومه صیادها در شالیزارها و زیر سقفی از تورهای سفید بر پاشده است، اما بهنظر کسی در میان کومهها نیست. هوا گرگومیش شده که تکتک، موتورسوارهایی از دوردست به سمت دامگاه میآیند. وقت رفتن برای ما فرا رسیده است. اما حالا صیادها میآیند تا شب را به انتظار پرندگان بنشینند.
5هزار پرنده در هر شب
محاسبه آنچه در این دامگاه رخ میدهد و خیلی زود هر کسی را متقاعد میکند که با ادامه این روند فاجعهای در راه است، سخت نیست. بنا به اعلام اداره کل محیطزیست مازندران، ۲۰۰دامگاه رسمی در فریدونکنار وجود دارد. با احتساب صید ۲۵قطعه پرنده در هر شب صید، عددی که بهنظر نمیرسد چندان تضمینی بر رعایت آن باشد، شامل ۵هزار قطعه پرنده است که به تور صیادان گرفتار میشوند؛ یعنی حداقل 150هزار پرنده طی یک ماه و فقط در صیدگاههای فریدونکنار. این پرندگان بلافاصله پس از صید روانه بازارهای محلی مازندران و سایر استانها میشود و درصورت صید گونههای خاص و گرانقیمت و زندهبودن، از کشور خارج میشوند. مسیری که یک چرخه قاچاق را میسازد و هرجا پای قاچاق در میان است، میتوان به اعداد بالای پول نیز رسید.
45میلیارد تومان حداقل درآمد
براساس اطلاعات میدانی همشهری از بازار فروش پرندهها در فریدونکنار، یعنی نزدیکترین مرکز توزیع هر قطعه پرنده، بسته به نوع گونه صیدشده، حداقل قیمت 65هزار تومان تا 150هزار تومان است. اگر همین اعداد در سایر مراکز توزیع هم صدق کند که به گفته پرندهفروشان محلی در سایر استانها بیشتر است، با میانگین 100هزارتومان، 500میلیون تومان ارزش مالی یک شب صید در دامگاه فریدونکنار است؛ عددی که بهخوبی چرایی مقاومت در برابر برچیدهشدن دامگاهها را نشان میدهد.
این عدد برای یک ماه به 15میلیارد تومان و برای یک فصل به 45میلیارد تومان میرسد؛ پولی که شاید بهدرستی بتوان آن را در کنار دیگر اعداد سیاه قاچاق در کشور نشاند. این عدد را کنار زنجیرهای از گردش پول ناشی از حملونقل و جابهجایی، تعمیر و نگهداری قطعات و دلالان میانه راه بگذارید تا دلیل مقاومت برای برچیدهشدن این نوع صید برایتان بیشتر آشکار شود.
محیطزیست تنها در جمعآوری دامگاهها
مدیرکل اداره حفاظت محیطزیست استان مازندران اما به همشهری میگوید، تلاشهای چندینساله برای برچیدهشدن دامگاهها جواب نداده و مقاومت و تلاش برای ماندگاری دامگاهها همچنان ادامه دارد. حسینعلی ابراهیمی میگوید: این مسئلهای است که چند دهه به یکی از معضلات اساسی منطقه تبدیل شده است. در دهههای70 و 80 هر 10سال یکبار عملیات جمعآوری دامگاهها اجرا شده است. در سال93 این تلاش جدیتر شد اما با مطرحشدن موضوع «معاش مردم بومی» هیچ دستگاهی حاضر به همراهی با سازمان حفاظت محیطزیست برای جمعآوری دامگاهها نشد. او توضیح میدهد: در گذشته براساس گفته بومیان شیوه صید «دوما» در این منطقه رواج داشت. این نوع صید شیوهای گزینش شده و مخصوص پرندگان بومی با تعداد محدود بود، اما صید هوایی در دامگاهها به هیچ عنوان گزینششده نیست و همه پرندگان را در خطر قرار میدهد. به گفته او، از سال97 با کمک دستگاههای استانی 10عملیات جمعآوری دامهای هوایی البته بدون حمایت و همکاری دیگر دستگاهها اجرا شد. از سال98 اما تعداد دستگاههای شهرستانی که با ما اعلام همراهی کردند، بیشتر شد. سال99 نیز جلسات متعددی با دستگاههای دولتی و حاکمیتی برگزار شد تا مسئولان سایر بخشها متقاعد شوند دامگاهها و صید هوایی مورد تأیید نیست. چون از نظر سازمان حفاظت محیطزیست، صید با یک گذر یا یک کراست در بخشی از تالاب «لپو» فریدونکنار مجاز است و هیچ صید مجاز دیگری وجود ندارد.
ابراهیمی میگوید: برخی مسئولان همچنان موضوع معیشت بومیان را مطرح میکنند. درحالیکه موضوع معیشت با صید چندان مطرح نیست، چون در بخشی از اراضی دامگاهی سالانه 2بار کشت انجام میشود و مالکان اراضی کشاورزی در مابقی سال مشغول بهکار صید هستند. به گفته او، بخش بیشتری از دامگاهها نیز اجارهای هستند؛ یعنی آسمان اراضی را اجاره کردهاند و عمده این نوع صید در اختیار بومیها نیست، بلکه مسئله قاچاق در صید هوایی پرندگان مهاجر بسیار مهم است که از دیدگاه سازمان حفاظت محیطزیست، باید مطابق ماده25 قانون مبارزه با کالا و ارز جمهوری اسلامی ایران با آن برخورد شود. دامگاههای هوایی نیز عمدتا در دست معدود افرادی است که اتفاقا بومی هم نیستند.
مدیرکل اداره حفاظت محیطزیست استان مازندران در پاسخ به این سؤال ما که چرا برخورد قاطع توسط محیطزیست با پدیده قربانیشدن گسترده پرندگان مهاجر صورت نمیگیرد؟ میگوید: لازمه تحقق اهداف ما حضور همه دستگاههای دولتی، قضایی و انتظامی است. بهویژه امسال کمبود اعتبارات، کمبود سوخت و افزایش هزینه بهویژه در بخش ماشینآلات و حملونقل نیروی انسانی، مشکلات جدی برای حفاظت از محیطزیست و حیاتوحش ایجاد کرده است. با این حال، سازمان حفاظت محیطزیست از مواضع خود کوتاه نمیآید.
با وجود مواضع سختگیرانه اداره کل حفاظت محیطزیست استان مازندران، آنچه هر سال در فریدونکنار تکرار میشود، فاجعه قتلعام پرندگان مهاجر است. سالانه 4.5میلیون پرنده مهاجر وارد کشور میشوند که هیچ تخمین دقیقی از نرخ صید یا شکار آنها وجود ندارد. اما مشاهدات میدانی همشهری از دامگاههای هوایی نشان از خطر بزرگتری دارد و آن هم خطر انقراض برخی گونههای کمیاب در تورهای هوایی است.