دلاریها به سرنوشت بورسیها مبتلا میشوند؟
تب رشد سریع بورس به سردی نشست و پس از آن بار دیگر ارز تب رشد گرفت. اکنون دلار ۱۰ هزار تومانی در یک ماه و نیم رشد کرده و چند روزی است در مرز عدد روانی ۳۰ هزار تومان میچرخد؛ اما سوال این است که اکنون نوبت سردی تب ارز است؟
جی پلاس، دلار صرافی ملی، دلار آزاد، دلار نیمایی، دلار جهانگیری، دلارِ..! وقتی تب بازار بالا میرود همه این دلارها هم باهم بالا میروند. فضای مجازی و رسانهها هم آن را بُولد میکنند و خواسته و ناخواسته سرمایه گذاران را به ورود به این بازار دعوت میکنند.
اقتصاد 24 نوشت؛ ورود پولهای جدید و افزایش تقاضا نرخها را بالا میبرد، آنهم در شرایطی که طرف عرضه یعنی ورود منابع ارزی و دلاری به کشور به دلیل عدم فروش نفت و کاهش صادرات و عدم ورود ارزهای صادراتی توسط تُجّار بسیار ضعیف است؛ اما از آنجایی که هر اوجی یک فرودی دارد، قیمتها پس از رشد افسارگسیخته ریزش میکنند و همواره در این آشفته بازار عدهای سودهای کلان میبرند و عدهای دیگر سرمایه اصلی خود را هم از دست میدهند.
در این میان هم بازهای از افراد مختلف اعم از سود کرده و متضرر تشکیل میشود که به فراخور میزان سود و زیان خود برای ورود مجدد به این بازار و یا فرار از آن منتظر اخبار جدید و نگاه بر تابلوی صرافیها میمانند. آنچه مسلم است این است که هر بازاری بازیگری دارد که برای هر تَحرُکی سناریو مینویسد و مسلما سود اصلی بازار هم نصیب او میشود. در این میان هم عدهای که قاعده بازی را بلد نیستن و رانتی نیز در اختیار ندارند، زیر دست و پای بازیگران بازارها له میشوند.
بازیگر بازار ارز کیست؟
اما سوال اینجاست که بازیگر بازار ارز کیست؟ اکنون دیگر نه "جمشید بسم الله" وجود دارد که صبح اول وقت اول خیابان منوچهری چهارپایه زیرپا بگذارد و روی آن قیمت دلار را فریاد بزند و نه "سیفی" که همه کاسه کوزهها را به خاطر عملکرد بد بانک مرکزی به گردن او بیاندازیم و حتی او را کنار گذاشته و در مظان توهین و افترا قرار دهیم. سلطانها هم که هرازگاهی دستگیر و بعضا اعدام میشوند و یا حبسهای طولانی مدت میگیرند. پس چرا همچنان دلار مسیر صعود قلههای بالاتر را در پیش دارد و با اینکه در سه ماه گذشته از ۱۸ هزار تومان تا ۲۷ هزار تومان رفته و پس از استراحتی کوتاه بر روی ۲۲ هزار تومان، بار دیگر تب رشد گرفته و اکنون در کمتر از یک ماه در مرز ۳۰ هزار تومان است؟!
دلاری که بالا رفتنش نه فقط خریداران و سفته بازان را درگیر خود میکند بلکه بر روی معیشت تک تک افرادی که در این کشور زندگی میکنند نیز تاثیرگذار است! افرادی که شاید تاکنون یک برگ اسکناس دلار را نیز از نزدیک ندیده باشند، اما میدانند وقتی دلار بالا میرود روی قیمت نان خالی شام شب آنها نیز اثرگذار است و سفره آنها را هر روز کوچکتر میکند.
این که افرادی به دلیل دستیابی به سود بیشتر پس انداز خود را بدون دانش و رانت به این بازار میآوردند و امکان تشخیص نقطه ورود و خروج از آن را هم نمیدانند نیز مشکلی دیگر است. زیانهایی که اثرات آن زندگی خانوادهها را نیز تهدید میکند.
اما سوال اینجاست که شیپور اول را چه کسی میزند و مردم را به بازی دعوت میکند؟ عباس هُشی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس بازار ارز در این باره به خبرنگار اقتصاد۲۴ گفت: مردم پس اندازهای خود را بر حسب میزان و نوع توانایی خود در مدیریت این پول به بازارهای مختلف سرمایه گذاری اعم از ارز و بورس و یا کالاهای قابل سرمایه گذاری همچون خودرو میبرند. دو دسته هم سرمایههای خود را در بانک سپرده میکند؛ یک دسته افرادی که به شدت ریسک گریز هستند و از ورود پول خود به بازارهای سوداگری میترسند و دوم افرادی که با هدف گرفتن ضمانت نامههای بانکی پول خود را در بانک سپرده میکنند که شرایط کاملا متفاوتی نسبت به بقیه دارند.
وی درباره نحوه مدیریت بازار ارز در ۸ ساله دوره ریاست جمهوری فعلی گفت: در چهار سال نخست دولت با هزینه ارز از ذخایر ارزی بازار را کنترل کرد و حتی قیمت ارز را به پایینتر از دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد رساند. در این زمان مسائلی همچون برجام و افزایش صادرات کمک کرد تا منابع ارزی در اختیار دولت قرار گیرد، اما در دوره دوم به ویژه از سال ۹۷ که تحریمها شدت گرفت به دلیل کاهش منابع ارزی، امکان این کار دیگر چندان میسر نبود.
صادرکنندگان؛ یاری کنید!
وی با اشاره به تلاش دولت برای تک نرخی کردن ارز در سالهای نخست دوره دوم کار خود افزود: دولت تلاش کرد تا ارز را با نرخ ۴۲۰۰ تومان تک نرخی کند، اما چون تحریم شدت گرفت تصمیم گرفتند تا دیگر از منابع بانک مرکزی برای کنترل نرخ ارز در بازار استفاده نکنند و از صادرکنندگان خواستند تا ارز خود را به بازار آزاد ببرند.
هُشی عدم همکاری صادرکنندگان برای ورود ارز خود به بازار را دلیل رشد نرخ ارز در آن مقطع دانست و یادآور شد: به همین دلیل قیمت ارز در بازار آزاد از فرورودین سال ۹۷ رشدی سریع به خود گرفت و در مرداد به ۱۸ هزار تومان رسید. در این مدت قیمت کالاها نیز به دلیل احتکار چندین برابر شد؛ چون با رشد ارز امکان فروش با قیمتهای بالاتر نصیب محتکران میشد.
این کارشناس بازار پول با اشاره به ایجاد سامانه نیما به عنوان راهکار دولت برای گرفتن ارز صادرکنندگان و تزریق آن به بازار برای کنترل بازار ارز خاطرنشان کرد: در این سامانه دلار با نرخ ۸ هزار تومان قیمت گذاری شد، اما صادرکنندگان که بیش از ۲۵ میلیارد دلار ارز از سال ۹۶ در اختیار داشتند و درآمد ۶ ماهه نخست سال ۹۷ نیز به این منابع اضافه میشد در این سامانه تنها ۵ میلیارد دلار وارد کردند. پس از آن در سال ۹۸ هم ۱۷ میلیارد دلار به این سامانه وارد کنند و امسال نیز رقم ورودی در برابر میزان درآمد صادرکنندگان بسیار ناچیز است.
تبعات ریزش بورس چیست؟
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی رشد سریع قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی را سبب ورود بیشتر مردم به بازارهایی همچون ارز و بورس عنوان کرد و افزود: در شرایطی که مردم به دولت اعتماد کرده و پولهای خود را به بورس آوردند، ریزش سنگین بورس اتفاق افتاد. این در حالی است که این ریزش به فاصله تنها ۲ ماه از ریزش قبلی که شدت کمتری نیز داشت رخ داد. بر این اساس آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد که سپردههای بانکی در پایان تیرماه ۳۸ درصد افزایش پیدا کرده است و پول از بورس به سمت پارکینگ پولی یعنی بانکها سرازیر شده است. همچنین این پولها مسیر دیگری به سمت ارز پیدا کرده و اکنون دلار را تا مرز ۳۰ هزار تومان برده است.
وی با تاکید بر اینکه بانک مرکزی مسئول حفظ ارزش پول ملی است، تصریح کرد: تمام این مسائل نشان میدهد که بانک مرکزی مسئولیت خود را به درستی انجام نداده است که البته بخشی از این مساله به وجود تحریمها برمی گردد.
بازیگر اصلی بازار ارز دولت است!
عباس هُشی وجود دو اقتصاد دولتی و اقتصاد زیرزمینی را سبب هرج و مرج بازارها و صحبتهای نمایشی دولت دانست و اقتصاد۲۴ گفت: در این شرایط دولت خود بزرگترین بازیگر بازارها از جمله دو بازار ارز و بورس است، به طوری که خود بازی را طراحی کرده و از این دو بازار نوسان میگیرد و سود اصلی را به جیب میزند.
حسابدار رسمی معتمد بورس و بانک مرکزی در تشریح دلایل وثوق دولت در این رفتار یادآور شد: نبود شفافیت و نبود انضباط مالی و عدم ارائه صورتهای مالی درست دست دولت را برای داشتن هر رفتاری در بازارها باز گذاشته است. ضمن اینکه با اجرای حسابرسی دولتی، حسابرسی مستقل به محاق رفته و شفافیت نیز برای بررسی رفتار دولت در بازارها کاهش یافته است.
آنچه در افسارگسیختگی بازارها و رشد و نزول آنها به ویژه در دو سال اخیر دیده میشود تنها برنامه دولت برای دستیابی به درآمد در غیاب سایر درآمدها همچون فروش نفت و صادرات است. پس ورود به این بازارها با وجود فراخوانهای وسوسه انگیز سودسازی باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد و قبل از هر چیز نسبت به آنالیز رفتار دولت در هر یک از این بازارها اقدام شود تا سرمایههای خُرد مردم بازیچه بی انضباطیهای مالی دولت قرار نگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید