20 سال پیش زنی بعد از جدایی از شوهرش او را به قتل رسانده بود، که صبح دیروز محاکمه شد.
جی پلاس، رسیدگی به این پرونده از 3 سال پیش با گزارش یک راننده تاکسی به پلیس آغاز شد. وی مدعی بود زنی تلاش کرده بود با خودروی تاکسی وی جسد مردی را به بیابان‌های اطراف تهران منتقل کند. بلافاصله مأموران به محل اعلام شده رفتند و توانستند زن میانسال به‌نام هاجر را دستگیر کنند.
هاجر پس از دستگیری و در همان بازجویی‌های اولیه به قتل شوهر سابقش اعتراف کرد و گفت: اسماعیل را کشتم چون از وقتی با او ازدواج کردم و حتی بعد از جدایی‌مان ظلم زیادی به من کرده بود و دیگر تحمل او را نداشتم. او با هر بحثی مرا به باد کتک می‌گرفت و من با صبوری گذشت می‌کردم. بعد از طلاق هم او اجازه نمی‌داد که فرزندم را ببینم و به نوعی بازهم اذیتم می‌کرد. اما آخرین بار وقتی به سمتم حمله کرد دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و همه آزارهایی را که در این سال‌ها در حقم روا داشته بود با کشتنش تلافی کردم.
قصد داشتم جسدش را از خانه خارج کنم تا دخترم آن صحنه را نبیند که زورم نرسید، بنابراین جسدش را تکه تکه کردم و داخل چند پتو پیچیدم و یک تاکسی دربست گرفتم تا در حومه شهر رهایش کنم که بعد از رسیدن به بیابان‌های اطراف تهران گوشه‌ای از جسد بیرون افتاد و راننده تاکسی هم دید و گزارش آن را به پلیس داد.
بعد از اعترافات هاجر، دخترش سیما به دادسرا شکایت و برای مادرش درخواست قصاص کرد. او گفت: پدرم هم معتاد بود و هم بداخلاق اما من دوستش داشتم و مادرم حق نداشت که مرا از داشتن پدر محروم کند. در ادامه رسیدگی به این پرونده هاجر برای سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد که متخصصان این سازمان اعلام کردند: «او دچار اختلال شخصیت مرزی است و متهم در زمان ارتکاب به جرم مسئول اعمال خود نبوده است.»
البته این نظر مورد اعتراض اولیای دم قرار گرفت و پرونده به کمیسیون سه نفره و پنج نفره پزشکی قانونی رفت و هر دو کمیسیون، روانی بودن متهم را تأیید کردند که بازهم اولیای دم به آن اعتراض کردند و پرونده متهم به کمیسیون هفت نفره پزشکی رفت و آنها اعلام کردند: «متهم در حد جنون و رافع مسئولیت کیفری تشخیص داده نشد.»
با توجه به نقض نظر دو کمیسیون قبلی، وکیل متهم به‌نظر کمیسیون اعتراض کرد و کمیسیون 9 نفره تشکیل شد که این بار نیز آنها هاجر را مسئول اعمال خود تشخیص دادند و عنوان کردند: «بیماری روانی او بعد از ارتکاب جرم ایجاد شده است.»
قصد داشتم جسدش را از خانه خارج کنم تا دخترم آن صحنه را نبیند که زورم نرسید، بنابراین جسدش را تکه تکه کردم و داخل چند پتو پیچیدم و یک تاکسی دربست گرفتم تا در حومه شهر رهایش کنم که بعد از رسیدن به بیابان‌های اطراف تهران گوشه‌ای از جسد بیرون افتاد و راننده تاکسی هم دید و گزارش آن را به پلیس داد.
بعد از اعترافات هاجر، دخترش سیما به دادسرا شکایت و برای مادرش درخواست قصاص کرد. او گفت: پدرم هم معتاد بود و هم بداخلاق اما من دوستش داشتم و مادرم حق نداشت که مرا از داشتن پدر محروم کند. در ادامه رسیدگی به این پرونده هاجر برای سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد که متخصصان این سازمان اعلام کردند: «او دچار اختلال شخصیت مرزی است و متهم در زمان ارتکاب به جرم مسئول اعمال خود نبوده است.»
البته این نظر مورد اعتراض اولیای دم قرار گرفت و پرونده به کمیسیون سه نفره و پنج نفره پزشکی قانونی رفت و هر دو کمیسیون، روانی بودن متهم را تأیید کردند که بازهم اولیای دم به آن اعتراض کردند و پرونده متهم به کمیسیون هفت نفره پزشکی رفت و آنها اعلام کردند: «متهم در حد جنون و رافع مسئولیت کیفری تشخیص داده نشد.»
با توجه به نقض نظر دو کمیسیون قبلی، وکیل متهم به‌نظر کمیسیون اعتراض کرد و کمیسیون 9 نفره تشکیل شد که این بار نیز آنها هاجر را مسئول اعمال خود تشخیص دادند و عنوان کردند: «بیماری روانی او بعد از ارتکاب جرم ایجاد شده است.»
به این ترتیب دختر مقتول برای مادرش درخواست قصاص کرد و کیفرخواست علیه متهم صادر شد و صبح روز گذشته هاجر به اتهام قتل عمد همسر سابقش در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. هاجر در دفاع از خودش گفت: من اتهام را قبول دارم شوهرم را کشتم چون خیلی به من ظلم کرده بود البته قصدم کشتن او نبود. شوهرم به سمت من حمله کرد و مرا زد من هم در یک لحظه کنترل خودم را از دست دادم و از کاری که کردم پشیمان هستم.
پس از متهم، وکیل او به جایگاه رفت و گفت: پرونده نواقصی دارد که باید رفع شود چراکه پزشکی قانونی در مراحلی موکل مرا بیمار تشخیص داده و من از دادگاه درخواست رسیدگی به این موضوع را دارم ضمن اینکه تحقیقات کامل نیست و حتی صحنه قتل بازسازی نشده است و با چنین نواقص بزرگی پرونده آماده رسیدگی نیست. با توجه به ایراداتی که وکیل مدافع متهم وارد کرد قضات شعبه 10 وارد شور شدند و پرونده را برای رفع نواقص به دادسرا بازگرداندند.
پس از متهم، وکیل او به جایگاه رفت و گفت: پرونده نواقصی دارد که باید رفع شود چراکه پزشکی قانونی در مراحلی موکل مرا بیمار تشخیص داده و من از دادگاه درخواست رسیدگی به این موضوع را دارم ضمن اینکه تحقیقات کامل نیست و حتی صحنه قتل بازسازی نشده است و با چنین نواقص بزرگی پرونده آماده رسیدگی نیست. با توجه به ایراداتی که وکیل مدافع متهم وارد کرد قضات شعبه 10 وارد شور شدند و پرونده را برای رفع نواقص به دادسرا بازگرداندند.
کپی شد
