داستان دو هوو به نام های سحر و منیژه به همراه همسرشان فرهاد از جایی شروع شد که یک طلافروشی با پلیس تماس گرفت و سرقت یک جفت گوشواره به ارزش 50 میلیون را گزارش کرد.
جی پلاس، اولین شاکی این پرونده در تحقیقات صورت گرفته به کارآگاهان گفت: من مغازه طلا فروشی در پاساژ رضا واقع در میدان خراسان دارم. روز سرقت دو نفر خانم با یک آقا برای خرید وارد مغازه شدند و پس از گذشت یک ربع از مغازه خارج شدند.
این طلافروش ادامه داد: پس از اتمام روز کاری متوجه شدم یک جفت گوشواره به ارزش تقریبی ۵۰ میلیون تومان نیست که با بررسی تصاویر دوربین مداربسته دیدم سرقت توسط آنها انجام شده است.
سرهنگ کارآگاه احمد نجفی معاون مبارزه با سرقتهای خاص پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: در اواخر خرداد ماه سال جاری طی تماس مرد طلافروشی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ از به سرقت رفتن یک جفت گوشواره طلا به ارزش تقریبی ۵۰ میلیون تومان توسط دو خانم و یک مرد ناشناس در محدوده میدان خراسان را به ماموران کلانتری ۱۵۹ گزارش داده شد.
وی افزود: پروندهای با موضوع سرقت مغازه تشکیل و به جهت رسیدگی تخصصی با دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
به گفته معاون مبارزه با سرقتهای خاص پلیس آگاهی تهران بزرگ، در ادامه تحقیقات، سارقان که دو زن و یک مرد بودند دستگیر و به ۱۲ فقره سرقت اعتراف کردند. همچنین دو نفر مالخر آنها نیز در محدوده جنوب تهران بازداشت شدند.
زن دوم صحبت سرقت را پیش کشید
فرهاد ۵۰ ساله یکی از متهمان این پرونده گفت: من و منیژه بیشتر از ۱۶ سال است که ازدواج کرده ایم و یک دختر به اسم مهسا داریم. من به کار خرید و فروش خودرو مشغول بودم و زندگی مان میگذشت تا اینکه گول سحر را خوردم. سحر یکی از اقوام دور ما است که ۵ سال پیش، همسرش فوت کرد. من همان سال، سحر را به عقد خودم در آوردم که این مسئله باعث نابودی زندگی ام شد.
پس از عقد ما، سحر که با خانواده اش بارها به سرقت طلا دست زده بود، گیر افتاد و ۳ سال زندانی شد.وقتی سحر دستگیر شد، همسر اولم متوجه ازدواج ما شد و میخواست طلاق بگیرد که به خاطر دختر نوجوانمان منصرف شد.
پس از ۳ سال و چند ماه، سحر از زندان آزاد شد و پیش من آمد. او ادعا میکرد میخواهد زندگی اش را دوباره بسازد و بچه هایش را از مادر شوهرش پس گیرد. من پولی برای کمک به او نداشتم، اما وقتی پیشنهاد سرقت داد، پذیرفتم.
چندبار با سحر به سرقت رفتم.من با طلافروشها صحبت میکردم و او طلاها را برمیداشت و از مغازه خارج میشدیم. پس از چند بار سرقت، همسر اولم متوجه شد که چگونه پول درمی آورم. من فکر میکردم اگر بفهمد دوباره دعواها شروع میشود، اما بر خلاف تصورم، او نیز از این تصمیم استقبال کرد و به من و سحر پیوست.
پس از این، سرقتها را گاهی تنهایی، گاهی دو نفره و حتی بعضی وقتا سه نفره انجام میدادیم، اما بیشتر مواقع خانمها با هم به سرقت میرفتند.
این متهم که سالها پیش به جرم مواد مخدر زندانی شده بود، ادعا میکند بسیار پیشمان بوده و نگران آینده دخترش است.
کارآگاه احمد نجفی اظهارکرد: با توجه به دستگیری سارقان و شناسایی محلهای سرقت توسط تبهکاران هشت شاکی این پرونده شناسایی و متهمان با صدور قرار قانونی از سوی بازپرس پرونده جهت انجام تحقیقات تکمیلی و شناسایی سایر جرایم احتمالی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
چندسال است که سارقم
سحر متهم اصلی این پرونده درباره نحوه سرقتها گفت: من فقط گوشواره میدزدم. گوشوارهها را از مغازه دار به بهانه امتحان کردن میگرفتم و بعد در بین موهایم و پشت روسری پنهان میکردم.
وی در پاسخ به این سوال که در مغازههای شلوغ سرقت راحتتر است، افزود: فرقی نمیکند مغازه خلوت باشد یا شلوغ، بعضی از مغازه داران حواسشان جمع است و برخی دیگر نه. از هر ده مغازه فقط میتوانستم از یک مغازه سرقت کنم و بیشتر وقتها دست خالی برمی گشتم.
این سارق سابقه دار ادامه داد: چندسال زندانی بودم و تازه آزاد شده ام. چندسالی است که سارقم و درآمد دیگری ندارم. من هیچی نداشتم، اما با این پول توانستم خونه اجارهای تهیه کنم و کمی وسیله بخرم تا بچه هایم را پیش خودم بیاورم که دوباره گیر افتادم.