قتل شوهر هنگام خواب بعد از 35 سال زندگی مشترک
زنی بعد از 35 سال زندگی مشترک همسرش را در خواب به قتل رساند و می گوید از این کار پشیمان نیست.
جی پلاس، رسیدگی به این پرونده جنایی از یک سال قبل در دستور کار پلیس شهریار قرار گرفت. زمانی که زن میانسالی بهنام منیژه در تماس با پلیس از قتل شوهرش در خانه شان خبر داد.
او که ابتدا منکر اطلاع از چگونگی ماجرای قتل بود وقتی با تناقضگویی قصد مخفی کردن واقعیت را داشت مورد ظن کارآگاهان قرار گرفت و سرانجام لب به اعتراف گشود.
متهم گفت: وقتی ۱۱ ساله بودم به اجبار خانواده به عقد پسرعمویم که ۶ سال از من بزرگتر بود درآمدم. یکی دو سال اول زندگی خوبی داشتیم اما بعد از مدتی متوجه شدم او معتاد است. با این حال حرفی به کسی نزدم و به زندگی ادامه دادم اما هرچه از زندگیمان بیشتر میگذشت رفتارش بدتر میشد. او نه تنها مواد را کنار نگذاشت بلکه اخلاقش هم روز به روز بدتر میشد. کتکم میزد، ناسزا میگفت و خیلی با من بدرفتاری میکرد. من تازه به سن جوانی رسیده بودم و دیگر نمیتوانستم رفتارهای نامناسب او را تحمل کنم. به او گفتم نباید مواد بکشد و از اینکه همیشه در خانه مجبورم بساط مواد کشیدن او را جمع کنم بدم میآید.
تا اینکه سال ۸۵ شوهرم در یک درگیری خیابانی یک نفر را کشت و فرار کرد. من هیچ خبری از او نداشتم. ۳ سال فراری بود و من تنها بودم. با اینکه شوهرم نبود و فکر میکردم زندگی برایم راحتتر خواهد بود اما فشارهای خانوادگی زیادی را تحمل میکردم تا اینکه دستگیر شد و او را به زندان انداختند و اولیای دم هم درخواست قصاص کردند. وقتی حکم قصاص صادر شد من همه تلاشم را کردم که برایش رضایت بگیرم و بالاخره هم قبل از اجرای حکم خانواده مقتول رضایت دادند و شوهرم آزاد شد. وقتی به خانه برگشت میخواستم طلاق بگیرم اما خانوادهام مجبورم کردند با او زندگی کنم. اما این سالهای زندان او را تبدیل به مردی خشن و غیرقابل تحمل کرده بود. اعتیادش شدیدتر و اخلاقش بدتر شده بود. هر روز در خانه مواد میکشید.
هیچکسی به من کمک نمیکرد و چون فامیل بودیم همه میگفتند باید با او زندگی کنی. سرانجام یک شب که از بیرون به خانه برگشتم دیدم دوباره شوهرم بساط مواد مخدرش را پهن کرده است. عصبانی شدم و به او گفتم دیگر نمیتوانم به این وضعیت ادامه دهم. اگر مواد را کنار نگذاری میروم. طلاق هم نمیگیرم اما میروم. عصبانی شد به سمت من هجوم آورد و کتکم زد. آنقدر کتکم زد که از حال رفتم.
وقتی چند ساعت گذشت، احساس کردم نفرت تمام وجودم را گرفته است. به هر راهی برای نجات خودم فکر میکردم، بنبست بود. حتی یک لحظه هم تحمل دیدنش را نداشتم، تصمیمم را گرفتم. نیمه شب بود. با چاقو بالای سر همسرم رفتم و یک ضربه به او زدم و فریاد زدم خستهام کردی. از خواب پرید. با همه زورش به من حمله کرد و من را دوباره کتک زد. دیگر نتوانستم تحمل کنم و ضربه بعدی را به گردنش زدم.
زن جوان با یادآوری آن شب به گریه افتاد و گفت: از قتل شوهرم پشیمان نیستم. من ۳۵ سال او را تحمل کردم و عذاب کشیدم و حالا آمادهام مجازات شوم. زندگی من در بیرون از زندان هم تفاوتی با اسارت و حبس نداشت. شاید اگر فرزندی داشتم تحمل زندگی برایم راحتتر بود اما واقعا هیچ امید و انگیزهای برای زندگی با یک مرد معتاد و بداخلاق نداشتم.
در ادامه پدر و مادر مقتول که عمو و زنعموی متهم بودند برای عروسشان درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. بدین ترتیب پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه کیفری استان تهران واقع در شهریار فرستاده شد و زن جوان بهزودی پای میز محاکمه میرود.
دیدگاه تان را بنویسید