هنوز با وجود تغییر نسبی دیدگاه ما نسبت به هیجانات، باورهای غلطی که ریشه در گذشته نسلی ما دارد وجود دارند، که نیاز است بیشتر در خصوص کنترل هیجانات بدانیم.

 

جی پلاس، باورهای اشتباه در نهایت بر روی احساس ناخوشایندی ما و درنتیجه بر روی تواناییمان برای «تنظیم هیجانی» و «تاب‌آوری» ما اثر می‌گذارد. این مجموعه‌ی عوامل بر سبک فرزندپروی مان اثر مستقیم می‌گذارد. تاجایی که می‌تواند رابطه‌مان را با فرزندانمان مخدوش کند. اینجا همان جایی است که می‌گوییم «من همه کار کردم اما نمی‌دانم چرا فرزندم رفتارهایش اینگونه است».

 

جملاتی که نباید به فرزندان بگوییم

برای شروع بیاید تمام جملاتی که در کودکی‌مان شنیده‌ایم را با خود تکرار کنیم. جملاتی که ناخودآگاه در زمان استیصال آن‌ها را ناخودآگاه در مواجه با فرزندمان بیان می‌کنیم. عباراتی مانند:

 مثل بچه‌ها رفتار نکن

 اگر همین طور به گریه کردن ادامه بدی مطمین باش برات چیزی که می‌خواهی را نمی‌خرم.

 سریع برو تو اتاقت. دیگه اعصاب گریه‌هات ندارم. هروقت دیدی دیگه گریه نمی‌کنی برگرد.

 خیلی بچه بدی شدی. دیگه مامان/بابا ی تو نیستم

 مثل بچه‌های ضعیف رفتار نکن.

 

در زندگی روزمره خود بارها با این موضوع روبه رو شده‌اید که در مواقع شادی فارغ از درست یا غلط بودن واکنشتان به راحتی عمل می‌کنید. اما در مواقعی که قرار است به هیجانات منفی مانند خشم یا غم واکنش نشان دهید، دیگر آن راحتی را برای عمل کردن ندارید. به طور مثال بیشتر بزرگسالان برای حضور در مجالس ختم و همدلی با فرد غم‌دیده به سختی عمل می‌کنند. در طول زندگی ما یاد گرفته‌ایم برای مواجه با این دست هیجانات از سرکوب و نادیده گرفتن استفاده کنیم. به عبارتی هنگامی که احساسات‌مان خوب نیستند، و انرژی موجود در بدن ما ناراحت کننده است، معمولاً هرکاری می‌کنیم تا حواس خودمان را از آن هیجانات ناخوشایند دور کنیم. برخی از ما حتی ممکن است به رفتارهای اعتیادآوری نظیر پرخوری، مصرف داروهای قانونی یا غیرقانونی، اعتیاد به کار، گذراندن ساعت‌ها زمان در اینترنت، درگیری با قمار، و یا هر فعالیت اعتیادآور دیگری روی بیاوریم. درگیری در این فعالیت ها باعث می‌شود تا ناراحتی را از بین ببریم یا آن ناراحتی را با «احساس خوب» جایگزین کنیم.

حقیقت این است که برای همه‌ی ما سخت است که ببینیم فرزندانمان عصبانی، غمگین، مضطرب و تحت استرس  هستند. گرایش طبیعی ما این است که بخواهیم موانع را رفع کنیم و اوضاع را سر و سامان بدهیم و کاری کنیم که آنها خوشحال و بانشاط باشند، اما این رویه به آن‌ها نمی‌آموزد که چطور احساسات ناراحت کننده‌ی شان را مدیریت کنند.

 

چهار توصیه‌ی کاربردی برای افزایش تحمل نسبت به هیجان های «ناخوشایند» فرزندان:

۱. به یاد داشته باشید که شما والد کودک خود هستید. پس مانند مشاورین با او صحبت نکنید. کودک در آن لحظه با هیجانش به سمت شما آمده است. پس منطقش درآن لحظه خاموش است و به دنبال راهکار نیست. تنها چیزی که نیاز دارد این است  که والدش حس او را بفهمد. پس فقط آنچه می‌بینید و می‌شنوید را منعکس کنید: به نظر می‌آید خیلی ناراحت هستی یا منم وقتی مثل تو این اتفاق برام می‌افتاد حالم خیلی بد بود.

 

۲. اگر در آن لحظه هیچ جمله‌ای به ذهنتان نمی‌رسد با زبان بدنتان با او صحبت کنید. اگر اجازه داد او را در آغوش بگیرید و یا با تکان‌های سر او را تایید کنید.

 

۳.اگر شدت هیجان کودکتان زیاد است و احساس می‌کنید هر لحظه در حال انفجار است؛ خودتان را مانند مخزنی برای خالی شدن او قرار دهید. اما به خاطر داشته باشید که هیجانات او را بپذیرید نه رفتارهای نامناسبش را. کودک حد و فاصله خود را با والدین باید بداند. اگر شروع به زدن و برخورد فیزیکی با شما داشت، به آرامی دست‌های او را بگیرید و به او متذکر شوید که اگر به این کار ادامه دهد شما نمی‌توانید به او کمک کنید. اجازه دهید که آن‌ها بدانند شما برای آن‌ها و در کنارشان هستید، اما اگر بخواهند رفتارهای نامناسبی نشان دهند که آزاردهنده است، شما از آن‌ها فاصله می‌گیرید.

۴. سریعا به او راه حل ندهید. در زندگی خود دیده‌اید که تاب‌آوری افراد در نتیجه تجربه شرایط سخت بالا رفته است. اگر فرزندان ما هیچ مشقت و سختی‌ای را تجربه نکنند، نمی‌توانند مهارت تاب آوری و انعطاف پذیری را در خود رشد بدهند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.