تلویزیون مانده و تنها دو گزارشگر فوتبال!
با کنار هم گذاشتن فعلوانفعالات رخداده، حالا شبکه سه و فوتبالهایش علنا دلخوش به دو گزارشگر قدیمی است؛ یکی سرهنگ علیفر و دیگری جواد خیابانی.
معمای عادل فردوسیپور
داستان جدایی عادل فردوسیپور از شبکه سه و دوریاش از گزارشگری را دیگر همه میدانند؛ درباره عادل و دلیل نبودنش زیاد مطلب نوشته شده است؛ ظاهر ماجرا این است که اختلافنظر با علی فروغی، مدیر شبکه سه سیما، باعث شده عادل نه اجرائی داشته باشد و نه گزارشی. هرچند شایعاتی مبنی بر اینکه دستور نبودن عادل از جایی دیگر صادر شده و مدیران کنونی فقط اجراکننده هستند هم چربش خاصی بر دلیل نخست دارد. هرچه باشد، عادل از اسفند ۱۳۹۷ به این طرف دیگر جایی در شبکه سه نداشته و با این شیوه مدیریتی هم بعید است او به زودی فرصتی برای اجرا یا گزارش در شبکه سه داشته باشد.
مهاجرت مزدک میرزایی
داستان مزدک میرزایی هم برکسی پوشیده نیست؛ او به دلیل سختیهایی که به قول خودش در صداوسیما متحمل شد و دستآخر هم از سوی تلویزیون همراهی نشد، راهی انگلیس شد تا برای یکی از شبکههای فارسیزبان، برنامهای ورزشی اجرا کند. مزدک برخلاف سایر افرادی که عنوان میکنند به دلایل سیاسی مهاجرت کرده یا برای بهبود معیشت راه مهاجرت در پیش گرفتهاند، از بیمهری صداوسیما گفت و رفت. رفتن او حالا باعث شده تا صداوسیما، گزارشهای قدیمی مزدک را هم مشمول سانسور کند و هرجا صدایی یا دیداری خاطرهانگیز با گزارش مزدک میرزایی وجود داشته باشد، با تیغ سانسور به سراغش برود. همین چندوقت پیش بود که میرزایی درباره چالش گزارشگران ایرانی حرف زد و گفت: «در ایران نیز مشکلات زیاد است. اگر قرار باشد کمی فضای کار بازتر باشد و دوستان گزارشگر بتوانند راحتتر کار خود را انجام بدهند، خیلی بهتر خواهد شد. برخلاف بازیهای داخلی که در ورزشگاه حضور داریم، در سایر بازیها این امکان برای گزارشگران فراهم نیست و ما بهخوبی نمیتوانیم در رویدادهای بزرگ مثل جام جهانی و جام ملتها از ورزشگاه مسابقات را پوشش دهیم. اگر این اتفاق رخ دهد و گزارشگران بتواند از ورزشگاه بازی را گزارش کنند، قطعا شرایط خیلی متفاوتتر رقم خواهد خورد. در ایران برخی از ورزشگاهها از نظر نورپردازی ضعیف هستند، بعضی دیگر در تصویربرداری ضعیف عمل میکنند. متأسفانه افرادی که در بخش فنی حضور دارند، ناتوان هستند. آنها به خاطر شغلی که در شهری که فعالیت میکنند دارند، همه کار میکنند و در کنار آن یک روز در هفته نیز مسابقات ورزشی را پوشش میدهند؛ درحالیکه اطلاعات زیادی در این زمینه ندارند. اینها فقط بخشی از مشکلات تصویربرداری و گزارشگری در ایران است. از طرفی سایتهای خبرگزاری متعدد و روزنامههای فراوانی در ایران در حال فعالیت هستند. خبرنگاران در این زمینه به بهترین شکل ممکن کار میکنند و در کمترین زمان ممکن اخبار را در اختیار مخاطب قرار میدهند. در این زمینه کار بهخوبی پیش میرود و میتوان آن را در سطح کلاس جهانی مقایسه کرد. اما از نظر اقتصادی بهخوبی آگاه هستم که از خبرنگاران ورزشی و گزارشگران حمایت نمیشود تا آنها را دلگرم کند و بیشتر عشق به این کار باعث شده تا آنها در این زمینه فعالیت کنند». بااینحال مهمترین موضوعی که مزدک دربارهاش حرف میزند، دلیل مهاجرتش از ایران است. «من احساس کردم دیگر امکان پیشرفت من در ایران وجود ندارد. موانع زیادی بر سر راه من قرار داشت. بارها تلاش کردم تا پیشرفت کنم اما هر بار با مشکلات زیادی روبهرو شدم. حس کردم که در این مقطع باید از این شرایط و این فضا فاصله بگیرم و در جای دیگری از دنیا فعالیت خود را ادامه دهم و با توجه به شرایط و امکانات از وضعیت خود کاملا راضی هستم. افرادی که اینجا هستند درک بالایی از کار دارند و اطلاعات آنها برای پوشش مسابقات ورزشی بالاست». مزدک وجود «موانع زیاد بر سر راه» را دلیل اصلی مهاجرتش توصیف کرده و حالا فقط از راه دور فوتبال ایران و گزارشگران ایرانی را دنبال میکند.
تغییر رویه احمدی و پیمان یوسفی
عادل به اجبار بیرون از گود مانده و مزدک میرزایی هم مهاجرت کرده است؛ از جمع چندنفره گزارشگران قدیمی حالا یکی، دو نفر هم تغییر رویه دادهاند و گویی دیگر گزارشکردن بازیها برایشان صرف نمیکند؛ پیمان یوسفی که جای مرحوم شفیع را در برنامه «ورزش و مردم» گرفته و مجری آن برنامه است، تلاشش موفقیت در اجراست و زیاد میلش به گزارشکردن بازیها نمیرود. شبیه این داستان با عطش کمتر برای محمدرضا احمدی هم وجود دارد؛ گزارشگری جوانتر از بقیه که حالا بیش از زمانهای قدیم در قامت مجری حاضر میشود و اجرا میکند.
سرهنگ مانده و خیابانی
با کنار هم گذاشتن فعلوانفعالات رخداده، حالا شبکه سه و فوتبالهایش علنا دلخوش به دو گزارشگر قدیمی است؛ یکی سرهنگ علیفر و دیگری جواد خیابانی. درباره گزارشهای علیفر که انتقادهای زیادی مطرح است، او آنقدر سوتی داده که مخالفانش بارها خواستار دوری و محرومیتش از گزارش شدهاند. اختصاص گزارش بازیهای کماهمیت به او، یکی از دلایلی است که تلویزیون به مخاطبش القا میکند، صدای اعتراضشان را شنیده است. البته درباره علیفر آنقدر اتفاقات عجیبوغریب رخ داده که شایعه شده بعضا به عمد کاری میکند تا صدا و تصویرش در فضای مجازی دستبهدست بچرخد و همچنان دربارهاش صحبت شود. تکیهکلام عجیبوغریبش هنگام بازشدن دروازه رقیب هم که تبدیل به سوژهای دیگر برای بحث و البته انتقاد شده است. موضوعی که حتی مزدک میرزایی مهاجرتکرده هم به آن کنایه میزند. «برخی از دوستان واژه «توی دروازه» را به خود اختصاص دادند؛ درحالیکه من به یاد دارم این اصطلاح به دهه ۴۰ و ۵۰ بازمیگردد که به نظرم این اصطلاح بدی نیست و معادل آن را به فارسی درآوردیم. متأسفانه این اواخر برخی از دوستان سبک گزارش عربی را وارد گزارش خود کردند و مثل آنها فریاد میزنند و فکر میکنند برای مخاطب جذاب است که این بههیچوجه قشنگ نیست و ما نباید به سمت گزارشگری عربی برویم. بهتر است گزارشگران بهجای داد و فریاد سعی کنند به گزارش اتفاقات بازی بپردازد و بهجای اینکه نظر مخاطب را جلب کنند، سعی کنند او را در جریان بازی قرار دهند. همه این موضوعات و مشکلات را میتوان با برگزاری برخی از کلاسها و آموزشدادن برطرف کرد». علیفر هم که فاکتور گرفته شود، میماند یکی، دو گزارشگر جوان دیگر که با وجود مستعدبودن در امر گزارشگری، بازیهای اندکی بهویژه در لیگ داخلی به آنها سپرده میشود. با همین فرمول بسیار ساده است که جواد خیابانی این روزها علنا تنها گزارشگر باتجربه تلویزیونی است که صداوسیما و البته شبکه سه، امید زیادی به او دارد.
بدترین شکل استفاده
حالا که مزدک رفته و عادل بیرون از گود مانده؛ حالا که یوسفی و احمدی دلخوش به مجریگری شده و علیفر هم آنقدر سوتی داده که گزارشنکردنش بهتر از گزارشکردن است، جواد خیابانی چه میکند؟ مجریای که با گزارش خاطرهانگیز دیدار تیمهای ایران و استرالیا در مرحله انتخابی جام جهانی ۱۹۹۸، میرفت تا سبک نوینی از گزارشگری را به وجود بیاورد، آنقدر اسیر روزمرگی در حرفهاش شده که میشود گفت به بدترین شکل ممکن از بهترین فرصتی که در اختیارش قرار گرفته است، استفاده میکند. او که خود را دوست صمیمی مزدک میرزایی میداند و تلاش میکند از عادل فردوسیپور هم حمایت کند، آنقدر سینوسی در حرفهاش پیش رفته که از لحاظ داشتن تعداد مخالف با سرهنگ علیفر رقابت میکند. خیابانی میگوید اهل علم و دانش است و کتاب از دستش نمیافتد. او مستند تاریخ ورزش ایران را میسازد و برایش کلی مطالعه کرده است. ترجمه از زبان انگلیسی دارد و با زبانی احساسی تلاش میکند به گزارشهایش آب و تاب دهد، ولی درعینحال در گزارشهایش به شیوهای عمل میکند که انگار مطالعهای روی بازی، رقبا و بازیکنان ندارد. او همین یکی، دو روز پیش در جریان دیدار بازی تیمهای استقلال و سپاهان بهگونهای با صدای پخششده تماشاگران در ورزشگاه رفتار کرد که گویی اصلا خبر نداشت این شیوه مدتهاست در فوتبال دنیا و البته همین فوتبال ایران پیاده میشود. خیابانی میگوید: «صدایی از تماشاگران میشنود ولی نمیداند کجا نشستهاند؟!». انگلیسی صحبتکردنش و البته ایجاد موقعیت دشوار برای خودش هم دیگر موضوعی است که منتقدان تا سالهای زیاد روی آن دست خواهند گذاشت. البته که از احساسیشدنها و اشکریختن و بغضکردنهایش هم نمیشود بهسادگی گذشت؛ امری که عدهای میگویند نشان از خوشقلبی است و عدهای میگویند حربهای برای فرار از انتقاد و توجیه سوتیهایی است که میدهد.
بههر روی هرچه باشد، تلویزیون مانده و جواد خیابانی؛ این دیگر برعهده دو طرف است که درست در روزهایی که بیشترین انتقاد نسبت به صداوسیما و گزارشهای فوتبالی آن مطرح میشود، واکنشی متفاوت نشان دهند.
دیدگاه تان را بنویسید