5 خلق و خوی متدوال وجود دارد که کارشناسان معتقدند می تواند به طلاق منجر شود.
همه ما عادتهای بدی داریم، اما شناختن بدترین عادت هایمان به ما کمک میکند که در برابر خطاهایمان پاسخ گو باشیم. به عبارت دیگر، با تلاش برای بهتر شدن، ما میتوانیم ترس از طلاق را از ذهن خود پاک کنیم و روی آینده و شادیهایی که ازدواج با خودش به همراه میآورد، متمرکز شویم. در این مطلب شما را با پنج خلقوخوی متداولی که به گفته کارشناسان میتوانند به طلاق منجر شوند، آشنا میکنیم.
منفی بافی یا فاجعه سازی
این ویژگی اخلاقی که باعث میشود فرد از کاه کوه بسازد، میتواند آرام آرام یک زندگیمشترک را به نابودی بکشاند. در بسیاری از موارد، اتفاقاتی که رخ میدهند، موضوعات کوچکی هستند، اما اضطراب و افسردگی یکی از زوجها آنها را بزرگ میکند و مشکلی به وجود میآورد که بسیار بزرگتر از مشکل اصلی است. یک وکیل خانواده مستقر در ایلینویز آمریکا چند وقت پیش در اظهارنظری جالب گفته است، پروندهای داشته است که در آنها یک زوج به خاطر فراموش کردن گرفتن لباس از خشک شویی از هم طلاق گرفته اند. او در این باره گفته: «خیلی اوقات یک موضوع پیش پا افتاده باعث میشود افراد سراغ طلاق بروند، اما بعد از طلاق متوجه میشوند که زیاده روی کرده اند».
مراقبت افراطی
مراقبت و توجه افراطی یکی از همسران به شریک زندگی اش، نشانه فاصله عاطفی و در عین حال، روشی نامحسوس برای در کنترل درآوردن روابط است. این شرایط میتواند به رنجش، دلخوری و انزوا منجر شود و در نهایت مسیر طلاق را هموار کند. پیامی که این مراقبت افراطی در ابتدا منتقل میکند این است: «من به تو توجه زیادی دارم، چون برایت اهمیت قایلم.» و در نهایت با این پیام خاتمه پیدا میکند: «من در مقابل توجهی که به تو دارم قدردانی و توجه متقابل دریافت نمیکنم بنابراین تو ارزشش را نداری». دکتر مارک بورگ، روان شناس بالینی و نویسنده کتاب سلامت روانی در روابط زناشویی میگوید: «توجه و مراقبت افراطی، یک مانع قدرتمند در برابر ایجاد روابط متقابل و احساس برابری در روابط است. همچنین از برقراری صمیمیت و همدلی جلوگیری میکند و باعث میشود افراد در رابطه خود احساس انزوا کنند».
خودشیفتگی
جای تعجب نیست که خطر طلاق در بین افراد خودشیفته بسیار زیاد است. خودشیفتگی باعث میشود میان نقشهای زناشویی تعادل برقرار نشود. یک فرد خودشیفته هیچگاه نمیتواند واقعیت را درباره خودش ببیند و مسئولیت نقش خود را به عهده بگیرد. در بسیاری از موارد، وقتی اشتباهی رخ میدهد یا هر نوع اختلاف دیگری ایجاد میشود، او هرگز خودش را سرزنش نمیکند و همیشه تمایل دارد نقش قربانی را بازی کند. افزون بر این، افراد خودشیفته همیشه خواهان تماشاچیانی هستند که بتوانند برای آنها نقش قربانی را بازی کنند؛ بنابراین افراد دیگری را نیز وارد مشکلات خود میکنند. در نتیجه شریک زندگی این افراد هیچگاه احساس امنیت نمیکند، زیرا همیشه موضوعات محرمانه خانوادگی اش در اختیار دیگرانی قرار میگیرد که میتوانند گوشی شنوا باشند.
تودار بودن
وجود اختلاف نظر میان زوجها اجتناب ناپذیر است، اما مهم این است که دو طرف، نارضایتی هایشان را با یکدیگر در میان بگذارند. اگر این کار به طور موثری انجام شود، به حل شدن مشکلات و بهبود روابط همسران کمک قابل توجهی میکند. به زبان نیاوردن مسائل ناخوشایند، مشکلات را حل نمیکند بلکه با تلنبار ساختن آنها در نهایت نارضایتی و دلخوری ایجاد میکند که میتواند زندگی مشترک را به نابودی بکشاند. دکتر «نیکی گلدشتاین»، کارشناس روابط همسران معتقد است، روابط زناشویی بدون این که دو طرف آمادگی تمرکز روی کار سخت گفتگو درباره مشکلات را داشته باشند، نجات پیدا نمیکند.
داشتن خود شکننده و متزلزل
فردی که دارای شخصیت متزلزلی است و اعتماد به نفسش به آن چه دیگران میگویند یا انجام میدهند بستگی دارد، به احتمال زیاد هر اندازه که بتواند به دنبال توجه، عشق و تایید اطرافیانش خواهد بود. این نوع رفتار، تهدیدی برای زندگی خانوادگی اوست، زیرا نیاز این فرد به توجه دیگران میتواند سر از خیانت درآورد. اگر چنین فردی از شریک زندگی خود سطحی از توجه را که خواهان آن است دریافت نکند، احساس میکند طرف مقابلش او را دوست ندارد. این فرد، هر رفتاری از سوی دیگران را هدفدار تلقی میکند و این اولین قدم برای خیانت خواهد بود. البته که در بدترین حالت، چنین ویژگی اخلاقی به طلاق منجر خواهد شد و هدف از مطرح کردن این موضوع، جلب توجه شما به اهمیت آن است.
اگر این صفات اخلاقی را داریم، چه کنیم؟
اگر یک یا چند مورد از این صفات اخلاقی را در خودتان میبینید، صحبت کردن با همسرتان اولین کار درستی است که باید انجام بدهید. شاید همسرتان بتواند ایدههایی برای اینکه متفاوت عمل کنید، در اختیارتان قرار دهد. اما اگر احساس نیاز میکنید، بهتر است پیش از آن که مشکلات جدی تری ایجاد شود با یک مشاور خانواده یا یک درمانگر مشورت کنید.