طلاق عاطفی حالتی است که زن و شوهر با هم زندگی می کنند اما روابط مناسب و سازنده ای ندارند و این سبک زندگی همچون بلایی بر سر فرزندان نازل می شود.
به گزارش جی پلاس، شایسته زنجیران روانشناس خانواده و مشاور درباره طلاق عاطفی زوجین، اظهار کرد: هیچ جامعهای بدون داشتن خانوادههای سالم نمیتواند ادعای سلامت کند و هیچ یک از آسیبهای اجتماعی بی تأثیر از خانواده پدید نیامده است.
این روانشناس گفت: یکی از مهمترین آسیبهای خانوادگی طلاق است، اما آمار رسمی طلاق به طور کامل نشان دهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست، زیرا در کنار آن آمار بزرگتری به طلاقهای عاطفی اختصاص دارد.
وی با اشاره به اینکه طلاق عاطفی به سردی عاطفه در رابطه میان زن و شوهر گفته میشود، رابطهای که در واقع ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر را در پی دارد، ادامه داد: طلاق عاطفی به معنای زندگیهای خاموش و خانوادههای توخالی است که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی میکنند و تقاضای طلاق قانونی نمیکنند.
زنجیران تصریح کرد: طلاق هم میتواند صورت آشکار و رسمی به خود گیرد که طی آن زوجین از یکدیگر جدا میشوند و فرزندان با یکی از والدین خود زندگی میکنند و هم میتواند صورت پنهان به خود گیرد که در نتیجه آن، خانواده فقط ساختار بیرونیش را حفظ میکند و از درون تهی است.
این روانشناس با اشاره به اینکه پیش درآمد طلاق رسمی و قانونی، است، گفت: طلاق عاطفی زوایای پنهان دارد، در این حالت زوجین بنا به ضرورت و اجبار با یکدیگر زندگی میکنند، اما روابط عاطفی سازنده و مناسبی ندارند.
وی با بیان اینکه در ازدواج فاقد عشق، جاذبه، عاطفه، مصاحبت و دوستی همسران فقط با جریان زندگی خانوادگی پیش میروند و زمان را سپری میکنند، گفت: طلاق عاطفی ممکن است در رابطهای به وجود آید که در آن تفاوتهای آشکار کمی وجود دارد و همسران به راحتی در کنار هم زندگی میکنند اما در احساسات شخصی یکدیگر شریک نیستند و از سوی دیگر ممکن است همسران در محیطهای اجتماعی خوب و صمیمی به نظر برسند اما در خلوت قادر به تحمل یکدیگر نیستند.
علت بروز طلاق عاطفی در زندگی مشترک
زنجیران بیان کرد: در خصوص علل و عوامل ایجاد کننده طلاق عاطفی میتوان به تأمین نشدن نیاز عاطفی، بیتوجهی، ضعف در مهارتهای ارتباطی، فقدان همدلی و همراهی، عدم مدیریت خشم و بی ثباتی هیجانی، نارضایتی جنسی و فشار اقتصادی اشاره کرد. در چنین خانوادههایی امید به زندگی کاهش مییابد و تصویر اعضای خانواده از آینده مبهم و تاریک است و انتقادهای غیر منصفانه و رفتارهای غیر صادقانه و پرخشونت جایگزین شیوههای عاطفی و منطقی میشود.
وی با اشاره به اینکه نظارت والدین بر تماسها، رفت و آمد فرزندان ناکافی است، افزود: کم توجهی و غفلت نسبت به نیازهای طبیعی فرزندان به ویژه در دوران نوجوانی موجب رشد نیازهای غیر واقعی و کاذب و در نتیجه رفتار مخرب در آنها میشود.
این روانشناس با اشاره به ویژگیهای خانوادههایی که زن و شوهر در آنها ارتباط عاطفی سردی با یکدیگر دارند، ادامه داد: اغلب جو سرد و بی روح و سکوت خالی از شور و نشاط در این خانوادهها حاکم است و این جو همه را فراری میدهد. فرزندان در این خانوادهها هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمیکنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را در بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند.
زنجیران با بیان اینکه چنین فرزندانی تمایل به استفاده از مواد مخدر، ارتباط ناسالم و بزهکاری نشان میدهند، گفت: آمار افسردگی، احساس گناه، خشم و رنج، افت تحصیلی، سردرگمی، رفتارهای متضاد و دوگانگی و گیجی در فرزندان این خانوادهها بالاست.
تأثیر طلاق عاطفی زوجین بر زندگی مشترک و فرزندان
وی با بیان اینکه پرخاشگری و رفتارهای منفی در پسران و اضطراب و استرس در دختران شایع تر است، تصریح کرد: آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که فرزندان امروز والدین فردا خواهند بود و هر آنچه امروز در زندگی آموختهاند فردا به آن عمل خواهند کرد. تمام تجربیات و مشاهداتی که این فرزندان در زمان رشد خود داشتهاند مانند رفتار و واکنشهای نامناسب، عدم آگاهی از طرز صحیح عشق ورزیدن، محبت کردن، برقراری ارتباط کارآمد و مطلوب، ضعف در درک و همدلی با همسر، افسردگی و اضطراب و ... پیامد جدایی عاطفی والدین از یکدیگر است.
این روانشناس گفت: مسلماً چنین فرزندانی در آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش رو ندارند، زمانی که شاهد احترام متقابل بین والدین خود نیستند و محبت و عاطفه جای خود را به پرخاشگری داده است، در چنین شرایطی دور از انتظار نیست که کودکان نیز همانند والدین خود برای تحمل شرایط به کناره گیری از روندهای عادی زندگی روی بیاورند و از حل مسأله فرار و اجتناب کنند.