قتل پسر ۲۱ ساله بخاطر 500 هزار تومان!

بامداد سه‌شنبه گذشته مأموران کلانتری خبر قتل پسر ۲۱ ساله‌ای را به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس،‌ پسر جوان بر اثر اصابت ضربات شیشه شکسته زخمی شده و در راه انتقال به بیمارستان فوت کرده بود. درگیری خونین در نزدیکی ایستگاه تاکسی نعمت آباد رخ داده بود و تیم جنایی برای بررسی موضوع راهی محل حادثه شد. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: قاتل مرد جوانی بود که از صحبت‌هایشان متوجه شدم درگیری آن‌ها بر سر معامله سنگی قیمتی است.

تیم جنایی در صحنه درگیری، تعدادی سنگ قیمتی نیز کشف کردند. با مشخص شدن هویت عامل قتل، معلوم شد که متهم فراری و مقتول هر دو سابقه دار بوده و چندین بار بازداشت شده‌اند. بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، تصویر متهم فراری به تمامی واحدهای گشت اعلام شد.

در حالی که بررسی‌ها برای یافتن متهم به‌نام اردشیر ادامه داشت، کارآگاهان پلیس موفق شدند، جمعه گذشته متهم فراری را در جنوب تهران و محله‌ای که پاتوق معتادان بود دستگیر کنند.

متهم در تحقیقات اولیه به قتل دوست قدیمی‌اش اعتراف کرد، اما او مدعی بود که با چاقو جنایت را مرتکب شده نه شیشه شکسته نوشابه. این در حالی است که پزشکی قانونی نیز تأیید کرد که پسر جوان با ضربات شیشه شکسته نوشابه به قتل رسیده است.


به خاطر چی دوستت را کشتی؟

برای ۵۰۰ هزار تومان پول که هیچ ارزشی هم ندارد. من گاهی اوقات لوازمی را که سرقت می‌کردم به بابک می‌دادم تا بفروشد. چند روز قبل هم مقداری وسایل سرقتی خودرو به او دادم تا بفروشد و قرار شد در ازای این وسایل ۵۰۰ هزار تومان به من بدهد. اما بابک پول را نمی‌داد، مدام بهانه می‌آورد.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

روز حادثه با او قرار گذاشتم، چاقویی را که در خانه داشتم با خودم آورده بودم. درگیری که بالا گرفت بابک به طرف سوپرمارکتی که در آنجا بود رفت و یک شیشه نوشابه برداشت و شیشه را شکست. به طرف من حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم چاقو را از جیبم بیرون آوردم و به او ضربه زدم.

اما شاهدان و پزشکی قانونی می‌گویند که بابک با ضربات شیشه شکسته کشته شده است؟

نه. من با چاقو به او حمله کردم.

سابقه داری؟

۵ بار تا به حال زندان رفته‌ام. اولین بار ۱۸ سالم بود که به اتهام دعوا راهی زندان شدم. بعد هم به خاطر دعوا، شرب خمر، سرقت موتورسیکلت و ماشین و لوازم داخل آن‌ها محکوم شدم.

بعد از جنایت چه کردی؟
ترسیده بودم. فرار کردم. بعد به خواهر و برادرم زنگ زدم و ماجرا را برایشان تعریف کردم. آن‌ها گفتند که خودت را معرفی کن، اما من می‌ترسیدم. ۷ سالی می‌شود که من اعتیاد دارم و زندگی‌ام را همین اعتیاد نابود کرد.

 

دیدگاه تان را بنویسید