رشد بازار سهام باید منجر به رونق شاخصهای دیگر ازجمله اشتغال شود اما ما شاهد چنین اتفاقی نیستیم؛ بنابراین رشد بورس حبابی است و احتمال سقوط وجود دارد
به گزارش جی پلاس، تا همین دو سال پیش شاخص کل بورس تهران در مرز 100 هزار واحدی گردش میکرد اما حالا به یکباره رکورد یکمیلیون واحدی را شکسته است و بیوقفه به رشد خود ادامه میدهد. این در حالی است که رشد اقتصادی منفی است و به گفته برخی فعالان بخش خصوصی میزان سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی تقریبا به صفردرصد رسیده است.
در چنین شرایطی دولت از رونق بورس با عنوان مردمیکردن اقتصاد نام برده و مردم را به حضور در بازار سهام تشویق میکند. شهروندان نیز بیتوجه به هشدارها و بدون آگاهی بازار بورس را انتخاب میکنند. حجم سرمایهگذاری در بازار سهام طی سال ٩٨ حدود ٣٠هزارمیلیارد تومان بود اما این عدد فقط در فروردین ٩٩ به ٢٠هزارمیلیارد تومان رسیده و این نگرانی را تقویت کرده است که اگر شاخص کل در آینده سقوط کند، چه چالشهای اقتصادی و اجتماعی رقم میخورد و آیا جامعه ایرانی توانایی هضم این بحرانها را دارد؟
علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی، با بیان اینکه در حال حاضر بازار سهام نماینده تحولات اقتصادی ایران نیست، بر حبابیبودن رشد آن تأکید میکند و میگوید: «رکود در بازارهای مختلف باعث شده مردم به سمت بورس کشیده شوند اما فرهنگ ریسکپذیری و مقررات بازار آزاد در جامعه ایران وجود ندارد به همین دلیل اگر شاخص کل سقوط کند، پیامدهای منفی اجتماعی و اقتصادی بسیاری خواهد داشت. رشد بازار سهام باید منجر به رونق شاخصهای دیگر ازجمله اشتغال شود اما ما شاهد چنین اتفاقی نیستیم؛ بنابراین رشد بورس حبابی است و احتمال سقوط وجود دارد.»
در روزهای اخیر شاخص کل بورس تهران از مرز یکمیلیون واحدی گذشت. این در حالی است که رشد اقتصادی منفی است و تولید ملی با تورم بالای ٨/٤١ درصد دستوپنجه نرم میکند. دلایل اقتصادی رشد شاخص کل چه بوده است؟
یکی از مهمترین دلایل رشد شاخص کل در هفتههای اخیر این است که چندی پیش ارزشیابی جدیدی از ارزش سهام شرکتها انجام و مقرر شد اگر تجدید ارزیابی داراییها در مسیر افزایش سرمایه اتفاق بیفتد، شرکتها از دادن مالیات معاف شوند. این قانون باعث افزایش بالایی در دارایی برخی شرکتها شد و درآمد بسیار زیادی نصیب سهامداران کرد. درواقع رشد شاخصها ناشی از بازده سرمایه این قبیل شرکتهای خاص نبود و اگر هم سوددهی داشتند به دلیل یارانهای بود که در بخشهای مختلف انرژی، تعرفه و... به آنها داده شده بود. به همین دلیل است که برخیها میگویند این قبیل شرکتهای خاص با رانت توانستند به سوددهی برسند.
در هفتههای اخیر دولت بارها از رونق بورس سخن گفته و مردم به حضور در این بازار اشتیاق نشان دادهاند اما همزمان اقتصاددانان مختلفی بر احتمال ریزش آن در آینده هشدار دادهاند. شما فکر میکنید رشد بازار سهام واقعی است؟
بیشتر اقتصاددانان ایران آینده بورس را صعودی نمیبینند. در حال حاضر بازار سهام نماینده تحولات اقتصادی ایران نیست؛ چون تولید ناخالص داخلی کشور منفی است. منطق اقتصادی حکم میکند با رشد بازار سهام بخشهای مختلف اقتصادی رونق بگیرد؛ مثلا اشتغال باید افزایش پیدا کند اما ما شاهد چنین اتفاقاتی نیستیم به عبارت دیگر ورود نقدینگی منجر به رفع بیکاری نشده است چون بسیاری از شرکتها به دلیل مشکلات اقتصادی و تحریمها توانایی سرمایهگذاری مجدد را ندارند. این در حالی است که اگر بازار مسکن از رکود خارج شود، قطعا منجر به اشتغالزایی میشود. در بازار بورس تنها راه بهبود شاخصهای اقتصادی تبدیلشدن نقدینگی به سرمایهگذاری است اما چنین اتفاقی رقم نخورده است و میتواند منجر به سقوط بازار شود. ضمن اینکه رشد ارزش سهام شرکتها به تجدید ارزیابی داراییها برمیگردد؛ نه بهبود شرایط اقتصادی و تولید. نتیجه اینکه افزایش شاخص کل بورس طی هفتههای گذشته حبابی بوده است.
دولت در ماههای اخیر از رونق بورس بهعنوان مردمیکردن اقتصاد یاد کرده است؛ دولت چه نفعی از رشد بازار سهام میبرد؟
بازار سهام یک منفعت برای دولت دارد که همان جذب نقدینگی است؛ حجم بالای ورود پول به بازار سرمایه طی هفتههای اخیر طبیعی نیست و این سوال را مطرح میکند که چرا دولت تصمیم گرفته در چنین شرایطی که اقتصاد کشور با بحرانهای متعدد روبهرو است، مردم را به حضور در بورس تشویق کند؟ رشد اقتصادی منفی، رشدنکردن فرهنگ ریسکپذیری و فقدان مقررات بازار آزاد موقعیت بازار سهام را نامشخصتر کرده و حتی ممکن است در آینده سقوط بالایی را رقم بزند.
آمارها میگوید میلیونها ایرانی در بورس سرمایهگذاری کردهاند؛ برخیها خانهشان را فروختهاند و برخی دیگر پساندازشان را آوردهاند. شما علت اصلی اعتماد مردم به بازار سهام را در چه میبینید؟
مردم به دو دلیل عمده به سمت بازار بورس کشیده شدهاند؛ اول اینکه بازارهای جانبی مانند مسکن در رکود قرار دارد و معاملات طلا و ارز هم محدود شده است؛ به همین خاطر بازاری برای به دستآوردن درآمد با سرمایههای کوچک مردم وجود ندارد. اخیرا هم بانک مرکزی دستور کاهش نرخ سپردههای بلندمدت را به ١٥درصد ابلاغ کرده که در تصمیم مردم به حضور در بورس تأثیرگذار بوده است. این در حالی است که ارزش پول ملی بهشدت در حال کاهش است و تورم نیز حدود ٤٠درصد تخمین زده میشود. بنابراین مردم نگران از دستدادن سرمایهشان هستند و دنبال بازارهای جایگزین برای کسب درآمد میگردند. از آنجا که بازارهای متشکل پولی ارزش گذشتهشان را از دست دادهاند، نگاه مردم به بورس جلب شده که طی یک سال اخیر خصوصا در هفتههای گذشته شاهد رکوردشکنیهای بیسابقهای بوده است. دلیل دوم استقبال مردم هم به واگذاری سهام عدالت از طریق بورس برمیگردد که درواقع نوعی توفیق اجباری یا حداقل غیرارادی ایجاد کرده است تا کنترل این سهام بهتدریج در اختیار مردم قرار بگیرد.
به نظر میرسد رکود حاکم بر سایر بازارها و هراس از دستدادن سرمایه باعث شده مردم بهاجبار به سمت بورس حرکت کنند. این در حالی است که بیشتر کارشناسان نسبت به احتمال ریزش شاخص کل در آینده هشدار دادهاند. شما فکر میکنید مردم آگاهانه ریسک بازار بورس را پذیرفتهاند یا چارهای غیر از این نداشتهاند؟
معمولا افرادی که آگاهانه وارد بورس میشوند از طریق شرکتهای کارگزاری یا نهادهای مالی استاندارد اقدام میکنند اما افرادی که اکنون در بورس سرمایهگذاری کردهاند از بازارهای دیگر آمده و آشنایی زیادی با سازوکار بورس ندارند. نباید فراموش کنیم که بازار سهام مثل بازار مسکن نیست که قیمتهای آن در بیشتر مواقع پلکانی بالا برود و ضرر آنچنانی برای سرمایهگذارهای این بخش نداشته باشد. بازار سهام به طور پیوسته با نوساناتی همراه است بنابراین افرادی که وارد آن میشوند، هم باید سازوکارهای آن را شناخته و هم فرهنگ ریسکپذیری داشته باشند. افرادی که این فرهنگ را داشته باشند، سرمایهشان را در اختیار کارگزاریهای بازار بورس قرار میدهند؛ چون این شرکتها میدانند چطور باید پولها را هدایت کنند و کمترین ضرر را ببینند. البته این روش برای افرادی است که نگاه بلندمدت به بورس دارند در حالی که سرمایهگذارهای اخیر از دهکهای مختلف درآمدی هستند و نگاهی کوتاهمدت به آن دارند و چون بازارهای دیگر سود ندارد به فکر بورس افتادهاند. مطمئنا این افراد نمیتوانند به شکل دایمی سود کنند بنابراین باید فرهنگ ریسک داشته باشند.
بهتازگی روزنامه شهروند در گزارشی میدانی به این نتیجه رسیده است که فروش کتابهای بورسی طی هفتههای اخیر حدود ٦٠درصد افزایش پیدا کرده است. همچنین متقاضیان شرکت در کلاسهای آموزشی بورس حداقل سه برابر رشد کردهاند. برخی از این کلاسها شهریههای میلیونی دریافت میکنند. آیا با کتابخواندن یا شرکت در کلاسهای آموزشی یکماهه میتوان در بورس موفق شد؟
افرادی که در هفتههای اخیر وارد بازار بورس شدهاند، تازه میخواهند کتاب بخرند در حالی که معمولا مطالعه کتابهای بورسی یک دانش سطحی در مورد بازار سهام به افراد میدهد و تضمینکننده موفقیت آنها نیست؛ به عبارت دیگر هنر تحلیل در اختیار همه نیست و امیدبستن به کتابهای بورسی برای کسب سود بالا بیهوده است. این در حالی است که در کشورهای توسعهیافته فرهنگ سرمایهگذاری در بورس بهتدریج شکل گرفته است چون شرکتها در این کشورها تقریبا ملی هستند و بخش زیادی از مردم پولشان را در بورس گذاشتهاند، بنابراین با مفاهیم بورسی آشنا هستند و این فرهنگ را هم دارند که ضرر در بورس اجتنابناپذیر است؛ مثلا در حال حاضر که بازار سهام در بیشتر کشورها افت کرده است، سهامداران گلایهای ندارند چون فرهنگ ریسکپذیریشان بالاست اما اگر شاخص کل در ایران سقوط کند، احتمال بروز اتفاقاتی مثل اعتراض مردم نسبت به موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز دور از انتظار نیست.
حضور میلیونی سرمایهگذاران در بورس باعث افزایش نوسانات آن نمیشود؟ آیا در بازار سهام کشورهای توسعهیافته چنین اتفاقاتی رخ نمیدهد؟ آنها چگونه رفتار میکنند؟
اصلی به نام بازاندیشی در بورس وجود دارد که میگوید حضور افراد بیشتر در بورس عاملی برای نوسانات آینده است؛ مثلا ممکن است اطلاعاتی درباره اختلاس در یک شرکت منتشر شود یا رئیس یک شرکت تغییر کند یا چشمانداز اقتصاد جهانی با تغییراتی مواجه شود که همه اینها با گسترش فضای مجازی بهسرعت بین سهامداران پخش شده و روی ذهن آنها تأثیر گذاشته و بازار را تحت تأثیر قرار میدهد. کشورهای توسعهیافته وقتی با سقوط ناگهانی بورس مواجه میشوند، برای ساعاتی کوتاه بازار را متوقف میکنند تا امکان تفکر بیشتری در مورد دلایل سقوط به وجود بیاید. درواقع فرق بازاندیشی با تعداد بازیگران کمتر با بازاندیشی با تعداد بازیگران بیشتر در این است که در شکل نخست، آگاهی بیشتری وجود دارد و امکان ارزیابی درست دلایل سقوط بازار فراهم است اما در شکل دوم، تعداد سهامداران بیشتر و نوع برداشتشان از بازار پیچیدهتر است به همین دلیل باعث نوسانات بیشتر در بازار میشود؛ مثلا ممکن است سهمی ٢درصد سقوط کند و باعث التهاب زیادی در سهامداران بشود. همان اتفاقی که پیش از این در مورد دلار رخ داد و مردم در مقابل صرافیها صف بستند.
اگر شاخص کل سقوط کند، چه تبعاتی بر زندگی مردم خواهد گذاشت؟ آیا جامعه ایران توانایی هضم چنین اتفاقی را دارد؟
دولتها در کشورهای توسعهیافته هم در بازار بورس وارد میشوند اما در حد نگه داشتن یک ساعته یا دو ساعته بازار تا سقف را عقلانیتر کنند. بنابراین دائما نمیتوان در بورس دخالت کرد. در حال حاضر افراد زیادی وارد بورس شدهاند و انتظارشان این است که از طریق خرید و فروش سهام، سرمایهشان بیشتر شود. این در حالی است که فرهنگ پذیرش ریسک در جامعه ما وجود ندارد و از طرفی شاخص کل بورس هم نشاندهنده شرایط اقتصادی کشور نیست بنابراین احتمال بروز پیامدهای اقتصادی در آینده است؛ ازجمله اتفاقات مشابه موسسات اعتباری غیرمجاز یا التهاب در سایر بازارها. در مورد بازار بورس ایران چون گروههای مختلفی از مردم درگیر شدهاند، پس احتمال زیادی وجود دارد تا دولت از منابع بانکی استقراض کند یا سعی کند که خسارت مردم را بدهد.
حضور پرتعداد مردم در بازار بورس میتواند منجر به تغییر بدنه مدیریت شرکتهای دولتی شود و به نوعی به تکمیل فرآیند خصوصیسازی که ناقص مانده کمک کند؟
شاید ورود پرتعداد مردم به بورس باعث شود دولت تدابیری بیندیشد تا جلوی تکرار حوادثی مثل کلاهبرداری چندهزارمیلیارد تومانی موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز را بگیرد. نکته این است که دولت نمیتواند خواستههای سهامدارانش را با مدیریت دولتی یا خصولتی جواب بدهد. بنابراین درخواستهای سهامداران تا اندازه زیادی سیاست را هم تحت تأثیر قرار میدهد؛ مثلا دولت میتواند بخشی از قوانین بورسی را بازبینی کند تا کنشهای مردم بیشتر قابل کنترل باشد. اگر این قبیل تغییرات اتفاق نیفتد، امکان از بین رفتن سرمایهها وجود دارد.
مطلب مرتبط: