جهانبخش سلطانی: رسالت یک هنرمند، خنداندن مخاطب است، اما نه به هر قیمتی!
جهانبخش سلطانی، از دلایل پذیرش بازی در سریال«کامیون» و سابقه دوستی با سید مسعود اطیابی و مهدی هاشمی میگوید و باور دارد اگر تلویزیون دست به کار نشود، رسانههای بیگانه برای خنداندن مردم پیش قدم میشوند.
به گزارش جی پلاس، جهانبهش سلطانی از آن دسته از هنرمندانی است که هنرمندی و توانایی خود را هر بار با یک بازی تازه و متفاوت به نمایش می گذارد. بازیگری که حضور در سینما را با فیلم «افق» رسول ملاقلیپور آغاز کرد و چهارسال بعد موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد را برای بازی در «شرم» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، از یازدهمین جشنواره فیلم فجر بگیرد.
اگر به سابقه هنری او نگاهی بیندازیم، کمتر کسی پیدا میشود که نقش آفرینی او در «قصههای مجید» کیومرث پور احمد، «مردان آنجلس» و «یوسف پیامبر» فرجالله سلحشور یا «سر دلبران» محمد حسین لطیفی را به یاد نیاورد؛ بازیگری که حالا در سریال «کامیون» سیدمسعود اطیابی حاضر شده و سعی کرده شیوه متفاوتی را در بازیگری را پیش گیرد.
رحمان، نام شخصیت او در سریال «کامیون» است که قصد دارد تا یک کلاه بزرگ سر نادر(مهدی هاشمی) بگذارد، اما در آخر میفهمد تمام گرفتاریهایش بهخاطر این طمع است. به این بهانه، با این بازیگر پیشکسوت، گفتوگویی انجام دادهایم که با بحث تئاتر که خاستگاه اصلی جهانبخش سلطانی است، آغاز میشود و میخوانید:
شما تئاترهای آنلاین را میبینید؟
خیر متاسفانه به قدر کافی با ابزار آی تی آشنایی ندارم میدانم که باید ببینم اما مشکل با همان نحوه استفاده از این ابزار است که به قدر کافی روی آنها تسلط ندارم. نمیدانم چگونه است ولی به قول برتولت برشت، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی، تئاتر آن است که در صحنه اتفاق بیفتد. اما چون این تئاترها بیشتر مسئله آدمها و تنهاییشان در خانه است و هدف این است که همین ساعت و وقت بگذرد و کاری به آینده و گذشته ندارند، خیلی نمیتوان آن را به چالش کشید. چون باید تمام موارد لباس و نورپردازی و موسیقی و میزان سِن و حرکت مورد بررسی قرار گیرد و تمام این موارد کنار یکدیگر تئاتر به معنای واقعی را تشکیل میدهند.
به نظر شما، چه قدر از آسیبی که کرونا به تئاتر وارد کرده است، قابل جبران است؟
واقعیت این است که کسی دوست نداشت چنین اتفاقی بیفتد و بیشترین آسیب را هم بازیگرانی دیدند که از طریق تئاتر امرار معاش میکنند. اما چیزی که خاطر را جمع میکند، قول وزیر ارشاد به اهالی فرهنگ و هنر است و که باعث شده حداقل کمی از این دغدغه کاهش یابد.
آخرین تئاتری که روی صحنه بردید، تئاتر «دلشوره» بود.
بله، تئاتر«دلشوره» بود که در جشنواه دانشجویان اول شد و من یک مقدار مضمون آن را تغییر دادم، چون یک مقدار وصف حال هنرمندان بود و داستان روایت هنرمندانی بود که فراموش شده بودند و قصد داشتند تا ره صد ساله را یک شبِ بروند. آن تئاتر را در اصفهان کار کردیم و خواستیم آن را در حوزه هنری تهران هم کار کنیم که مورد پرهیز مسئولین قرار گرفت و نشد.
بحث بودجه مطرح بود؟
تقریبا، ماجرای مفصلی دارد.
متاسفانه تمام بچههای تئاتر با مشکل بودجه درگیرند.
علت اصلی این ماجرا این است که بچهها در تئاترهای مطرح مثل ایرانشهر و تئاتر شهر، زمانی که تئاتر کار میکنند، دیگر در حوزه هنری فعالیت نمیکنند اگر هم این اتفاق بیفتد خیلی کم است. چون ادبیات دارد، ادبیات وزین و فاخری که پشتوانه تعالی فرهنگ و هویت ما است و این نوع ادبیات بسیار سنگین است. به علاوه اینکه از ادبیاتی که فردوسی و سعدی و حافظ گفتهاند، یک مقدار ایراد میگیرند. همین یک عاملی است که مقداری سر بودجه به تفاهم نمیرسند.
درست است که مردم جمع میشوند و میخندند و این خیلی خوب است چون رسالت یک هنرمند این است که جامعه و مردم خود را به سلامتی، تندرستی، شادابی، معرفت، تفکر و امید دعوت کند. به عبارت دیگر دغدغه اصلی هنرمند باید چنین چیزی باشد، اگر اینگونه نباشد، بین یک هنرمند یا غیرهنرمند چه تفاوتی وجود دارد؟
من همیشه فیلمها و سریالهایی که کار کردم، نقش قهرمان را داشتم، ولی سریال «کامیون» متفاوت است. شخصیت رحمان در این سریال، ظرفیت ایجاد چالش را دارد و نقشی سطحی و بدون تفکر نیست
برخی از هنرمندان احساس مسئولیت سنگینتری میکنند و سعی دارند آرمانهای فروخورده زمان را به مردم هشدار دهند. متاسفانه به این کارها خیلی بودجه تعلق نمیگیرد، اما کارهایی که خیلی در سطح است بیشتر مورد استقبال و پذیرش قرار میگیرند. مثلا اخیرا کلیپی در فضای مجازی پخش شده است با همان شعر معروف (ارباب خودم سلام و علیکم) و چه قدر هم مورد استقبال قرار گرفته است و همین نشان میدهد مردم در شریط فعلی به تعمق و تفکر درباره موضوعی نیاز ندارند و فقط نیاز به شادی و خنده دارند.
مخصوصا در این اوضاع کرونایی که مردم به روحیه نیاز دارند اما بحث اصلی که وجود دارد این است که باید احساس وظیفه کنیم که مردم چه طور بخندند، چرا بخندند، به چه چیز بخندند و با چه کسانی بخندند، این هدف اصلی است که این روزها باید بیشتر از هرچیزی مورد توجه قرار گیرد.
اگر شادی و خنده بدون رعایت این چهار نکته باشد، چه اتفاقی میافتد؟
اصل ماجرا این است که شادی درست، آن شادی است که سمت و سو داشته باشد. اگر ما راهکار نداشته باشیم، رسانههای معاند حتما دست به کار میشوند و آنها مردم را میخندانند و زمانی که آنها وارد عمل میشوند، علیه ادبیات و فرهنگ ما عمل میکنند و با سمت و سوی خودشان پیش میروند. مردم با آن میخندند اما شوخی شوخی هویت خودشان را تغییر میدهند، آن هم کاملا ناخواسته پس بهتر است یک آثاری ساخته شود که مطابق فرهنگ و هویت ایرانی مردم را بخنداند.
به نظر شما سریال«کامیون» چنین ویژگی دارد؟
بله، به نظر من «کامیون» پشتش یک فکر است، یک دغدغه و طنزی دارد که مطابق با فرهنگ ایرانی است. یک ویژگی دیگری هم که دارد این است با هدایت و به دور از شعارزدگی است. نکته دیگر که درباره تکههای طنز کار وجود دارد، این است که آنها بداهه هستند، من میتوانستم در آن با لهجه صحبت نکنم. اما از همان ابتدا شروع کردم به مزاح کردن و برای این کار بیشتر از تکههای فولکلوریک اصفهانی استفاده کردم که در عین غریب بودن برای جمعی از مخاطبان، برایشان بامزه هم هست.
سابقه آشنایی شما با سیدمسعود اطیابی مربوط به چه زمانی است؟
حدود ۱۸ سالست من ایشان را میشناسم. با ایشان و در تشرف به مکه مکرمه هم سفر بودیم و مراوده داشتیم، بعد از آن هم در جشنواره تئاتر کودک اصفهان با هم در یک اتاق بودیم و من کامل ایشان را میشناسم و میدانم که یک انسان شریف، مومن و معتقد است. یکبار هم در یک جشنی مرا دید و گفت «آقا مرا حلال کن»، گفتم «چرا؟»، گفت: «میخواستم برای یک کار پیشنهاد نقش به شما بدهم فراموش کردم». البته ایشان چندی بعد، نقش رحمان را برای سریال «کامیون» پیشنهاد دادند.
چرا نقش رحمان را پذیرفتید؟
من همیشه نقشهایی که کار کردم، نقش قهرمان را داشتم ولی این متفاوت است. نام شخصیت رحمان است. آیه قرآن میفرماید (الرحمن الرحیم مالک یوم الدین) رحمان در یک خانواده بسیار اصیل و با ایمان بزرگ شده است. زمانی که وارد عرصه کار میشود، کارفرمای یک شرکت حمل و نقل میشود اما با گذر زمان مقداری پول کم میآورد که پدر نادر (مهدی هاشمی) به او کمک مالی میرساند و لحظه مرگ به او میگوید دو دانگ از این شرکت برای پسرم است. اما رحمان فریب مال دنیا را میخورد و میخواهد ره صد ساله را یک شب طی کند و این موضوع را بیست سال از نادر پنهان میکند. اما با گذر زمان متوجه این خطای خود میشود و سرش به سنگ میخورد و تلاش میکند که به ذات واقعی و اصالت خود بازگردد. همان شعر که میگوید «هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/ بازجوید روزگار وصل خویش»
به همین دلیل احساس کردم این نقش ظرفیت ایجاد چالش را دارد و نقشی سطحی و بدون تفکر نیست. زندگی رحمان در طول سریال مصداق این شعر است که «در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است»
سریال «پایتخت» سابقه دارد و به همین سبب، مردم با قهرمانها و موضوعهای سریال بیشتر آشنا هستند، ولی «کامیون» هم با اینکه سال اولش است، توانسته مخاطبان و مشتریان خودش را پیدا کند
پس بسیار جا دارد تا درباره شخصیت رحمان مانور داده شود.
بله و چون اواخر سریال، رحمان تغییر پیدا میکند و به دگرگونی فکری و معیشتی میرسد، من فکر میکنم میتوان فصل دوم این سریال را از نگاه رحمان و زندگی شخصی او ساخت. چون باید این سیر تحول و تغییر نشان داده شود وشخصیت رحمان را کالبد شکافی کرد و خوبی شخصیت رحمان این است که سطحی و بدون تفکر نیست.
مزیت این سریال چه بود که حاضرشدید در آن بازی کنید؟
یکی از جذابیتهای این سریال این بود که سعی داشت آرمانهای فروخورده دانشجویان را به نمایش بگذارند که یک دانشجو به خاطر فقر اقتصادی که دارد، ساعت به ساعت به هرچیزی دست میاندازد تا امرار معاش کنند البته نه از راهی و هر کاری میکنند به جز درس خواندن و این دغدغه اصلی جوانان است؛ و من، مهدی هاشمی و لعیا زنگنه در اینجا بیشتر نقش کاتالیزور را داریم . یعنی ما حضور داریم تا به خاطر ما سریال را ببینند و در کنار آن متوجه این اتفاقات هم بشوند. مخاطبان، دغدغه واقعی جوانان دانشجو را متوجه میشوند و این نقطه خیلی مثبت کار است و دانشجوها میتوانند رنجشان را انتقال دهند. و یک جذابیت دیگر کار هم این بود که من بعد از ۴۰ سال با مهدی هاشمی همبازی شدم.
سابقه آشناییتان با ایشان به کجا بر میگردد.
با ایشان آشنایی دیرین دارم، من و ایشان داور یک جشنواره در یزد بودیم که با هم مدتی را زندگی کردیم. شناخت خوبی از ایشان داشتم و به حق ایشان انسانی سلامت و قابل ستایش است. حضور ایشان پتانسیل بسیار خوبی بود که برای شخصیتپردازی در سریال با ایشان به مشورت بنشینم. مهدی هاشمی معتقد است بازیگر باید آزاد باشد تا بتواند خلاقیتش را بروز دهد. با هم بسیار مشورت میکردیم.
فیلمبرداری سریال« کامیون» تا چند روز پیش هم ادامه داشت، چرا حاضر شدید در این شرایط خطرناک ادامه دهید؟
ما میتوانستیم مانند بقیه سریالها، ادامه کار را متوقف کنیم اما در این اوضاع احساس مسئولیت کردیم و خدا رو شکر هم جان سالم به در بردیم از این شرایط.
در مقابل دو سریال «دوپینگ» و «پایتخت»، بازخوردها نسبت به «کامیون» چگونه بود و شما آن را چگونه دیدید؟
سریال «پایتخت» سابقه دارد و به سبب همین سابقه مردم با قهرمانها و موضوعهای سریال بیشتر آشنا هستند ولی «کامیون» هم با اینکه سال اولش است، توانسته مخاطبان و مشتریان خودش را پیدا کند و هر چه قدر هم جلوتر رفت مخاطبان بیشتری را به خود جذب کرد و با توجه به نظر سنجیهای تلویزیون استقبال خوبی از آن شده است و من معتقدم اگر فصل دوم آن را بسازند، مانند«پایتخت» استقبال خوبی از آن میشود.
اگر در یک جمله بخواهید سریال «کامیون» را توصیف کنید، چه میگویید؟
در وصف «کامیون» و شخصیت رحمان میتوانم بگویم «هرکه مکتب رفت آدم میشود/ نور خلق چشم عالم میشود»
دیدگاه تان را بنویسید