سؤالات مطرح شده در مطلب زیر شناخت دقیق از خودتان به شما می‌دهند و راه رسیدن به موفقیت را تسهیل می‌کنند.

به گزارش جی پلاس، گاهی سخت می‌شود فهمید باید با زندگی خود چه کنیم، دنبال چه کاری باید برویم و اصلاً به چه علاقه داریم. اما چند سؤال وجود دارد که شما با پرسیدن آن‌ها از خودتان می‌توانید از سردرگمی درآیید و بالاخره علاقه‌ی اصلی و راه خود را در زندگی پیدا کنید. در ادامه سؤالاتی  مطرح شده اند تا شناخت دقیق از خودتان به شما بدهند و راه رسیدن به موفقیت را تسهیل می‌کنند.

۱- به چه کسی حسادت می‌کنید؟

حسادت را اغلب گناه می‌دانند، اما راه‌هایی هست که با استفاده از آن‌ها می‌توانید از حس حسادتی که دارید به نفع خود بهره ببرید. حسادت، آن چیزی که کس دیگری از آن برخوردار است و شما خواهانش هستید را نشان می‌دهد.

فرض کنید دوست وکیلی دارید که به او حسادت می‌کنید، اما در عین حال هیچ علاقه‌ای هم به وکالت ندارید. پس از این مسأله چه نتیجه‌ای باید بگیرید؟ نگاه عمیق تری داشته باشید. شما به اعتبار او حسادت می‌کنید یا مدرک بالایی که دارد؟ به سفر‌های زیادی که می‌رود؟ به لباس‌های فوق العاده اش؟ به درآمد زیادش؟ در مورد ساعت کار بسیار زیادش و این حقیقت که همیشه درگیر مسائل کاری است و فرصتی برای زندگی شخصی اش ندارد چه نظری دارید؟

شناسایی کسانی که به آن‌ها حسادت می‌کنید و همینطور آن وجوه خاص از زندگی یا شغل شان که آرزوی داشتنش را دارید، می‌تواند به شما کمک کند آن بخش‌هایی از یک شغل یا زندگی که خواهانش هستید را پیدا کنید. برای این کار ۳ تا ۵ نفری که به آن‌ها حسادت می‌کنید را در نظر بگیرید. بعد از آن، با نگاهی عمیق آن جنبه‌های خاص از زندگی شان که بیشتر از همه باعث حسادت شما می‌شود را پیدا کنید.

۲- اگر همه‌ی پول لازم برای گرفتن مدرک بالا در رشته‌ای در اختیارتان قرار می‌گرفت، چطور از این پول استفاده می‌کردید؟

فکر کنید پول خیلی زیادی در اختیارتان قرار می‌گرفت، آنقدری که برای دکتر یا وکیل شدن کافی و برای خلبان یا آشپز حرفه‌ای شدن بیشتر از کافی بود. شما این مبلغ زیاد را چطور خرج می‌کردید؟ دوست داشتید چه چیزی یاد بگیرید؟

یادگیری در واقع یک کار است که شما مجانی آن را انجام می‌دهید؛ چیزی که در ازای آن به شما پرداخت می‌شود امتیازاتی است که از آن برخوردار خواهید شد. ممکن است برای خاطر یک چالش ذهنی (مثل یادگیری زبان ژاپنی) دست به این کار بزنید یا برای مهارتی که کسب خواهید کرد (مثل خلبانی یا پختن غذا).

۳- سه نفری که مهم‌ترین الگوی زندگی شما هستند را پیدا کنید

این شخص هر کسی می‌تواند باشد: یک چهره‌ی هنری، یک چهره‌ی سیاسی و غیره.

به سه نفری فکر کنید که عمیقاً الهام بخش شما هستند. سپس ببینید که به طور خاص چه چیزی در مورد هر کدام این افراد الهام بخش شما بوده. مثلاً ممکن است یک چهره‌ی اجتماعی به خاطر هوشش و وقف کردن خودش برای بهبود اوضاع بشریت، الهام بخش شما بوده باشد.

الگو‌های شما در زندگی که هستند؟ دلیلش چیست؟ چه نقطه‌ی اشتراکی میان آن‌ها وجود دارد؟ این مسأله به شما کمک می‌کند متوجه ارزش‌های اصلی زندگی خود شوید. ارزش‌ها هم همیشه بخشی از علائق ما را تشکیل می‌دهند.

۴- چه علاقه‌ای در دهه‌ی ۲۰ زندگی تان داشتید که آن را رها کردید؟

بسیاری از افراد در دهه‌ی ۲۰ زندگی خود مجبور می‌شوند هنر یا ورزش و هر کار مورد علاقه‌ی دیگرشان را به خاطر قید و بند‌ها و مشکلات زندگی (مثل کار تمام وقت) رها کنند. کار مورد علاقه‌ی شما چه بود که مجبور شدید رهایش کنید؟ اگر ورزشی را به خاطر آسیب جسمی کنار گذاشتید، می‌توانید آن را به شکل دیگری، مثلاً در جایگاه یک طرفدار یا حتی یک مربی دنبال کنید؟ کار مورد علاقه‌ی شما چه یک شغل بوده باشد و چه یک سرگرمی صرف، همیشه راهی هست که با کمک آن بتوانید آن را دوباره وارد زندگی خود کنید.

۵- چه استعداد خاصی، منحصر به خودتان دارید؟

اگر کسی این سؤال را از شما بپرسد، به احتمال زیاد مطمئن نخواهید بود که چه جوابی باید به آن دهید، چون آدم‌ها معمولاً جلوی دیگران از خودشان تعریف و تمجید نمی‌کنند. به هر حال این کار از نظر اجتماعی پسندیده نیست. اما شما قرار نیست در ملأعام به این سؤال پاسخ دهید، پس با خودتان صادق باشید. با این سؤالات شروع کنید:

آیا تا به حال جایزه‌ای گرفته اید، حتی برای چیز‌های عجیب یا احمقانه؟ برای چه بوده؟

آیا در مهمانی‌ها کار بامزه و سرگرم کننده‌ای مثل تردستی انجام می‌دهید؟ آن کار چه است؟

آیا استعداد خاصی در برقراری ارتباط با بچه‌ها دارید؟ یا سگ‌ها و گربه ها؟ یا افراد مسن؟ شما چه توانایی خاصی در برقراری ارتباط دارید؟

حالا که راه افتاده اید، سؤال اصلی را دوباره از خودتان بپرسید. به یک استعداد هم بسنده نکنید. این کار را تا جایی ادامه دهید که به یک لیست ۱۰ تایی از استعدادهایتان برسید.

۶- از سه دوست نزدیک تان بپرسید که چه چیزی شما را خاص کرده

شاید ما روی تعریف و تمجید کردن از خودمان را نداشته باشیم، اما دوستان مان مشتاقند از خوبی‌های ما بگویند. گذشته از این، آن‌ها از میان انتخاب‌های زیادی که برای دوست شدن داشتند، شما را انتخاب کردند. چه چیزی در شما هست که شما را برای آن‌ها خاص می‌کند؟ بامزه و مهار نشدنی هستید یا قابل اعتماد و اتکا؟ همسفر عالی‌ای هستید یا میزبان دست و دلبازی؟ کمدین فوق العاده‌ای هستید یا قصه گویی بااستعداد؟ حالا به این فکر کنید که کدام این ویژگی‌ها را از ابتدا داشته اید و کدام را بعداً پیدا کرده اید. آیا یک زمانی شخص کم حرفی بودید، اما حالا پرحرف شده اید؟ پاسخ تان به این سؤالات را در کنار استعداد‌های خاصی بگذارید که از سؤال قبلی به آن‌ها رسیدید. این ویژگی‌ها چطور شما را به «شما» تبدیل کرده اند؟

۷– در دوران دبستان به چه چیزی واقعاً علاقه داشتید؟

دوران دبستان یکی از بهترین دوره‌های زندگی است. در این دوره ما در شاداب ترین، بی آلایش‌ترین و آرمان گراترین حالت خود هستیم. در آن زمان شما به چه چیزی علاقه داشتید؟ چه لباس‌هایی می‌پوشیدید؟ دوست داشتید چه کاره شوید؟ الگوی شما که بود؟ شما وقتی می‌توانید علائق واقعی تان را بشناسید که بتوانید چیزی که در کودکی الهام بخش تان بود را پیدا کنید.

۸- بهترین روز معمولی‌ای که داشته اید چگونه روزی بوده؟

یک روز معمولی (نه یک عروسی، جشن تولد یا تعطیلات) را به خاطر آورید که برایتان رضایت بخش بوده و با جزئیات در مورد اینکه آن روز را چطور گذراندید فکر کنید. دست کم ۵ تا ۱۰ دقیقه درباره اش بنویسید. تا جایی که می‌توانید با جزئیات بیشتری در مورد آن بنویسید.

با این کار ارتباط دوباره‌ای میان شما و تجربه‌ای کاملاً عادی، اما در عین حال بسیار انگیزه بخش برقرار می‌شود. این کار می‌تواند به شما کمک کند درک عمیق و دقیقی از ارزش‌ها و علائق زندگی خود پیدا کنید. این تجربه خواندن کتاب در یک روز بارانی بوده؟ یا اولین روز بعد از به هم خوردن رابطه‌ی عاطفی تان که بالاخره حال واقعاً خوبی داشتید و توانسته بودید به قدرت و انعطاف پذیری خودتان پی ببرید؟ وقت بگذارید و درباره‌ی خاطره‌ی آن روز عمیق‌تر فکر کنید تا بفهمید که چه چیزی برای شما اهمیت دارد.

۹- اگر ۳۰ میلیارد پول در حساب بانکی تان داشتید با آن چه می‌کردید؟

این پول برای اینکه نیاز‌های اولیه‌ی زندگی تان (خوراک، پوشاک و مسکن) تا آخر عمر، بدون نیاز به کار کردن تأمین باشد کافی است. اگر آن را عاقلانه سرمایه گذاری کنید، ممکن است حتی بیشتر هم شود. اما برای کشف علاقه‌ی اصلی تان، بیایید فرض کنیم که نیاز‌های مالی شما از امروز تا آخر عمر تأمین است. حالا چه؟ اگر مجبور به کار کردن نبودید چه می‌کردید؟ این سؤال چیز‌های زیادی را مشخص می‌کند، بنابراین قبل از اینکه شروع به پاسخ دادن به آن کنید، خوب به آن فکر کنید. اگر لازم نبود نگران هزینه‌های زندگی باشید، ترجیح می‌دادید چگونه کاری که منفعت مالی و سود زیادی برایتان نداشت را انجام دهید؟

۱۰- اگر محل کارتان برای انجام یک کار داوطلبانه به شما پول پرداخت می‌کرد، از این فرصت چه استفاده‌ای می‌کردید؟

همانطور که احتمالاً از این سؤالات متوجه شده اید، روشی که شما برای گذراندن اوقات فراغت تان دارید، چیز‌های زیادی را روشن می‌کند.

اینکه چه روشی برای سپری کردن اوقات فراغت پیش بینی نشده تان دارید، به مراتب تعیین کننده‌تر است. وقتی جایی زودتر می‌رسید، با فرض اینکه با تلفن همراه تان خود را مشغول نکنید، این وقت آزاد را چگونه می‌گذرانید؟ این نکته که شما چه انتخابی برای استفاده از فرصت یک کار داوطلبانه دارید، اطلاعات ارزشمندی در مورد علاقه‌ی اصلی شما در اختیارتان می‌گذارد.

با حیوانات، کودکان یا افراد مسن کار می‌کردید؟ داوطلب می‌شدید که برای بچه‌های بیمار در بیمارستان ساز بزنید یا بچه‌های پرورشگاهی را به شهربازی می‌بردید؟

شاید دوست داشتید در ساخت خانه برای ساکنان مناطق محروم مشارکت داشته باشید یا به کودکان کار درس بدهید. روشی که شما برای استفاده از مهارت‌ها و وقت تان انتخاب می‌کنید، می‌تواند نشان دهد علائق شما در کدام حوزه است، به خصوص اگر این علائق به بهبود زندگی دیگران کمک می‌کند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 1406114
  • منبع: روزیاتو
  • نسخه چاپی
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.