امام سجاد علیه السلام به هنگام اعتراف به کوتاهی در شکر الهی دعای سی و هفتم صحیفه سجادیه را می خواندند.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، صحیفه سجادیه پس از قران و نهج البلاغه مهمترین میراث مکتوب شیعه به حساب می آید که امام سجاد علیه السلام بسیاری از معارف دینی از جمله خداشناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و مباحث عالم غیب، فرشتگان، رسالت انبیا، جایگاه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، امامت، فضایل و رذایل اخلاقی، گرامیداشت اعیاد، مسائل اجتماعی و اقتصادی، اشارات تاریخی، نعمت‌های مختلف خداوند، آداب دعا، تلاوت، ذکر، نماز و عبادت را در قالب دعا بیان کرده اند. این کتاب گرانقدر به زبور آل محمد (ص) شهرت دارد و از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است و شرح های بسیاری بر آن نوشته شده است.

امام سجاد علیه السلام به هنگام اعتراف به کوتاهی در شکر الهی دعای سی و هفتم صحیفه سجادیه را می خواندند که به همراه ترجمه در ادامه آمده است:

دعای سی و ششم صحیفه سجادیه+ترجمه

و کان مِن دعائِه علیه‌السلام اِذَا اعْتَرَفَ بِالتّقصیرِ عَنْ تَاْدِیَةِ الشُّکْرِ
«دعا در اعتراف به تقصیر از اداى شکر»
 
اَللَّهُمَّ اِنَّ اَحَداً لایَبْلُغُ مِنْ شُکْرِکَ غایَةً اِلاَّ حَصَلَ عَلَیْهِ مِنْ
خداوندا کسى در مسئله شکر به حدّى نمى‌رسد مگر آنکه احسان دیگر تو او را
 
اِحْسانِکَ ما یُلْزِمُهُ شُکْراً، وَ لایَبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ طاعَتِکَ وَ اِنِ
به شکرى دیگر ملزم مى‌کند، و از طاعتت به اندازه‌اى دست نمى‌یابد - گرچه
 
اجْتَهَدَ اِلاّ کانَ مُقَصِّراً دُونَ اسْتِحْقاقِکَ بِفَضْلِکَ، فَاَشْکَرُ
بکوشد- جز اینکه در برابر آنچه شایسته فضل توست مقصّر است، بنابر این شاکرترین
 
عِبادِکَ عاجِزٌ عَنْ شُکْرِکَ، وَ اَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ طاعَتِکَ،
بندگانت از شکر تو ناتوان، و عابدترین بندگانت از طاعتت مقصّر است،
 
لایَجِبُ لِأَحَدٍ اَنْ تَغْفِرَ لَهُ بِاسْتِحْقاقِهِ، وَ لا اَنْ تَرْضى‌ عَنْهُ
کسى مستوجب آن نیست که از باب استحقاق او را مورد مغفرت قرار دهى، یا بر اساس سزاوارى از او
بِاسْتیجابِهِ، فَمَنْ غَفَرْتَ لَهُ فَبِطَوْلِکَ، وَ مَنْ رَضیتَ عَنْهُ
خشنود باشى، پس هر که را بیامرزى از احسان توست، و از هر که خشنود شوى در اثر
 
فَبِفَضْلِکَ، تَشْکُرُ یَسیرَ ما شَکَرْتَهُ، وَ تُثیبُ عَلى‌ قَلیلِ ما
تفضل توست، عمل اندک را که بپذیرى از باب فضل پذیرفته‌اى، و طاعت مختصر را
 
تُطاعُ فیهِ، حَتّى‌ کَاَنَّ شُکْرَ عِبادِکَ‌ الَّذى اَوْجَبْتَ‌ عَلَیْهِ‌ ثَوابَهُمْ
مزد مى‌دهى، تا آنجا که گویى شکر بندگانت که بدان سبب پاداششان را واجب کرده ای
 
وَ اَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزآئَهُمْ اَمْرٌ مَلَکُوا اسْتِطاعَةَ الْاِمْتِناعِ مِنْهُ
و اجرشان را از آن رو بزرگ ساخته‌اى مسئله‌اى است که در برابر تو قدرت روى برتافتن از آن را
 
دُونَکَ فَکافَیْتَهُمْ، اَوْ لَمْ‌یَکُنْ سَبَبُهُ بِیَدِکَ فَجازَیْتَهُمْ، بَلْ
داشته‌اند و از این جهت پاداششان دادى، یا گویى سبب آن شکر به دست تو نبوده و بدین‌خاطر به ایشان اجر بخشیدى، بلکه
 
مَلَکْتَ -یا اِلهى- اَمْرَهُمْ قَبْلَ اَنْ یَمْلِکُوا عِبادَتَکَ، وَ اَعْدَدْتَ
اى خداى من مالک امر ایشان بوده‌اى پیش از آنکه ایشان مالک عبادت تو شوند، و مزدشان
 
ثَوابَهُمْ قَبْلَ اَنْ‌یُفیضُوا فى طاعَتِکَ، وَ ذلِکَ اَنَّ سُنَّتَکَ
را پیش از اینکه به طاعتت اقدام کنند آماده کرده‌اى، زیرا که آیینت
 
الْاِفْضالُ، وَعادَتَکَ الْاِحْسانُ، وَ سَبیلَکَ الْعَفْوُ. فَکُلُ‌الْبَرِیَّةِ
انعام، و عادتت احسان، و راهت عفو و بخشش است. از این رو همه آفریدگان
 
مُعْتَرِفَةٌ بِاَنَّکَ غَیْرُظالِمٍ لِمَنْ‌ عاقَبْتَ، وَ شاهِدَةٌ بِاَنَّکَ مُتَفَضِّلٌ
معترفند که تو درباره هر که عقوبتش کنى ستم نکرده‌اى، و شاهدند که هر که را ببخشى
 
عَلى‌ مَنْ عافَیْتَ، وَ کُلٌّ مُقِرٌّ عَلى‌ نَفْسِهِ بِالتَّقْصیرِ عَمَّا
در حقّش تفضل فرموده‌اى، و همگان درباره خویش به تقصیر نسبت به آنچه سزاوار آنى
 
اسْتَوْجَبْتَ. فَلَوْلا اَنَّ الشَّیْطانَ یَخْتَدِعُهُمْ عَنْ طاعَتِکَ ما
معترفند. بنابراین اگر شیطان ایشان را از طاعتت نفریبد هیچ عصیان‌گرى تو را
 
عَصاکَ عاصٍ، وَ لَوْلا اَنَّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الْباطِلَ فى مِثالِ الْحَقِّ
معصیت نکند، و اگر شیطان باطل را در نظرشان به صورت حق جلوه ندهد
 
ما ضَلَّ عَنْ طَریقِکَ ضآلٌّ، فَسُبْحانَکَ ما اَبْیَنَ کَرَمَکَ فى
هیچ گمراهى از راه تو منحرف نشود، پس منزّهى تو، چه آشکار است بزرگواریت در
 
مُعامَلَةِ مَنْ اَطاعَکَ اَوْ عَصاکَ: تَشْکُرُ لِلْمُطیعِ ما اَنْتَ
معامله باکسى‌که تو را اطاعت کرده یا عصیان کرده: مطیع را در مقابل آنچه خود برایش فراهم آورده‌اى
 
تَوَلَّیْتَهُ لَهُ، وَ تُمْلى لِلْعاصى فیما تَمْلِکُ مُعاجَلَتَهُ فیهِ،
پاداش مى‌دهى، و معصیت‌کار را در آنچه تعجیل در کیفرش به دست توست مهلت مى‌دهى،
 
اَعْطَیْتَ کُلاًّ مِنْهُما مالَمْ یَجِبْ لَهُ، وَ تَفَضَّلْتَ عَلى‌ کُلٍّ مِنْهُما
به هر یک از آن دو نفر عطایى نموده‌اى که مستحق آن نبوده، و به هر یک تفضّلى فرموده‌اى
 
بِما یَقْصُرُ عَمَلُهُ عَنْهُ، وَلَوْ کافَأْتَ‌ الْمُطیعَ عَلى‌ ما اَنْتَ تَوَلَّیْتَهُ
که عملش از آن قاصر است، و اگر مطیع را بر آنچه حضرتت او را بر آن گماشته‌اى (نه بر عمل خودش) جزا مى‌دادى
 
لَأوْشَکَ اَنْ یَفْقِدَ ثَوابَکَ، وَ اَنْ تَزُولَ عَنْهُ نِعْمَتُکَ، وَلکِنَّکَ
بیم آن بود که ثوابت را از دست بدهد، و نعمتت از او زایل شود، ولى تو
 
بِکَرَمِکَ جازَیْتَهُ عَلَى الْمُدَّةِ الْقَصیرَةِ الْفانِیَةِ بِالْمُدَّةِ الطَّویلَةِ
به بزرگوارى خود در برابر مدت کوتاه از دست‌رفتنى به مدّتى طولانى
 
الْخالِدَةِ، وَ عَلَى‌الْغایَةِ الْقَریبَةِ الزّآئِلَةِ بِالْغایَةِ الْمَدیدَةِ الْباقِیَةِ،
و همیشگى، و در مقابل مدت نزدیک گذرا با مدت دامنه‌دار جاوید او را پاداش
 
ثُمَّ لَمْ تَسُمْهُ الْقِصاصَ فیما اَکَلَ مِنْ رِزْقِکَ الَّذى یَقْوى‌ بِهِ
دادى، سپس در برابر رزقى که از سفره نعمت تو خورده تا به سبب
 
عَلى‌ طاعَتِکَ، وَ لَمْ‌تَحْمِلْهُ عَلَى الْمُناقَشاتِ فِى‌الْالاتِ الَّتى
آن بر طاعتت نیرو گیرد با او معامله پایاپاى نکردى، و از او بازپرسى دقیق درباره ابزارى که آنها را
 
تَسَبَّبَ بِاسْتِعْمالِها اِلى‌ مَغْفِرَتِکَ، وَلَوْفَعَلْتَ ذلِکَ بِهِ‌لَذَهَبَ
سبب رسیدن به مغفرتت قرار داده ننمودى، و اگر با مطیع چنین رفتار
 
بِجَمیعِ ما کَدَحَ لَهُ وَ جُمْلَةِ ما سَعى‌ فیهِ، جَزآءً لِلصُّغْرى‌ مِنْ
مى‌نمودى تمام حاصل دسترنج و سعى و زحمت او در مقابل کوچک‌ترین نعمتها و
 
اَیادیکَ وَ مِنَنِکَ، وَ لَبَقِىَ رَهیناً بَیْنَ یَدَیْکَ بِسآئِرِ نِعَمِکَ،
عطاهایت از دست مى‌رفت، و در پیشگاه مقدّست به خاطر سایر نعمتهایت در گرو مى‌ماند،
 
فَمَتى‌ کانَ یَسْتَحِقُّ شَیْئاً مِنْ ثَوابِکَ؟ لا! مَتى‌؟! هذا یا اِلهى
پس چه زمانى شایستگى چیزى از ثواب تو را مى‌داشت، نه، هیچ‌گاه!! این است -خداى من-
 
حالُ مَنْ اَطاعَکَ، وَ سَبیلُ مَنْ تَعَبَّدَ لَکَ، فَاَمَّا الْعاصى
حال آن که تو را فرمان برده، و سرنوشت کسى که به عبادت تو اقدام کرده، و اما آن که از تو نافرمانى کرده
 
اَمْرَکَ وَ الْمُواقِعُ نَهْیَکَ فَلَمْ تُعاجِلْهُ بِنَقِمَتِکَ لِکَىْ یَسْتَبْدِلَ
و نهى تو را مرتکب شده پس عجله - در انتقام از او نکردى، تا مگر به جاى
 
بِحالِهِ فى مَعْصِیَتِکَ حالَ الْاِنابَةِ اِلى‌ طاعَتِکَ، وَ لَقَدْ کانَ
حال معصیت تو حال برگشت به طاعت تو گزیند، در صورتى که او
 
یَسْتَحِقُّ فى اَوَّلِ ما هَمَّ بِعِصْیانِکَ کُلَّ ما اَعْدَدْتَ لِجَمیعِ
در اولین بارى که بر عصیان تو همّت نموده مستحق تمام عقوبتهایى که براى جمیع
 
خَلْقِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، فَجَمیعُ ما اَخَّرْتَ عَنْهُ مِنَ الْعَذابِ،
بندگانت مهیّا نموده‌اى گشته، پس هر عذابى که از او به تأخیر انداخته‌اى،
 
وَ اَبْطَاْتَ بِهِ عَلَیْهِ مِنْ سَطَواتِ النَّقِمَةِ وَ الْعِقابِ تَرْکٌ مِنْ
و هر سطوت انتقام و عقابى که از او بازپس داشته‌اى حق قطعى توست که
 
حَقِّکَ، وَ رِضىً بِدُونِ واجِبِکَ. فَمَنْ اَکْرَمُ -یا اِلهى- مِنْکَ،
وامى‌گذارى، و به کمتر از آنچه استحقاق توست رضا داده‌اى. پس -اى خداى من- کریم‌تر از تو کیست؟
 
وَ مَنْ اَشْقى‌ مِمَّنْ هَلَکَ عَلَیْکَ؟ لا! مَنْ؟ فَتَبارَکْتَ اَنْ
و بدبخت‌تر از کسى‌که به سبب مخالفت با تو هلاک شده، چه‌کسى است؟ نه، هیچ‌کس! پس تو والاتر از آنى
 
تُوصَفَ اِلاّ بِالْاِحسانِ، وَ کَرُمْتَ اَنْ یُخافَ مِنْکَ اِلاَّ
که جز به احسان وصف شوى، و منزّه از آنى که جز از جهت عدل از تو
 
الْعَدْلُ، لا یُخْشى‌ جَوْرُکَ عَلى‌ مَنْ عَصاکَ، وَ لا یُخافُ
بترسند، بیم جور و جفا به معصیت‌کار از تو نمى‌رود، و ترس واگذاشتن
 
اٍغفالکَ ثَوابَ مَن اَرضاکَ, فَصَل عَلی محمد و الٍهٍ وَهَب
پاداش کسی که تو را به عبادت خشنود کرده در کار نیست، پس بر محمد و آلش درود فرست، و آرزوى
 
لى اَمَلى، وَ زِدْنى مِنْ هُداکَ مااَصِلُ بِهِ اِلَى التَّوْفیقِ فى عَمَلى،
مرا برآور، و هدایتت را آن‌گونه بر من افزایش ده که به سبب آن توفیق در کار
 
اِنَّکَ مَنَّانٌ کَریمٌ.
خویش یابم، زیرا که تو بخشنده کریمى.
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.