چند روزی همقدم با شهید اندرزگو-۱۲

بیماری سخت کودکان شهید اندرزگو و کمک او از راه دور به همسرش

دو ماهی بود که همسر شهید اندرزگو با کودکانش در خانه تنها بود و حالا هر سه کودکش سرخک گرفته بودند... .

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس - منصوره جاسبی: شهید اندرزگو(1) در لبنان بود و نزدیک به دو ماه بود که همسرش(2) هیچ خبری از او نداشت. آن روزها بانوی جوان با سه فرزند خردسال در مشهد بی آنکه کسی را بشناسد زندگی می کرد.

تنهایی و غربت از یک سو او را می آزرد و از سوی دیگر گرفتاری ها و مشکلات بچه ها به او فشار می آورد و حالا با بیمار شدن و سرخک گرفتن هر سه کودک یکباره مشکلات او چندین برابر شد.

آن روز سرد زمستانی هیچ گاه از یاد بانو نمی رود که به سختی توانست اتاقشان را گرم کند و کرسی را راه بیندازد و چون کسی را نداشت باید یکی از بچه ها را به دکتر می برد و برمی گشت و تا بازگشتش دو کودک دیگرش در خانه تنها می ماندند و این قصه که از ساعت سه عصر شروع شده بود تا نزدیکی های اذان مغرب طول کشید تا معالجه کودکانش را تکمیل کند و هر بار با خارج شدنش از خانه، گریه دو کودک دیگرش به هوا بر می خاست اما چاره ای نبود.

به هنگام برگشت به خانه، امام جماعت مسجد را دید که در کنار در مسجد ایستاده، جلو رفت و سلام کرد و از ایشان خواست تا به خانه آنها آمده و روضه پنج تن را بخواند تا ان شاءالله فرجی حاصل شده و حال بچه هایش بهتر شود.

حاج آقا اسلامی راهی خانه آنها شد و روضه پنج تن آل عبا(ع) را شروع کرد، به مصیبت امام حسن علیه السلام که رسید، زنگ تلفن به صدا در آمد، در حالی که این زنگ، دو ماهی بود که هیچ صدایی از آن در نیامده بود.

پشت خط کسی نبود، جز آقا سید، بانو با خوشحالی تمام از اینکه بالاخره صدایش را بعد از مدت ها شنیده است، گفت: بچه ها سرخک گرفته اند و از حاج آقا اسلامی خواسته ام که برای شفای بچه ها روضه پنج تن(ع) بخوانند و الان وسط روضه بودند که شما تماس گرفته اید.

آقا سید گفت: الان باید می آمدم و با شما تماس می گرفتم و بعد از قطع کردن تلفن به حرم حضرت امیر(س) می روم و برای سلامتی شما و بچه ها دعا می کنم.

بانو نفس راحتی کشید و به خود گفت: اگر توسل به ائمه(ع) پیدا کنیم آنها ما را رها نمی کنند.(3)

 

1. شهید سید علی اندرزگو که در تیم ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت شرکت داشت، ساواک که از یافتن او مأیوس شده بود، به طور غیابی حکم اعدام وی را صادر کرد. او با چهره ها و نام های مختلف سال ها بعد از این ترور به زندگی پرداخت تا اینکه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 57 شناسایی و به شهادت رسید. همسرش او را آقا خطاب می کرد.

2. کبری سیل سه پور، همسر شهید.

3. برگرفته از خاطره همسر شهید.

دیدگاه تان را بنویسید