فرزندان صدیقه طاهره(س) چگونه از شهادت ایشان مطلع شدند؟/دعای آن حضرت پیش از شهادت برای امت رسول خدا(ص) چه بود؟
حضرت فاطمه (س) به ام سلمه فرمودند: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام سلمه آب را آورد و او غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند، به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، تردیدی نیست که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در سال یازدهم هجری به شهادت رسیدند اما در تعیین روز و ماه اختلاف زیادی وجود دارد که بعضی تا 39 قول شمردند(1) ولی آنچه میان این اقوال مشهورتر است یکی 13 جمادی الاولی است، و دیگری سوم جمادی الثانی. چون روایاتی که می گویند حضرت فاطمه 75 روز پس از رحلت پیامبر به شهادت رسیدند و نیز روایاتی که می گویند آن حضرت 95 روز پس از پیامبر زنده بودند بیشتر و مشهورتر است.
اما علت شهادت آن حضرت:
امام صادق علیه السلام فرمودند: در اثر ضرباتی که قنفذ بر پیکر نازنین زهرا علیها سلام وارد کرد سقط جنین کرد و بدان علت پیوسته رنجور و ضعیف می شد تا اینکه بستری شد. و امیر المؤمنین و اسماء بنت عمیس از آن حضرت پرستاری می کردند(2) البته علت رنجوری و ناتوانی روزافزون زهرا علیها سلام تنها بیماری نبوده، بلکه علاوه بر آن ناراحتی های روحی و غم و غصه های قلبی آن حضرت بود که در اثر بروز مشکلات برای جهان اسلام پیش آمده بود. و رفته رفته اسلام حقیقی از مسیر اصلی خود منحرف و شالوده های اختلافات و درگیری ها میان امت اسلامی پی ریزی می شد و وحدت و اتحاد میان مسلمانان رخت بر می بست. امثال این افکار ناراحت کننده بوده که زهرای عزیز را رنج می داد و روز به روز رنجورتر و ضعیف تر می شد (3) تا منتهی به شهادت ایشان شد.
حضرت امام حسن مجتبى (ع) در یک مجلس مناظره در حضور معاویه خطاب به مغیرة بن شعبه فرمودند: «انت الذى ضربت فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله حتى ادمیتها و القت ما فى بطنها...؛ تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح کردی تا اینکه او بچه اش را سقط کرد...» (4)
حضرت فاطمه (س) به ام سلمه فرمودند: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام سلمه آب را آورد و او غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند، به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت.(5)
همچنین در روایت دیگرى آمده که: حضرت به اسماء فرمودند: آبى برایم آماده کن، بعد با آن غسل کرده و سپس فرمودند: جامه هاى جدیدم را به من بده، آنها را پوشیده و فرمودند: بقیه حنوط پدرم را از فلان جا برایم بیاور و زیر سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اینجا بیرون برو، مى خواهم با پروردگارم مناجات کنم.
اسماء مىگوید: از اتاق بیرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى شنیدم، آهسته به طورى که مرا نبیند وارد شدم دیدم دست به سوى آسمان دراز کرده و مى گوید: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتیاقى که به دیدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گریهاش بر من و به حسین شهید و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم که پاره تن فاطمه هستند و غم و اندوهى که بر من دارند، از تو مى خواهم که بر گناهکاران امت محمد ترحم فرمایی و آنان را بیامرزى و به بهشت وارد کنى که تو بزرگوارترین سؤال شوندگان و مهربانترین مهربانانى. (6)
حضرت (س) ادامه دادند و گفتند: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم که بسیار خوب و اگر جوابى ندادم بدان که من به سوى پدر خود، (یا پروردگارم) رفتم.
اسماء لحظهاى حضرت (س) را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى ترین کسى که زنان حمل او را عهدهدار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر ریگهاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته اند، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مى بوسید، گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجاست؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیهالسلام حضرت را تکان دادند دیدند از دنیا رفته اند، فرمودند: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.
امام حسن مجتبی(ع) خود را روى مادر انداخته و گاهى مى بوسیدند و مى گفتند: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مى بوسیدند و میگفتند: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیهالسلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مى زدند: یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیهالسلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر شهادت فاطمه سلام الله علیها از هوش رفتند و با پاشیدن آب بر او به هوش آمدند و چنین گفتند: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوییم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده میشدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.
1.بانوی نمونه اسلام، ابراهیم امینی، ص 197.
2. دلائل الامامه، ص 40؛ بحار الانوار، ج 43، ص 170 و 211.
3. بانوی نمونه اسلام، ص 188.
4. احتجاج طبرسى، ج. ۱، ص. ۴۱۴؛ بحارالانوار، ج. ۴۳، صص ۱۹۷، ح. ۲۸؛ سفینة، ج. ۲، ص. ۳۳۹.
5.بلادى بحرانى «وفات فاطمه الزهراء» ۷۷.
6. وفاه فاطمة الزهراء/ ۷۸.
تلخیصی از مطالب منتشرشده در سایت باشگاه خبرنگاران جوان و پایگاه اطلاع رسانی حوزه
دیدگاه تان را بنویسید