سماواتی از مظلومیت نیره در سریال "وارش" می گوید
همه از رنجهایی که بر وارش رفت می گویند اما هیچ کس متوجه نشد که زنی مظلوم تر از وارش هم در سریال بود که هیچ کس با او همدلی نمیکرد!
به گزارش جی پلاس، همه به اسم «زن تراب» میشناسندش کسی که حتی از خودش هویت و اسم مستقل نداشت و در حاشیه اسم بزرگ شوهرش بود. «نیره» «زن تراب» نماد تمام زنهای مظلوم و اصطلاحا بی دست و پای این مرز و بوم است که کاری جزرنج کشیدن و دم نزدن ندارند. نقش«نیره» را در سریال« وارش» «ساناز سماواتی» بازی می کرد سماواتی درباره کاراکتر نیره می گوید: «نیره شخصیت مظلومی بود و خیلی دلم برایش می سوخت و دوست داشتم یک طوری کمکش کنم. واقعا یک جاهایی جلوی خودم را می گرفتم مثلا در صحنه عروسی که مظلومانه گوشه اتاق نشسته بود و گریه می کرد. دلم میخواست نیره اینطور نباشد داد بزند، جیغ بزند و حق خودش را از زندگی بگیرد.»
تعریف شما از کاراکتر نیره در سریال وارش چیست؟
به نظرم در این سریال بیگناه ترین فرد نیره بود. چون در چرخهایی قرار گرفته بود که یک زندگی 20 و چند ساله را با مردی یدک می کشید که می دانست عاشقش نیست. نیره به نوعی قربانی فرهنگ جامعه خودش شده بود؛ البته ناگفته نماند عدم جسارت خودش هم به این قضیه دامن می زد. نیره مصداق طیفی از زنان جامعه ماست که شاید به نوعی در ابتدا خودشان باید شجاعت زندگی کردن را داشته باشند و قدرتشان را پیدا کنند و ببینند جایگاهشان به عنوان یک زن کجای زندگی، جامعه و خانواده است. شاید اگر نیره قدرت و جایگاه خودش را کشف کرده بود تن به زندگی که یک عشق یک طرفه باشد، نمی داد.
آیا در جامعه با چنین زنان بی اراده ای که نمیتوانند حق خودشان را بگیرند، مواجه شده اید؟
خیلی زیاد مواجه شده ام، نیره نماد عینی همین زنهاست. درحالیکه اگر شجاعت زندگ یکردن را داشت میتوانست زندگی بهتری داشته باشد. نیره عاشق بود اگر بخواهیم دقیق ترتعریف کنیم نیره عاشق دلسوخته بود که در یک عشق یک طرفه قرار داشت! کما اینکه خود تراب هم به وضوح این را تعریف می کرد در سکانس روز عروسی اش که در کنار دریا با وارش ایستاده می گفت: نیره گناهی ندارد و او فقط با من زندگی کرده است!. بنابراین کاملترین تعریفی که میتوان از نیره کرد این است: یک عاشق صادق که به یک عشق یک طرفه تن داده بود.
به عنوان یک خانم نظرتان درباره این تفکرکه زنها باید بسوزند و بسازند و به هرقیمتی زندگی کنند چیست؟
صددرصد مخالفم!البته بهتر است که به این مصداق کلی تر بدهیم که ربطی به جنسیت ندارد هیچ انسانی نباید تن به شرایطی که دوست ندارد بدهد فرقی ندارد زن باشد یا مرد.
تفاوت اساسی نیره با وارش را در چی میبینید؟
به نظرم هر2 زن داخل یک چرخه تکراری که شاید قرن ها در فرهنگ ماست افتاده اند: زنی که به تمام شرایط تن می دهد. البته وارش از یک جایی شروع به شکاندن پوسته اش کرد از جایی که مستقل شد و سعی کرد خودش کسب درآمد کند این چرخه را شکاند و بیرون آمد. از آن جهت که تن به خواسته دیگران نداد به عنوان عشق، تراب را قبول نکرد از این نظر جسارت بیشتری نسبت به نیره در زندگی داشت.
در مصاحبه ای گفته بودید هنوز بعد از یک سال که از فیلمبرداری این سریال گذشته است، من هنوز به آن فکر میکنم چرا؟ این سریال چه ویژگی داشت که اینطور در وجود شما ته نشین شده است؟
کاراکترها در وجود بازیگر می آیند و می روند برای اینکه بتواند ایفای نقش کند اما بعضی کاراکترها شاید به شرایط فکری و روحی آدم بستگی دارد، در وجود آدم ته نشین می شود و با او می ماند. به دلیل کارهای حمایتی که در سطح جامعه انجام میدهم امثال نیره ها را زیاد می بینم. نیره شخصیت مظلومی بود و خیلی دلم برایش می سوخت و دوست داشتم یکطوری کمکش کنم و واقعا یک جاهایی جلوی خودم را می گرفتم مثلا در صحنه عروسی که مظلومانه گوشه اتاق نشسته بود وگریه می کرد تازه توسط تراب محکوم شد که تو داری عروسی من را بهم میزنی!! درحالیکه یک گوشه ای کز کرده بود آن لحظه خیلی لحظه دلسوزانه ای بود دلم میخواست نیره اینطور نباشد داد بزند، جیغ بزند و حق خودش را از زندگی اش بگیرد. تنها کاراکتر نیره نیست که با من زندگی می کند چند کاراکتر دیگر هم هست که خیلی سال است با من زندگی می کنند! یک کاراکتر دیگر به نام زیبا در سریال راز یک خزان که سال 1376 این سریال را بازی کردم و در زمان خودش بازتاب خیلی خوبی داشت زیبا با من زندگی می کند و حسش میکنم خیلی وقتها در وجود من می آید و می رود و من باهاش زندگی می کنم. چندسال قبل هم یک تله فیلم برای آقای حامد حسینی کار کردم با عنوان چیزی تا اذان نمانده کاراکتر زنی که شوهرش را در تصادف از دست داده و یک نوزاد روی دستش مانده بود با مسائل معیشتی فراوان اما آن زن در کمال مناعت طبع خون شوهرش را بخشید، سکانسی که کلید را در دست صاحبخانه میگذاشت و می رفت برای همیشه در ذهن من مانده است (بابغض) الان هم که یادش افتادم گریه ام گرفته است. ما چرا اینقدر از هم دور شدیم؟ چه اتفاقی برای ما افتاده است؟ این روزها من در جامعه به دنبال انسان میگردم دنیای اطراف ما کلی آدم است که نیاز به کمک دارند و این طبیعی است که نمیتوانیم به همه شان کمک کنیم اما همدردی که میتوانیم بکنیم یا اگر خودمان نمیتوانیم کمکی کنیم با اطلاع رسانی شاید کس دیگری بتواند کمک کند گاهی این اتفاق نمیافتد.
نیره های دهه 90 با نیره های دهه 30 تفاوت چندانی نکرده اند، نیره یک جور سکوت میکرد اینها یک طور دیگر اقدام میکنند اما جنس کارشان یکی است: به هر قیمت زندگی کردن، ما به این نیره ها چه کمکی میتوانیم بکنیم؟
اصلی ترین کمکی که می توانیم به این نیره ها بکنیم این است که زیر ساخت کشورمان را بالا ببریم آگاهی رسانی، کتاب خواندن، مطالعه و فکر کردن را به نیره ها بیاموزیم این را بیاموزیم که اگر برایشان این اتفاق افتاد این جسارت را پیدا کنند که دست شان را روی زانویشان بگذارند و یاعلی بگویند و بلند بشوند.
کاری که وارش کرد و جلوی جامعه ایستاد...
بله، دقیقا وارش جلوی عشقی که تراب از نوجوانی داشت، ایستاد و نه گفت. بعد از مشکلاتی که با 2 ازدواج برایش پیش آمد و 2 بچه خردسال که روی دستش مانده بود اما روی پای خودش ایستاد و تن به ازدواج اجباری نداد و پلو کبابی را باز و بچه هایش را بزرگ کرد هرچند او هم در نهایت گرفتار رفتار بچه هایش شد اما لااقل ایستادن و دست روی زانوی خود گذاشتن را بلد شده بوده آنهم در جامعه کوچک روستایی که این کار خیلی سخت بود.
شما مدتها در قاب تلویزیون غایب بودید سریال وارش میتواند نوید بازگشت دوباره شما به تلویزیون باشد؟ درکل چرا بازیگران خوبی امثال شما در حاشیه قرار گرفته اند؟
البته من قبل از سریال وارش هم سریال موفقی برای نوجوانان به نام محرمانه راداشتم و خوشبختانه فوق العاده بازتاب خوبی داشت و خیلی خوشحالم که در این سریال حضور داشتم یک کار روانشناسی متفاوت بود. اینکه من یا برخی دوستان کم کارهستیم دلایل زیادی دارد یکی از دلایل برمیگردد به اینکه ضوابط کار کردن و کارگرفتن متفاوت شده است. زمانی که من کار را شروع کردم توانایی در ایفای نقش یکی از مهمترین دلایل انتخاب فرد برای ایفای نقش بود و اینکه چهره و نحوه بازی اش به این کار میخورد یا نه اما این روزها خیلی تفاوت کرده یکی از این تفاوتها فروش نقش ها است!! به ما مستقیما نمیگویند نقش را بخر میگویند شما اسپانسر سراغ داری بیاوری؟! خنده دار است از زمانی که مادیات وارد هنر شده و چهره هنر را با وزنه مادی بررسی و اندازه گیری میکنند این اتفاقات زیاد میافتد. من که خودم را در جایگاه شاگردی میبینم اما خیلی از پیشکسوتهای ما با وجودی که فوق العاده هستند در حاشیه قرار گرفته اند و در خانه نشسته اند. متاسفانه به جای اینکه معیار انتخاب بازیگر توانایی ایفای نقش باشد اندازه فالوورهایش در فضای مجازی است، خیلی وقتها میگویند فلانی بازیگر خوبیه اما ببین فالوورش چند تاست!! تعداد فالوور چه ربطی به توانایی ایفای نقش دارد؟؟ دلیل دیگر اینکه تولیدات تلویزیون کم شده و سطح تولیدات پایین آمده است ما هم عملا بچه های تلویزیون هستیم؛ سینما هم رانت شده و عده خاصی کار میکنند و دلیلش را ما نمیدانیم که چی است. از طرفی شخصیت من اینطور است که اهل ورزشم و به هیچ وجه اهل سیگار کشیدن و الکی در خیابان گشتن نیستم از بچگی عشقم این بود که در خانه بمانم وکتاب بخوانم خیلی ها مثل من هستند. به نظرم جامعه صنفی ما باید یک مقدار مستحکمتر عمل کند.
به عنوان سوال آخر: این روزها مشغول چه کاری هستید؟
الان تئاتری در فرهنگسرا شفق دارم به نام ننه شهرزاد در سرزمین عجایب که یک کار موزیکال برای رنج سنی کودک با محوریت دوستی، همدلی، همکاری، همیاری و صلح است که تئاتر شاد و آموزنده ای است از دوستانی که کودک دارند دعوت میکنم تشریف بیاورند قطعا فرزندانشان خوششان میآید.
دیدگاه تان را بنویسید