رییس سازمان سینمایی با بیان اینکه نتیجه شفافسازیها را در سینما تا پایان همین امسال میتوان دید، از تغییر در ساختار سازمان و صدور احکامی جدید در آیندهای نزدیک خبر داد و گفت: یک مدیر عاقل هیچگاه به حذف غیرمنطقی برنامهها در یک مجموعه دست نمیزند.
به گزارش جی پلاس، حسین انتظامی وقتی حدود 10 ماه قبل به سازمان سینمایی آمد، خیلیها با توجه به سابقه کاری او و دستیاری وزیر فرهنگ و ارشاد بودنش، انتخاب او را "متفاوت" از این جهت که هم ممکن است خوب باشد و هم چالشبرانگیز قلمداد میکردند و حالا که کمتر از یک سال از حضور او در این سازمان میگذرد دو وجه از کار و عملکرد او پررنگتر از هر چیز دیگری است؛ یکی انتشار گزارشهای متعدد شفافسازی و دیگری هم پرهیز از هر حرف و پاسخی جزئی در رسانهها که بیشتر همان تعبیر کلیگویی از آن را میتوان داشت.
ریاست سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نشستی که به مناسبت روز ملی سینما با خبرنگاران ما داشت، سعی کرد راحتتر و جزئیتر پاسخگو باشد تا درباره برخی موارد مثل تعیین شورای ردهبندی سنی که به ممیزی دوم تعبیر شده، که دغدغه این روزهای برخی سینماگران شده رفع نگرانی کند.
انتظامی در این گفتوگو همچنین اعلام کرد که برای انتخاب دبیر جشنواره جهانی فجر، اعلام سیاستهای جدید گروه هنر و تجربه و انتشار نظامنامه اکران باید مدتی دیگر منتظر بود.
مشروح گفتوگو با رییس سازمان سینمایی در ادامه میآید:
در این چند ماهی که در سینما بودهاید، توصیفی که درباره اظهارنظرهای شما از سینما مطرح شده این بوده که سیاست شما صحبت کردن درباره مفاد کلی سینما است. به همین دلیل سوال اول را کلیتر میپرسیم تا بعد به جزئیات بیشتری برسیم و آن هم اینکه، وقتی میخواهند آقای صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) را نقد کنند و حتی بدشان را بگویند از این عبارت استفاده میکنند که "درحال حاضر ایشان وزیر نیست و حسین انتظامی وزیر است. اوست که در همه امور مثل شفافیتها و ادغامها دخالت میکند". در این مناسبات کسی توقع نداشت شما به سازمان سینمایی بیایید و حتی زمان طولانی انتصاب، به این ذهنیت کمک کرد که انگار در نهایت آقای انتظامی از یک نگاه بالادستی به سازمان آمده است. آیا در حال حاضر سیاست سازمان سینمایی ثبات سیاستگذاریهای گذشته بوده یا بهبود آن، تغییر بوده یا تقویت آن و یا اصلا چیزی دیگر؟
درباره بخش اول سوالتان کسانی که این حرف را میزنند در واقع نسبت به آقای دکتر صالحی کملطفی میکنند. اولاً ایشان شخصیتی علمی و اخلاقی و با برنامه است. چهار سال سابقه معاونت در وزارت فرهنگ را داشتهاند و قبل از وزارت در دورهای هم سرپرست وزارتخانه بودهاند و به حوزههای مختلف این وزارتخانه مسلط هستند و با آرامش و تدبیر، سیاست خود را پیش میبرند. ثانیاً بنده شاگرد ایشان بودهام که در سایه آشنایی چند دههای، محبت و اعتماد به بنده دارند اما اصلاً آن نکتهای که فرمودید، صحت ندارد. بسیاری از سیاستهای فعلی وزارتخانه از جمله شفافیت، رویکرد خود ایشان بوده که در جلسه رأی اعتماد در مجلس مطرح شد. شاید جالب باشد که یادآوری کنم در چهل سال گذشته وزرای زیادی به مجلس برای رأی اعتماد رفتهاند و برنامههایی را هم اعلام کردهاند اما وقتی سرکار آمدهاند تحت تأثیر مناسبات مجموعه خود یا بیرون از آن قرار گرفتهاند و بسیاری از آن برنامهها محقق نشده، اما آقای دکتر صالحی از این جهت هم منحصر به فرد هستند و برنامههایی را که در جلسه مجلس اعلام کردند بلافاصله در قالب 8 کلانبرنامه، مشخص و برای هر کدامشان مدیری تعیین کردند. یکی از آن رویکردها همین شفافیت است.
درباره سینما، سیاست وزارتخانه این است که داشتههای موجود را تخریب نکنیم، بخاطر اینکه بخشی از وضع موجود محصول همین دولت است و نگاهمان بر مبنای بهبود وضع موجود، اصلاح آن و شتاب دادن برای تحقق سیاستهای اعلامی باشد.
با این اوصاف ارزیابی شما بعد از این چند ماه، از ساز و کار و بدنه حوزه سینما و نسبت دستاوردها باسرمایهگذاریهایش چیست؟
در نظام اداری کشور یک نقص کلی داریم و آن حجیم بودن دولت است. دولتها در طول سالیان بر اثر پدیدههایی که با آن مواجه میشدهاند به جای اینکه بخشی از یک دستگاه یا نهاد را همزمان با نهادسازی جدید، کوچک یا حذف کنند در کنار آن به تأسیس نهادهای تازه دست زدهاند و به همین دلیل است که دولتها کم کم بزرگ میشوند. سازمان سینمایی هم از این قاعده مستثنی نیست. طبیعی است که یکی از سیاستهای اصلی ما کوچکسازی باشد. وقتی کوچکسازی اتفاق بیفتد به صورت خودکار، چابکسازی هم به همراهش میآید و ساختارها جای خود را پیدا میکنند. البته ساختارهای زیادی بوده که در وقت خود به درستی جاگذاری شدهاند اما وقتی اقتضائات تغییر میکند یا بازیگران جدیدی نقشافرینی میکنند باید توجه داشته باشیم که ساختارها را به صورت سیال و منعطف، بازطراحی کنیم چون نباید اسیر ساختارها شویم.
خیلی از مدیران در سینما در دورههای گذشته برنامههایی را پایهگذاری کردند که پس از رفتنشان از سازمان سینمایی از بین رفت. مثل مدرسه سینما که تعطیل شد در حالی که آقای ایوبی سرمایهگذاری و برنامهریزی زیادی برای آن انجام داد. شما چطور برنامههای خود را تنظیم و طراحی میکنید تا پس از شما تغییر نکند؟
شاید اگر برنامهها معطوف به شخص نباشد یا به عبارت بهتر فرایندی را طی کنیم که معطوف به شخص نشود ماندگارتر باشد. مثلاً شفافیت یک سیاست عمومی دولت است، سیاستی که در بعضی جاها توفیق بیشتری داشته و در جاهایی هم کمتر. وقتی این دولت قانون انتشار دسترسی آزاد به اطلاعات را چند سال پس از تصویب و ابلاغش و بعد از مدتها مهجوری این قانون، عملیاتی میکند درواقع رویکرد خود را نشان میدهد. اگر برنامهها را براساس سیاستهای عمومی استخراج کنیم مثل آنچه در سازمان سینمایی دنبال میکنیم نتیجه بهتری به دست خواهد آمد. الان فعالیتها و برنامههای سالانهمان را به تفکیک بودجه و با مشارکت مدیران ذیربط اعلام میکنیم. امسال که سال اولش بود و به اردیبهشت رسید و انشاءالله برای سال ۹۹ در اسفند 98 اعلام خواهیم کرد. براین اساس قرار ما در سازمان سینمایی این است که به طور ناگهانی برنامه جدیدی را ولو اینکه خوب باشد، اضافه نکنیم و اگر این نگاه در سیاستگذاری ما دنبال شود این اتفاق و احتمال که میفرمایید، کمتر رخ خواهد داد.
یعنی شما تمام برنامههایتان را جوری چیدهاید که هر مدیری بعد از شما بیاید به لحاظ قانونی موظف است آنها را ادامه دهد؟
اگر مسیر را جوری برویم که فرایندها مشروعیت بیشتری داشته باشد یعنی فرایند درست سیاستگذاری و حتی بودجهریزی طی شود حذف آنها غیر منطقی خواهدبود، مخصوصا وقتی از سوی رسانهها و نخبگان، مشارکت داشته باشد و به تبع آن، دیدهبانی صورت بگیرد.
ضوابط و اولویتها باید کاملا روشن باشد و تفسیر بردار نباشد. تعریفی از شفافیت به معنی پیشبینیپذیری هست یعنی فرد قبل از مراجعه برای مجوز یا هرگونه حمایت بتواند بر اساس ضوابط اعلامی جواب ما را پیشبینی کند و از آن مهمتر، بتواند جواب ما به کسی که وضعیت مشابه با خودش را هم دارد پیشبینی کند، چون دقیقا همینجاست که تبعیض پیش میآید. بنابراین اگر در تدوین ضوابط، پیشبینیپذیری و جزئیات را ملاک قرار دهیم، و این مسیر به درستی با نظرگیری از نخبگان و در واقع، مشارکت و اجماع بیرونی انجام شود حذف اینها غیرمنطقی خواهد بود و هیچ مدیر عاقلی این کار را نمیکند بلکه در جهت تثبیت و البته تکمیلش پیش میرود.
شما اخیرا در راستای شفافسازی اعلام کردید که نامهنگاریها و مکاتبات سازمان سینمایی را جز آنچه قانون منع کرده منتشر خواهید کرد. به نظرم این موضوع احتیاج به کمی شفافسازی دارد که چه نامههایی شامل این دستورالعمل میشوند.
حتما میدانید مطابق قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات که در سال 88 تصویب و در سال 92 عملیاتی شد همه دستگاههای حکومتی و حتی بخش خصوصی که خدمات عمومی میدهد موظف به اجرا هستند. یعنی شما به عنوان یک شهروند میتوانید خواستار دسترسی به هر آنچه سند دولتی محسوب میشود باشید بجز اسنادی که طبق فصل چهار قانون، استثنا هستند که یکی از آن استثنائات، اسناد دارای طبقهبندی هستند یا آنهایی که به حریم خصوصی مربوط میشوند. اگر شهروندی چنین تقاضایی داشته باشد طبق قانون، هیچ دستگاهی حق ندارد بپرسد که چرا میخواهید آن سند را ببینید. پس اگر دستگاهی پیشتاز است نباید مورد پرسش قرار بگیرد بلکه از قضا رسانهها با مطالبهگری، کمک کنند که انتشار اسناد، تبدیل به یک رویه همگانی همه دستگاههای حکومتی شود.
یعنی اسناد دولتی که در تصمیمگیریها تاثیرگذار است؟
حتماً. چون این اسناد و از جمله مکاتبات نشاندهنده سیاستهای ماست و از پسِ نشان دادن این مکاتبات، ذینفعان میتوانند دستگاه حکومتی را مورد سؤال قرار بدهند و پاسخگویی افزایش یابد. وقتی ما نامهای را منتشر میکنیم که مثلاً جنبه حمایتی دارد، یک سینماگر که ممکن است وضعیت مشابهی داشته باشد میتواند مطالبه کند که چرا برای من چنین چیزی رخ نمیدهد؟ یا وقتی برنامه و بودجه و سیاستها و ضوابطمان و فهرست هزینهها و درآمدها را منتشر میکنیم به این معناست که استقبال کنیم افرادی کار ما را نقد کنند تا رویهها را اصلاح کنیم.
ممکن است برهمین اساس مثلا تعداد نامههای محرمانه افزایش یابد؟
سقف قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، فقط مکاتبات نیست بلکه آنچه سند دولتی محسوب میشود باید منتشر شود. مثل صورتجلسهها، قراردادها، مجوزها و حمایتها. البته نکتهای که فرمودید یکی از چالشهای قانون انتشار است چون سبب میشود مدیران روی مکاتبات و اسناد، مُهر محرمانه بزنند. اتفاقاً این موضوع در آخرین جلسه کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات مطرح و قرار شد قانون اسناد محرمانه دولتی که مربوط به حدود 50 سال پیش است به عنوان مکمل تحقق روح شفافیت، اصلاح شود تا کسی نتواند این پاسخگویی را به چالش بکشد.
این شفافسازیها تا به حال چه دستاوردی برای شما در سازمان سینمایی داشته است؟ گاهی به نظر میرسد فقط برای رفع تکلیف است.
بزرگترین نتایج این شفافسازی علاوه بر جنبههای اعتمادزا و کمک به رسانهها برای دیدهبانی این بوده که به اصلاح سیاستهایمان و اولویتهایمان کمک کرده است و تأثیر این نظارت همگانی با اتکا به اطلاعات اعلامی را مستمراً خواهید دید.
انتشار گزارشهایی از گروه هنر و تجربه یکی از آخرین بخشهای شفافسازی در سازمان سینمایی بوده، به طور مشخص در این بخش چه بازخوردهایی گرفته شده است؟
هر بازخوردی لزوماً حق و صواب نیست، اما بسیاری از اینها مواردی است که هم به حق است و هم ما را به تجدیدنظر و اصلاح سیاستهایمان میتواند برساند. درباره بخش هنر وتجربه نقدهایی صورت گرفت که بر آن شدیم سیاستهای این مجموعه را تغییراتی دهیم که تا دو سه ماه آینده نتیجه آن را خواهید دید. ضمن اینکه باید تأکید کنم کمتر کسی است که به اصل حمایت از هنر و تجربه تردید داشته باشد چون فیلمهای هنری و تجربی اگر مورد حمایت قرار نگیرند در ساز و کارهای خشن اکران، نابود میشوند.
وظیفه ما این است که این نیت و سیاست درست را به سمت اصلاح و تکمیل پیش ببریم. باید مشخص کنیم در این مسیر قرار است مثلاً چند درصد مربوط به فیلمهای سینمایی باشد و چند درصد فیلمهای مستند و با بهرهوری و اثر بخشی موثر.
مدیران شما در مسیر شفافسازی چقدر همراهی کردهاند؟ چون مثلا آمار جشنواره جهانی فجر باید خیلی زودتر منتشر میشد.
آمار این جشنواره زودتر آماده شده بود ولی در حد انتشار نبود چون روشنگریای که در جشنواره ملی فجر بود در آن نبود و باید تکمیل و اصلاح میشد و لذا کمی بیش از ضربالاجل موجود در ابلاغیه وزیر برای همه حوزههای وزارتخانه یعنی ۴۵ روز پس از اختتامیه، طول کشید. انصافاً همه مدیران وزارتخانه نسبت به این رویکرد همراه هستند چون تا همراهی نباشد این دستورات از بالا قابل اجرا نیست و اگر مشارکت مدیران و کارشناسان و همکاران لایههای پایینتر نباشد یک کار ابتر خواهد شد.
حالا که صحبت از جشنواره جهانی فجر شد همینجا میپرسیم که جشنواره جهانی فجر همچنان قرار است تفکیک شده از جشنواره ملی فجر برگزار شود و اگر این طور است دوباره آقای میرکریمی دبیر آن خواهند بود؟
این جشنواره جدا از جشنواره ملی برگزار خواهد شد. چند روز دیگر شورای سیاستگذاری این جشنواره اعلام و تشکیل میشود و برای جزئیات تصمیمگیری میشود.
شما در این مدت حتما متوجه شدهاید که بخشی از سینماگران ایرانی خیلی خود را درگیر جدولها و مناسبات علمی و رسمی نمیکنند چون جور دیگری عادت به کار کردن دارند و شاید بیشتر درگیر گروهها و حتی باندهای مختلف باشند. چقدر این مسئله برای شما چالشبرانگیز بوده است؟
خوب است همه همت کنیم تا نگاهمان علمیتر شود. این روشها کمک میکند ما ضابطهمندتر شویم و با اتکا به این جزئیات، رویکردها را تبیین کنیم تا بعداً جزئیات مطابق همان رویکردها و سیاستها باشد. مثلا اگر سازمان سینمایی اعلام کند که با چه شرایطی امکان حضور سینماگران را در جشنوارههای A و B یا چترهای حمایتی که در رویدادهای مختلف هست فراهم میکند آن وقت سینماگر حتی قبل از مراجعه میداند که چه گروههایی اعزام میشوند. پس شفافیت مقدمه این است که سیاستها دقیق اجرا شود، پیشبینیپذیر باشیم و دستگاه ، خودش را عقل کل نداند چون شفافیت، باطلالسحر خیلی از اشکالات و آسیبها است. برآورد کلّی ما این است که این روش از سوی سینماگران و رسانهها مورد استقبال قرار گرفته و چالش مهمی نداریم.
با این مقدمه نتیجه شفافسازی را در عمل، سال آینده میتوان دید؟
فکر میکنم همین امسال هم میتوانیم ببینیم.
یکی از موضوعاتی که در این مدت پیگیری شد «سینما امید» بود. چه زمانی اینها به نتیجه و بهرهبرداری میرسند؟
از ابتدای سال تا امروز در ۱۸ شهر فاقد سینما، تفاهمنامه امضا شده که فهرست آنها و سهم هر بخش، رسماً اعلام شده و میشود. این پروژه با کمک سازمان همیاری شهرداریها و سازمان برنامه و بودجه صورت میگیرد. با توجه به اینکه اینها سازههای سنگینی نیستند، انشاءالله تا آخر سال به بهرهبرداری میرسند. خوشبختانه این مسئله به رقابت مثبتی بین شهرداران شهرهای کوچک تبدیل شده و شاید بتوان مدلی پیدا کرد که به جای ۲۰ شهر، تعداد بیشتری از شهرهای کشور، سینمادار شوند. سیاست «ایران، تهران، نیست» که ناظر به عدالت فرهنگی است و سیاست عمومی وزارتخانه و دولت است، در توجه به سینما امید نقش دارد.
با توجه به تأکید شما بر شفافسازی یکی از بخشهای پرابهام سازمان سینمایی که نقدهای مختلفی به آن وارد شده و کمتر در آن شفافیت وجود داشته شبکه نمایش خانگی است که هنوز هم مدیری برای آن انتخاب نشده و با سرپرست اداره میشود. وضعیت این شبکه قرار است چطور ادامه پیدا کند؟
ساختار سازمان سینمایی دچار تغییراتی شده و تا چند روز آینده احکام مدیران بخشهای مختلف اعلام میشود. در معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان تا به حال سه اداره کل سینمای حرفهای، دفتر نمایش خانگی و دفتر نظارت بر مجامع و مراکز فرهنگی بود. دو اداره کل اول به بستر عرضه و نمایش توجه داشتند درحالی که همه این ها یک کارکرد دارند و فقط بستر توزیعشان فرق دارد. در ساختار جدید کلیه فرایندهایی که به تولید یک فیلم منتهی میشوند، در "اداره کل نظارت بر تولید" مستقر و بسترهای پخش آنها اعم از اکران، شبکه نمایش خانگی، هنر و تجربه و نمایشهای محدود فرهنگی، در "اداره کل نظارت بر نمایش" دنبال میشوند. این ساختار، بهروزتر است و همین روزآوری متناسب با اقتضائات میتواند بسیاری از اشکالات سابق را مرتفع کند.
تعیین رده بندی سنی یکی از اتفاقات مهم و قابل توجه انجام شده در سازمان سینمایی است اما آییننامهای که در اینباره منتشر شد با چند نکته مبهم و انتقاد هم همراه بوده از جمله بندی که اشاره میکند اگر فیلمی ردهبندی سنی داشته باشد، با کاهش ظرفیت اکران و به نوعی سانسور دوم روبرو میشود. از سوی دیگر عدهای از سینماگران در عین حمایت از این طرح، معتقدند تعیین یک شورای 30 نفره برای ارزیابی ردهبندی سنی میتوانست با اضافه شدن چند نفر به شورای پروانه نمایش حل شود و حتی این تصور را پیش آورده که شاید قرار است با گذشت زمان، شورای پروانه ساخت و این شورای ردهبندی سنی با هم یکی شوند. آیا قرار است این ردهبندی سنی با همین آییننامه و با همین نگرانیها اعمال شود؟
این تجربه جدیدی در کشور ماست البته قبلا ردهبندی انجام میشد که یک نشان کوچک می زدند ولی فرهنگسازی شایستهای برای آن صورت نگرفت. برای نهایی شدن پیشنویس و جلب مشارکت بیشتر، از بازخوردها استفاده خواهیم کرد از جمله اینکه در این شورا تعداد سینماگر کم است که انشاءالله بزودی ترمیم میشود. البته همه قبول دارند که وزن اصلی این شورا باید حوزههایی مثل روانشناسی، جامعهشناسی و علوم تربیتی باشد.
کار را با فرهنگسازی گسترده شروع خواهیم کرد و هدفمان این است که با کمک سینماگران و والدین و رسانهها، از کودکان و نوجوانان به عنوان یک گروه سنی آسیبپذیر،مراقبت کنیم.همه تاکید دارند این برای بهداشت روانی جامعه و بهداشت روانی کودک و نوجوان لازم است. نتیجه کار این شورا در فصل بعدی اکران مشخص میشود که به جای یک لوگوی کوچک، عبارات هشدارآمیز و درشت درج خواهد شد. امیدوارم به کمک رسانهها و اولیاء و مربیان این ایده جا بیفتد و تا دو، سه ماه آینده یک ارزیابی میدانی صورت گیرد و آن وقت ببینیم چقدر از والدین با وجود جملههای دقیق و هشداردهنده که در تمام مواد تبلیغاتی و سامانههای پیشفروش بلیت درج خواهد شد، در همراه نبردن کودکانشان به سینماها همراهی میکنند. آن وقت اگر به این هدف برسیم محدودیت اکران شاید بیمعنا شود ولی اگر آن هدف محقق نشود باید روی اصلاح نظامنامه اکران فکر کنیم.
فعلا تلاش ما این است که به کمک رسانهها و سینماگران و افرادی که نگاه مسئولانه دارند شرایط را طوری پیش ببریم که اگر خانوادهای کودکش را برای تماشای فیلمی که مناسب سن او نیست به سینما بُرد با واکنش دیگر تماشاگران مواجه شود.
شما همیشه مدیر مهندسی بودید و در هر جایی هم کار کردید بیشتر در وجوه ساختاری و بنیادی مهندسی کردید. همین هم میشود که میگویند شما خیلی کلی صحبت میکنید. ما تقریبا ویژهترین بدنه را در سینما داریم. خود شما هم تا این حد، در این دوره مسئولیت به این بدنه نزدیک نبودید، بدنهای که خیلی وقتها به جناحبندی و بالا بودن خرجش متهم بوده ولی به هرحال هم جذابیتش در جامعه زیاد است و هم شاید کمتر حوزهای به اندازه سینما تاثیرگذاری داشته باشد. اگر ازاین مهندسی کمی فاصله قرار بگیریم، وقتی در مواجهه نزدیک با سینما قرار گرفتید چه چیزهایی بیش از همه بدون ارزشگذاری مثبت و منفی، برایتان جالب بود؟
حوزههای مختلف فرهنگی با همدیگر اشتراکات زیادی دارند و منهای جنبه های تخصصی هر حوزه ، در نوع مدیریت فرهنگی تقریبا یکسان هستند.تاثیرگذاری جدی و فراگیر سینما که شما هم به آن اشاره فرمودید برای من هم جالب و ارزشمند است.
مشخص است شما اصرار دارید درباره وجوه غیر مهندسی خودتان صحبت نکنید پس برمیگردیم به همان بخش. آیا درباره برونده ساختار و بدنه سینما که رقم بودجه مشخصی هم دارد، مخصوصا در این دولت ارزیابی کمی و کیفی داشتهاید؟ چون بعضیها میگویند مقایسه کیفیت اکران با 10 سال قبل روند نزولی را نشان میدهد. از آن طرف از نظر آماری جایزههای بینالمللی بیشتر شده و برخی آن را نتیجه همان کیفیت میدانند.
این سوال را از دو وجه بررسی میکنم. نخست درباره سازمان سینمایی؛ وقتی آمار سال 97 را منتشر کردیم از نظر خودمان بالا بودن نسبت بودجه پشتیبانی به بودجه حمایتی، غیرقابل دفاع است. یعنی بخش زیادی از منابع عمومی، صرف خودمان شده نه توسعه سینما. همت مدیران سازمان سینمایی این است که این نسبت را کاهش دهند و روی تعدادی مشخص برنامه متمرکز شدهاند. موضوع اکران یکی از نقاط گلوگاهی سینماست. وقتی میگوییم گلوگاهی یعنی راهبردی و معنایش این است که باید انرژی خود را برای آن صرف کنیم چون دهههاست نظام اکران تغییر چندانی نداشته در حالی که هم جریان ورودی به لحاظ کمیت و تنوع و هم به لحاظ کیفی و البته صورتبندی اجتماعی و مناسبات دولت و مردم تغییر کرده است و بازیگران جدید یا عرصههای جدید، ظهور یافتهاند. یکی از اصلاحات نظام اکران همین رده بندی سنی میتواند باشد. یکی دیگر، اصلاح ساز و کارهای اکران است که بعضاً به خطگیری جریان تولید و حتی ژانر و محتوا از بخش غیرفرهنگی تعبیر میشود. انشاءالله با مشارکت صنوف و نخبگان تا دو سه ماه آینده نظامنامه اکران آماده میشود که به بخشی از چالشهای موجود به نحوی پاسخ عملی میدهد.
وجه دوم پرسش شما جشنوارههای خارجی است. در این باره همزمان دو سه اتفاق افتاده که در تحلیل خودمان باید به آنها توجه کنیم؛ یکی سینمای کشورهایی که کم کم در حال رشد هستند و برای خودشان سینما درست کردهاند و بسیاری از آنها اتفاقا تحت تاثیر سینمای ایران بودهاند و حالا به عنوان رقبای ما وارد صحنه میشوند. نکته بعدی اینکه در جشنوارههای خارجی بویژه غربی هیچ کس منکر نگاه سیاسی آنها نیست. مخصوصا با جریانی یک سویه که به دنبال انزوای ایران است. اگر قبلاً جشنوارهها رسماً اعلام نمیکردند اما به تازگی بعضی از آنها رسماً اعلام میکنند نگاه سیاسی دارند.
وجه دیگر، نسبت فیلمهای مولف است که سینمای ایران با آنها شناخته میشد و متاسفانه این نوع فیلمها کمتر شده است. اینکه ناشی از چیست جداگانه باید تحلیل شود ولی روی آنچه به خودمان مربوط میشود باید کار کنیم تا تولیداتی با این رویکرد، برای حفظ و ارتقای کیفیت سینمای ایران، بیشتر داشته باشیم.
به سینمای مولف و نگاه خاص درفیلمها اشاره کردید و اگر کشورهای عربی نتوانستهاند موفق شوند به دلیل نداشتن همین ویژگی است. از آن سو کشورهایی مثل کره جنوبی یا ترکیه اگر به موفقیتهایی میرسد بخاطر توجه به همین نگاه خاص است. یک نکته مهم اینجاست که در همان دورانی که سینمای مولف ما جایگاه پررنگی داشت بحثی به عنوان سینمای مبتذل هم داشتیم و الان سوال است که آیا ما سینمای مبتذل نداریم؟ ابتذال در سینما را با چه مفهوم عینی و غیرعینی میتوان بررسی کرد؟
در همه حوزههایی که تولید وجود دارد، ابتذال هم میتواند وجود داشته باشد.پس تولید فرهنگی به طور عام و تولید سینما به طور خاص، با این عارضه یا پدیده روبرو هستند. پس نمیتوانیم بگوییم که ابتذال نداریم. اگر اثری خالی از اصالت و ارزش باشد یعنی ظرفیت این را دارد که به سمت ابتذال برود چون ابتذال که فقط شوخیها یا دیالوگهای نامناسب در سینما نیست. اما اینکه خود تولیدگران و سیاستگذاران به کدام سمت بروند اهمیت دارد. اگر سیاستگذار به سمتی برود که تشخیصاش این باشد جریانی در حال تسلط پیدا کردن و تحت تاثیر قرار دادن سازوکار فرآیند تولید است در مقام سیاستگذار یا به قول امروزیها، رگولاتور باید ترافیک را کنترل کند یعنی مثلا ضوابط حمایتها، جشنوارهها، اعزامها و نظام اکران را به گونهای طراحی کند که آن پدیده، کنترل شود و وجه غالب و جریانساز تولید را تشکیل ندهد.
ما از موج نو سینما مدام به سینمای خودمان و دنیا سینماگر مولف معرفی کردهایم ولی این روند از یک جایی کند شده و از یک جایی به بعد متوقف شده به طوری که آخرین چهره سینمایی ما اصغر فرهادی است که در این دولت هم نمود پیدا نکرده است. آیا دلیلی اینکه در دوره جدید به توفیق نرسیدیم بخاطر سیاست گذاری دوره قبل است؟ آیا در این دوره سیاستگذاریها به نتیجه میرسد؟
ما سینماگران شناخته شدهای در دنیا داریم. بعلاوه فیلمسازان ایرانی مشغول تولید مشترک با دیگر کشورها هستند. این یعنی تاثیرگذاری. اما سوال من این است که مثلاً بیانگیزگی یا کمکاری نویسندگان در گونه رمانهای تاریخی را میتوانیم به حساب وزارت فرهنگ بگذاریم؟ از یک جهت، بله و از یک جهت، نه. نه، چون این وزارت مسئول تولید نیست بلکه رگولاتور است اما بله، چون نهایتش این است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سیاستی را برای حمایت از این نوع آثار، پیش بگیرد تا رنگینکمان ما مطابق نیازها یا کمبودها یا شایستگیها یا نقاط ممیزه، کامل شود. همان نقش کنترل ترافیک که عرض کردم. ضمناً این نگاه که همه چیز را از سوپرمنی به نام دولت بخواهیم یکی از دلایل انفعال و عقبماندگی تاریخی به شمار میآید.
مسئله اینجاست که ما هنرمندانی داریم که سالهاست کاری نمیکنند ولی وقتی فوت میکنند تازه میبینیم آخرین نوشتهها و فیلمهایشان چه بوده. این باعث میشود فکر کنیم چون لیبرال شدهایم و همه چیز در دست بازار آمده دیگر جایی برای او نبوده پس این سوال پیش میآید که اگر قرار است همه چیز دست بازار باشد چرا اصلا وزارت ارشاد و سازمان سینمایی داریم؟
من هم این را تایید میکنم و عرض کردم که یک وجه سیاستگذاری، همین است. از دولتها باید خواست حال که مطابق آمار و پیمایشهای دقیق و ارزیابی مستمر محیط داخلی و خارجی، یعنی اساس نگاه راهبردی، در فلان گونه خاص یا موضوع خاص یا جغرافیای خاص یا مدیوم خاص کمبود داریم سیاستها را به سمتی ببرد که آن حوزه به سمت انقراض نرود و بلکه بالنده شود یا آن تولیدکننده فکری به انزوا نرود.
الان دقیقا کدام کار شما در راستای کمک به سینمای مولف بوده است؟
مثلاً تغییراتی که در مدل هنر و تجربه ایجادمیشود، محورهایی که در بنیاد سینمایی فارابی برای تولید و حمایت اعلام شد، توجه به کارگردانهای فیلم اولی که معمولاً نگاه نویی دارند، استقبال از سینماگران برجسته که سالها فیلم، نداشتهاند، استعدادیابی از طریق افزایش ۷ برابری بودجه انجمن سینمای جوانان و پیچینگهای فصلی آن، احیای فیلم تجربی در مرکز سینمای مستند و تجربی با افزایش بودجه آن.
برنامه و بودجه، همذات همدیگر هستند. برنامهای که برایش بودجه و اولویت نداشته باشیم یعنی حرفهایی انتزاعی برای سخنرانی! بنابراین اگر ادعای بنده یا هر مسئولی، خروجی ملموس و قابل شمارش نداشت، قابل اعتنا نیست.
آقای انتظامی یکی از مسائلی که در زمان حضور مدیران مختلف در سازمان سینمایی پیگیری میشد وضعیت اکران فیلمهای توقیفی است که با وجود نمایش بعضی از آنها هنوز تعدادی هستند که البته درباره برخی از آنها گفته میشود تهیهکنندگانشان خواستار اکران نشدهاند یا اصلا به سازمان سینمایی واگذار شدهاند. تکلیف نمایش این فیلمها که عنوان توقیفی دارند چه میشود؟
بله این درست است که بعضی از اینها تهیهکنندهشان متقاضی نیست، ضمناً در طی یک سال گذشته، تأیید میفرمایید که مشکل برخی از آنها حل شده و اکران شدهاند.
و پرسش آخر اینکه در آستانه روز ملی سینما، به عنوان رئیس سازمان سینمایی چه وعدهای را به سینماگران میدهید مخصوصا اینکه یکی از مهمترین دغدغههای آنها امنیت شغلی است و در سالهای گذشته قرار بود صندوق بیمه بیکاری برای آنها راهاندازی شود اما هنوز این وعده عملی نشده است.
هر چقدر نهادهای مدنی و ساز و کارهای صنفی تقویت شود اساسا نیازی نیست که ارتزاق و آینده آنان را به دولت وصل کنیم. بخشهایی که صاحب فکرند، باید استقلال داشته باشند. من شخصاً مخالف این هستم که مثلا دولت بیمه کسانی که قرار است او را نقد کنند را مستقیما متقبل شود مثلاً روزنامهنگار. چون آن وقت روزنامهنگار باید به نحوی مجیزگوی دولت باشد تا بیمهاش قطع نشود. سایر حوزههای اندیشهای و مطالبهگر از دولت هم به همین سیاق. این حرف قطعاً به معنای این نیست که دولت، به اصطلاح جاخالی بدهد و از مسئولیت خود، شانه خالی کند بلکه حتی بیش از آن بودجه را به شکلی که آحاد آن صنف را وامدار خود نکند و حمایت های خود راشیوهای الزامآور و البته محترمانه و بدون آن اشکالی که عرض کردم به کل آن صنف یا جریانهای تولیدی آنها بدهد تا مناسبات و انتظارات ناسالم دولت از فعالان فرهنگ و هنر و رسانه پیش نیاید و نهادهای صنفی و مدنی شکل بگیرند و توسعه پیدا کنند تا در سیاستگذاریها هم نقشآفرین شوند. بنابراین راه درست این است که از سوی تشکل فراگیر صنفی، صندوق بیمه بیکاری تأسیس شود و ما موظف باشیم از آن تدابیر، حمایت عملی و حتی مقرراتگذاری کنیم.
قراردادهای تیپ که در خانه سینما دارد دنبال می شود، شروع کار است و سازمان سینمایی از این تدبیر خانه سینما استقبال میکند چون این کار میتواند امنیت شغلی واقعی و بدون منت را ایجاد کند. صنف میتواند بخشی از درآمد را برای از کارافتادگان و بیمه به صندوق اختصاص دهد و این منجر به تشکیل صنفی قدرتمند میشود. متقابلاً سازمان سینمایی موظف میشود رقم قابل توجهی را به آن صندوق واریز کند و در حمایت عملی از آن قراردادهای تیپ، مثلا برای افراد خارج از صنف، محدودیت ایجاد کند البته به شرط جامع بودن صنف.