على اکبر علیه السلام در شکل و شمایل و خلق و خو، شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بود و منش و رفتارش، اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را در خاطره ها زنده مى کرد و هرگاه اهل بیت علیهم السلام مشتاق دیدار جدشان رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله و سلم) مى شدند، به چهره او مى نگریستند.
به گزارش جی پلاس، علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فرزند بزرگ سیدالشهدا(س) که مشهور به علی اکبر و شبه پیامبر (ص) است. کنیه او ابوالحسن است که در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.
مادر علی اکبر علیه السلام
مادر على اکبر ، لیلی دختر ابی مرة بوده است. نام وى را آمنه [۱] ، بَرّه و مُرّه نیز گفته اند. پدر او، ابو مُرّه، صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله و مادرش میمونه، دختر ابوسفیان است.
جدّ لیلى، عروة بن مسعود ثقفى، از بزرگان صحابه است که در رُخداد صلح حدیبیه، به نمایندگى از قریش، نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله آمد. پیامبر(صلى الله علیه و آله) وى را پس از اختیار کردن اسلام، برای تبلیغ دین، به سوى قبیله اش ثقیف فرستاد و وى بر اثر اصابت تیرى به شهادت رسید. چون خبر شهادت وى به پیامبر صلى الله علیه و آله رسید، فرمود: مَثَل عروه، مَثَل صاحب یاسین [۲] است که قومش را به سوى خدا دعوت کرد ولى آنها او را کُشتند.
در مورد زندگى این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات، مدّت عمر، زمان ازدواج و... ، آگاهى هاى معتبرى در دست نیست. سند معتبرى براى حضور او در واقعه کربلا وجود ندارد؛ بلکه برخى متأخّران، درگذشت او را قبل از واقعه کربلا دانسته اند.[۳]
تاریخ تولد
بنا به نقلى، على اکبر سلام الله علیه در یازدهم شعبان سال سى و سوم هجرى[۴]، متولّد شد.[۵] ابوالفرج مى نویسد که او در زمان خلافت عثمان زاده شد ولى از سال ولادتش نام نمى برد.[۶] صاحب اعیان الشیعه سال ولادت او را 35 یا 41 هجرى نوشته است.[۷]
نام گذاری حضرت به علی اکبر(س)
امام حسین علیه السلام به دلیل شدّت علاقه اى که به نام پدر بزرگوارش داشت، نام سه فرزند پسرِ خود را «على» گذاشت. از این رو، اوّلى به «علىِ اکبر (بزرگ تر)» و دومى به «علىِ اوسط (میانه)» و سومى به «علىِ اصغر (کوچک تر)» معروف شدند.
شمارى از بزرگان مانند شیخ طوسى و شیخ مفید، امام زین العابدین علیه السلام را بزرگ ترین فرزند امام حسین علیه السلام دانسته اند؛ ولى این نظریّه، خلاف رأى مشهور سیره نویسان و نَسَب شناسان است.
در رد این نظریه ابو الفرج در مقاتل الطالبیّین خود، نقل کرده که یزید به امام زین العابدین علیه السلام گفت: نامت چیست؟ ایشان به او پاسخ داد: «على». یزید گفت: مگر على را خدا نکُشت؟ فرمود: «برادر بزرگ ترى به نام على داشتم که شما او را کُشتید.»
شبیه ترین خلق به پیامبر(ص)
على اکبر علیه السلام در شکل و شمایل و خلق و خو، شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بود و منش و رفتارش، اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را در خاطره ها زنده مى کرد و هرگاه اهل بیت علیهم السلام مشتاق دیدار جدشان رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله و سلم) مى شدند، به چهره او مى نگریستند.
در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: در روز عاشورا اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشکر خطاب کرد و فرمود: "یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله..." ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.
شایستگی برای خلافت از نظر معاویه
معاویه او را شایسته ترین فرد براى خلافت مى دانست و او را چنین توصیف کرد: شایسته ترین فرد براى این کار (خلافت)، على بن الحسین بن على علیهماالسلام است. جدّش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است و دلیرى بنى هاشم، سخاوت بنى امیّه و فخر ثقیف را دارد. البتّه این سخن معاویه، در واقع یک موضعگیرى سیاسى به منظور نفى خلافت از خاندان رسالت است نه این که واقعا او خلافت را حقّ على اکبر مى دانسته است.
حضرت علی اکبر (علیه السلام) در کربلا
همین طور مشهور است که على اکبر(س) اوّلین شهید اهل بیت(ع) بوده و طبرى و ابوالفرج به این مطلب تصریح کرده اند و در «زیارت ناحیه» هم آمده است.
سن حضرت در زمان شهادت
در باره سنّ على اکبر در هنگام شهادت در کربلا اختلاف نظر وجود دارد و تا بیست و هشت سال هم گزارش شده است. نظر به اختلاف در تاریخ ولادت على اکبر(س) درباره سن او به هنگام شهادت نیز اختلاف است. ابن شهرآشوب مى نویسد که او هنگام شهادت هجده سال داشت و سپس نقل مىکند که 25 سال هم گفتهاند.[۸] شیخ مفید سنّ او را نوزده سال مى داند [۹]؛ لیکن بنا بر نظریّه مشهور ـ که وى بزرگ تر از امام زین العابدین علیه السلام بوده است ـ و با عنایت به این که امام زین العابدین علیه السلام هنگام واقعه عاشورا بیست و سه سال داشته اند، باید سنّ على اکبر بیش از این باشد و لذا گزارش هاى مبنى بر «ولادت وى در زمان خلافت عثمان» و ۲۵ ساله بودن وى در وقت شهادت»، درباره سن ایشان واقع بینانه تر به نظر مى رسد.
مردن در راه حق چه باک
تاریخ الطبری ـ به نقل از عُقْبة بن سَمعان ـ: وقتى آخر شب شد، حسین علیه السلام به ما فرمود که آبگیرى کنیم. آن گاه دستور حرکت داد و ما به راه افتادیم.
وقتى از قصر (منزلگاه) بنى مُقاتل، حرکت کردیم و لختى رفتیم، حسین علیه السلام چرتى زد و آن گاه بیدار شد و مى فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِینَ» » و این را دو یا سه بار تکرار کرد.
پسرش على بر اسب خویش آمد و گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِینَ» پدر جان! فدایت شوم! حمد و اِنّا لِلّه گفتن تو براى چیست؟
فرمود: «پسرم! چُرتم گرفت و [در خواب] سوارى را بر اسبى دیدم که گفت: این قوم حرکت مى کنند و مرگ نیز به دنبال آنهاست. پس دانستم که از مرگمان به ما خبر مى دهند».
گفت: پدر جان! خدا، برایت بد نیاورد! مگر ما بر حق نیستیم (ألَسنا عَلَى الحَقِّ)؟
فرمود: «سوگند به آن که بندگان به سوى او خواهند رفت، چرا».
گفت: پدر جان! پس اهمّیتى ندارد چرا که بر حق، جان مى دهیم.
فرمود: «خدا، نیکوترین پاداشى را که به خاطر پدرى به فرزندى داده، به تو بدهد!».
آوردن آب در شب عاشورا
الأمالى، صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور، از امام صادق از پدرش امام باقر از جدّش امام زین العابدین علیهم السلامـ: در شب عاشورا امام حسین علیه السلام فرمان داد تا در اطراف لشکرش، گودالى شبیه خندق کَنْدند و به دستور ایشان، پُر از هیزم شد. آن گاه پسرش على اکبر علیه السلام را با سى سوار و بیست پیاده براى آوردن آبْ فرستاد.
امان نامه برای حضرت در شب عاشورا
در الطبقات الکبرى آمده است: مردى از شامیان، على اکبر، فرزند حسین علیه السلام را ـ که مادرش آمنه، دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود، و مادر آمنه نیز دختر ابو سفیان بن حَرب (جدّ یزید) بود ـ ، فرا خواند و گفت: تو با امیر مؤمنان [یزید]، خویشاوندى دارى و به او نزدیکى . اگر بخواهى، ما به تو امان مى دهیم و به هر کجا که دوست داشتى، برو! على اکبر گفت: «بدان که ـ به خدا سوگند ـ رعایتِ خویشاوندىِ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، لازم تر از رعایت خویشاوندى ابوسفیان است!».
نخستین شهید اهل بیت در روز عاشورا
در «زیارت ناحیه مقدّسه» خطاب به او آمده است: سلام بر تو، اى نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل!
در تاریخ طبری آمده است: «نخستین کشته از خاندان ابوطالب، در روز عاشورا، علىِ اکبر، فرزند حسین علیه السلام بود».
ای پسر سعد خدا رحم تو را قطع کند
چون همه یاران و اصحاب امام علیه السلام شربت شهادت نوشیدند و مقتول شدند و کسى از اصحاب باقى نماند مگر اهل بیت و خویشان آن حضرت، پس فرزند دلبند امام که نام نامیش على بن الحسین بود و در زمانه بى بدیل و بى نظیر بود، اذن جهاد از پدر بزرگوار درخواست کرد، پدر نیز اذنش بداد؛ پس نظر حسرت و مایوسی به سوى جوان خود کرد و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت و گفت: پروردگارا! بر این گروه شاهد باش که جوانى به جنگ آنان مى رود که شبیه ترین مردم است در خلقت ظاهرى و اخلاص باطنى و سخن سرایى به پیامبر تو و ما هرگاه مشتاق دیدار پیغمبر تو مى شدیم، به سوى این جوان نظر مى نمودیم، سپس صیحه اى کشید و به آواز بلند فرمود: اى ابن سعد! خدا رحم تو را قطع کند چنانکه رحم مرا قطع کردى.
وداع حضرت علی اکبر (ع) با حرم
در بسیاری از کتب است که چون حضرت عازم جنگ شد، امام به او فرمود: با مادر و برادر و عمّه هایت وداع نما. سپس به خیام حرم آمد، چون صدای جانفزای علی اکبر به گوش پرده نشینان حرم رسید همگی به دور او حلقه ماتم زدند به علی اکبر گفتند: (إرحَم غُربَتَنا) به غربت ما رحم کن، (وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال) عجله به جانب میدان نکن، (فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک) ما فراق تو را طاقت نداریم. و دستها در آغوشش درآوردند، و چندی ناله و گریه کردند.
ابی عبدالله فریاد زد: زنان، اهل بیت من، رهایش کنید. (فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله) اکبر من با ذات خدا تماس دارد و شهید راه خداست.
در کتاب روضة الاحباب نقل شده که امام حسین (ع) به دست خود سلاح جنگ به قامت علی اکبر پوشانید، و کلاه خودی فولادی برسر او گذاشت، و کمربند چرمی که از علی مرتضی (ع) به یادگار داشت بر کمر وی بست و اسب عقاب را به او داد تا سوار شود، و او را بدین گونه روانه میدان کرد.
امام حسین (ع) از شدّت غم گاهی می نشست و گاهی بر می خاست و سر خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شاهد باش که علی را فدای امّت جدّم کردم.
رزم اول حضرت علی اکبر (ع)
على بن الحسین بر لشکر حمله کرد. وی بر لشکر چند بار حمله برد و جمع بسیارى کشت به اندازهاى از آن لشکر کشت که به شیون آمدند، در روایتى با تشنگى یکصد و بیست مرد را کشت، در «مناقب» گوید: هفتاد مبارز را کشت و نزد پدر برگشت.
رجز حضرت علی اکبر (ع)
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ، نَحنُ وبَیتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِیّ، مِن شَبَثٍ و شَمَرٍ ذاکَ الدَّنِیّ ، اَضرِبُکُم بِالسَّیفِ حَتّی یَنثَنی، ضَربُ غُلامٍ هاشِمیٍّ عَلَوِیٍّ، و لا اَزالُ الـیومَ اَحـمی اَبی، تااللهِ لا یَحکُمُ فینا اِبنُ الدَّعِیّ
من علی پسر حسین پسر علی (ع)هستم، به خانه خدا سوگند که ما به نبّی(ص) نزدیکتر و اولی هستیم، تا شبث و شمر فرومایه، آنقدر با شمشیر به شما می زنم تا شمشیر تاب بردارد، شمشیر زدن جوان هاشمی علوی. به خدا قسم پیوسته امروز از پدرم حمایت می کنم تا فرزند زنازاده در میان ما حکومت نکند.
تشنگی مفرط حضرت علی اکبر (ع)
وی نزد پدر برگشت و زخم بسیارى بر تن داشت عرض کرد: اى پدر، تشنگى مرا کشت و سنگینى آهن توانم برد، دسترسى به شربت آبى هست که توانى گیرم و بر دشمن بتازم؟ حسین گریست و فرمود: وا غوثاه، پسر جان، اندکى بجنگ و به همین زودى جدّت محمد را دیدار کنى و از جام لبالب او بنوشى و هرگز تشنه نشوى.
گفتهاند که: به او فرمود: اى پسر جانم، زبانت را بیرون آور، زبانش را گرفت و مکید و انگشت خود به دهانش نهاد و فرمود: به میدان برگرد که امیدوارم به شب نرسى تا جدّت از جام لبالب خود شربتى به تو بنوشاند که بعد از آن هرگز تشنه نشوى.
رزم دوم و شهادت حضرت علی اکبر (ع)
على اکبر(ع) به میدان برگشت و جنگ را ادامه داد تا کشته را به دویست تن رسانید مردم کوفه از کشتن او خوددارى مىکردند، چشم مرة بن منقذ عبدى لیثى به او افتاد و گفت: گناه عرب به گردن من باشد، اگر با چنین کشتارى بر من گذارد و داغش را به دل مادرش نگذارم در این میان که به مردم حمله مىکرد، مرة بن منقذ سر راه او را گرفت و نیزهاى به او نواخت و او را به خاک انداخت. و لشکر دورش را گرفتند. (فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً) از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند.
ابو الفرج گوید: پیاپى حمله مىکرد تا تیرى به گلوگاه او زدند و گلویش درید و در خون غوطهور گردید و فریاد کشید: پدر جان، علیک السلام این جدّم رسول خداست که گوید: زود بیا، و نالهاى کرد که جان داد.
به روایت بحارالانوار : مرةبن منقذ بر فرق جوان ضربتی را زد که تاب و توان از او برفت، لشکر با شمشیر بر او می زد و او دست به گردن اسب خود کرد، و اسب (که گویا تیر به چشمش خورده، یا خون آن حضرت چشمانش را گرفته بود) را میان لشکر دشمن برد.
کتاب عوالم و محمد ابن جریر طبری و ارشاد می گویند: مُنغَضِب ابن مرّه گفت: گناه عرب به گردن من اگر داغ او را به جگر پدرش نگذارم. حمله کرد، چنان شمشیری به فرق او زد که فرق شکافت، خون به صورتش جاری شد، شدت جریان خون جلوی چشمش را گرفت، از شدت زخم روی اسب افتاد، دستش را به گردن اسب انداخت، اسب چون در محاصره بود، راهی برای بیرون بردنش از میان لشکر نداشت، گرفتار شد.در این حال، (فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً) از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند.
پدر بر سر بالین پسر
حضرت هنوز رمقی در تن داشت که فریاد برآورد: «یا أبتاه! علیک منّی السّلام هذا جدی رسول الله یقرئک السلام و یقول: عجّل القدوم إلینا و شهق شهقةً فارق الدنیا؛ ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد، او همی گوید: به سوی ما شتاب کن، و سپس نفسی کشید و به دیدار باقی شتافت.
امام حسین(ع) به بالینش آمد و گونه بر گونهاش نهاد.حمید بن مسلم گوید: روز عاشورا به گوش خود شنیدم که حسین مىفرمود: اى پسر جانم، خدا بکشد مردمى را که کشتند تو را چه اندازه بر خداى بخشاینده و بر هتک حرمت رسول جرأت دارند؟ سیل اشک روان کرد و گفت: پس از تو اف بر دنیا. (عَلَى الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا)
در «روضة الصفا» است که حسین بر بالین او بلند گریست و تا آن زمان کسى گریهاش را نشنیده بود.
در این هنگام حضرت زینب (سلام الله علیها) از خیمه بیرون دوید در حالتى که ندا مى کرد: یا حَبیباهُ یَابْنَ اءَخاهُ! پس آن آمد و خود را بر روى بدن پاره پاره على اکبر افکند، امام حسین علیه السّلام آمدند و خواهر را از روى جنازه على اکبر بلند کرد به نزد زنان برگردانید.
ابی عبدالله (ع) خود را به روی نعش علی انداخت وصورت روی صورت علی نهاد (گونه روی گونه) همه گفتند حسین روی جنازه علی جان سپرده است صدای هلهله و شادی دشمن بلند شد. بعد از دقایقی حضرت سر از روی نعش علی برداشت و رو به سمت خیام کرد و فرمود :"یافتیان بنی هاشم! احملوا اخاکم الی الفسطاط" یعنی جوانان بنی هاشم بیایید و جنازه برادرتان رو به سوی خیمه ها ببرید.
سلام بر حضرت در زیارت ناحیه مقدسه
السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ و عَلى أبیکَ، إذ قالَ فیکَ: قَتَلَ اللّهُ قَوما قَتَلوکَ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ و عَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفا، کَأَنّی بِکَ بَینَ یَدَیهِ ماثِلاً، ولِلکافِرینَ قائِلاً:
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ نَحنُ وبَیتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِیّ
أطعَنُکُم بِالرُّمحِ حَتّى یَنثنَیأ ضرِبُکُم بِالسَّیفِ أحمی عَن أبی
ضَرَبَ غُلامٍ هاشِمِیٍّ عَرَبِیّوَاللّهِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ
حَتّى قَضَیتَ نَحبَکَ ولَقیتَ رَبَّکَ، أشهَدُ أنَّکَ أولى بِاللّهِ وبِرَسولِهِ، وأنَّکَ ابنُ رَسولِهِ، وحُجَّتُهُ وأمینُهُ، وَابنُ حُجَّتِهِ وأمینِهِ. حَکَمَ اللّهُ عَلى قاتِلِکَ مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبدِیِّ ـ لَعَنَهُ اللّهُ وأخزاهُ ـ ومَن شَرِکَهُ فی قَتلِکَ، وکانوا عَلَیکَ ظَهیرا، أصلاهُمُ اللّهُ جَهَنَّمَ وساءَت مَصیرا، وجَعَلَنَا اللّهُ مِن مُلاقیکَ ومُرافِقیکَ ، ومُرافِقی جَدِّک وأبیکَ وعَمِّکَ وأخیکَ واُمِّکَ المَظلومَةِ، وأبرَأُ إلَى اللّهِ مِن أعدائِکَ اُولِى الجُحودِ، والسَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
سلام بر تو، اى نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل! درود خدا بر تو و بر پدرت، آن گاه که در باره ات فرمود: «خدا بکُشد آن گروهى را که تو را کُشت. پسرم! چه جرئتى بر خداى مهربان کردند و چه جسارتى در هتکِ حرمت پیامبر! پس از تو، خاک بر سرِ دنیا!». گویى که من (زائر)، در نزد تو هستم و تو (على اکبر علیه السلام ) به کافران مى گویى:
من على، پسر حسین بن على ام. به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى الله علیه و آله نزدیک تریم.
با نیزه، چنان بر شما خواهم زد که نوک آن، کج شود و با شمشیر، در حمایت از پدرم، شما را مى زنم؛
زدنِ جوان هاشمىِ عرب. به خداوند سوگند، پسر بى نسب (ابن زیاد)، حق ندارد بر ما حکمرانى کند!
تا عهدت را به انجام رساندى و پروردگارت را دیدار کردى. گواهى مى دهم که تو به خدا و پیامبر او، نزدیک ترینى، و پسرِ پیامبر خدا و حجّت و امین اویى، و پسر حجّت خدا و پسرِ امین اویى. خداوند در باره قاتل تو، مُرّة بن مُنقِذ بن نعمان عبدى ـ که لعنت و خوارى خدا بر او باد ـ و همدستانش در کُشتن تو، داورى کند که علیه تو، هم داستان بودند. خدا، آنان را به جهنّم فرو افکنَد ـ که بد بازگشتگاهى است ـ و خداوند، ما را از دیدار کنندگانِ تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستم دیده ات، قرار دهد! از دشمنانِ اهل انکار تو، برائت مى جویم. سلام و نیز رحمت و برکات خدا بر تو باد!
شعری در وصف حضرت علی اکبر (ع)
یم فاطمی در سرمدی مه هاشمی گل احمدی
ز سرادقات محمدی طلعت ظهور جلالتی
به ملک مطاع به خدا مطیع به مرض شفا به جزا شفیع
چه مقام بندگی اش منیع به چه طاعتی و اطاعتی
به سما قمر به نبی ثمر به فاطمه در به علی گوهر
به حسن جگر به حسین پسر چه نجابتی چه اصالتی
خم زلف او چه شکر شکن به مثال نقره ی فام تن
سپری به کتف و کفن به تن به چه قامتی و قیامتی
ز جلو نظر سوی قتلگه ز قفا نظر سوی خیمه گه
که نموده شه به قدش نگه به چه حسرتی و چه حالتی
ز قفا دو زن شده نوحه گر یکی عمه گفت و یکی پسر
که نما به حالت ما نظر به اشارتی و نظارتی
پانویس
1. در نسبُ قریش «آمنه» یا «لیلى» آمده است.
2. مقصود از «صاحب یاسین»، مؤمنى است که خداوند داستان او را در سوره «یس» (آیه ۲۰) آورده است.
3. دانشنامه امام حسین(ع)، ج 1، مدخل "لیلی همسر امام حسین(ع)".
4. این نقل مربوط به مقتل الحسینِ مُقَرَّم است و در منابع کهن و معتبر یافت نشد.
5. در السرائر و مَقاتل الطالبیّین آمده است که در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده است.
6. مقاتل الطالبیین، دارالمعرفة، ص 81.
7. اعیان الشیعه، ج 8، ص 206.
8. مناقب، ج 4، ص 118.
9. الارشاد، ص 238، مکتبة بصیرتى.
منابع
آهی سوزان بر مزار شهیدان، ترجمه الهوف علی قتل الطفوف، علی بن موسی (سید بن طاووس)، ترجمه احمد فهری زنجانی، انتشارات جهان.
در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، شیخ عباس قمی، ترجمه محمد باقر کمره ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ هشتم،سال 1381.
ارشاد/ ترجمه، شیخ مفید/ مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة، تهران،1380 .ش
مقتل ابی مخنف، لوط بن یحیی (ابومخنف)، مترجم جواد سلیمانی، محقق محمد هادی یوسفی غروی، سال 1381.
دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری (طباطبایی نژاد، سید محمود؛ سید طبائی، سید روح الله)، مترجم: مسعودی، عبدالهادی،جلد 1،5،6،7 ، انتشارات دارالحدیث، قم، 1388.
منبع: شبکه قران و معارف سیما