من را نخواستند چون زودتر از همه تشویق میشدم
میداوودی: وقتی با جباریها آنطور رفتار میکنید دیگر ستاره ای به استقلال نمیآید
مهاجم سابق تیم فوتبال استقلال در گفتوگویی مفصل به دلایل جداییاش از این تیم و همچنین فراز و نشیبهایی که منجر به افت خود در اواخر فوتبالش شد پرداخت و البته به مقصران این فرازو نشیبها اشاره کرد.
به گزارش جی پلاس، میلاد میداوودی بازیکنی بود که خیلی زود در فوتبال ایران توانست مطرح شود. او با وجود پرستاره بودن آن روزهای فوتبال ایران، توانست در همان تیم پاس و با هدایت دنیزلی که تازه پا به فوتبال ایران گذاشته بود سری در سرها در بیاورد و بعد با حضور در تیم امید خیلی زود سر زبانها افتاد. حضورش در استقلال اوج شهرت و لذت دیده شدن برای میلاد میداوودی بود.در همان روزهای اول حضورش در استقلال از سوی سکوها با «واویلا، واویلا» تشویق شد و میزان محبوبیت او به قدری بود که می توانست با ادامه درخشش در این تیم پلههای محبوبیت را به سرعت طی کند اما میداوودی با وجود همه استعداد و توانایی که در فوتبالش داشت نتوانست خود را در این تیم مدیریت کند و در نهایت این تیم را ترک کرد تا سیر نزولی در فوتبالش شروع شود. میلاد که از چهره ها و پدیده های خوب فوتبال ایران بود به آنچه مستحقش بود نرسید و شاید خود او بهتر از هر کسی بداند که چقدر در این کم گذاشتن از خودش نقش دارد.شاید بهترین جملهای که بتوان برای این بازیکن مسجد سلیمانی گفت این است که او ستارهای بود که زود خاموش شد اگر چه این بازیکن حرفهایی در مورد حضورش در استقلال قبل و بعد از مصدومیت دارد که خواندنش میتواند دوستداران وی را برای این خاموشی زودهنگام متقاعد کند.
با میلاد میداوودی به گفت و گو نشستیم و او صحبت های جالبی در مورد اتفاقات فوتبالی اش انجام داد که خواندن آنها خالی از لطف نیست.
مشروح گفتوگوی میداوودی را در زیر بخوانید:
ابتدا در مورد این موضوع صحبت کن که در حال حاضر مشغول چه کاری هستی؟
بعد از پایان فصل که با نفت مسجد سلیمان همکاری میکردم به کلاسهای مربیگری رفتم و انشاءالله یک دوره کلاسهای مربیگری دیگر هم در پیش دارم و خودم را آماده میکنم که یواش یواش وارد عرصه مربیگری شوم.
در این سالها بارها و بارها ابراز علاقه کردی که در مسجد سلیمان و در نفت بازی کنی کار در آنجا چطور بود؟
من بچه مسجد سلیمان هستم و در آنجا به دنیا آمدم همیشه به شهرم عشق داشتم و آرزو داشتم در این تیم بازی کنم. زمانی که در لیگ یک حضور داشتیم با تلاش بازیکنان و همچنین زحماتی که محمود فکری کشید موفق شدیم به لیگ برتر صعود کنیم. در آن سال از ابتدای فصل تا پایان مسابقات در صدر جدول بودیم و این قهرمانی برای مردم مسجد سلیمان و شهر اولینها که واقعاً محروم هستند خیلی خوب بود. آن اتفاق یک شادی نسبی برای مردم ایجاد کرد اما سالی که به لیگ برتر آمدیم مشکلاتی در پیش داشتیم مثلاً شرایط مالی باشگاه اصلاً خوب نبود و متأسفانه کار را دیر شروع کردیم و در نهایت با نتایج ضعیف در لیگ برتر باقی ماندیم امیدوارم امسال نفت مسجد سلیمان مثل پارسال در انتهای جدول نباشد و تماشاگران استرس سقوط نداشته باشند.
تو معمولاً برای مسجد سلیمان خیلی در صفحات مجازی تبلیغات میکردی و فکر میکنم با وجود علاقهای که برای بازی در آنجا داشتی شرایط برایت خوب پیش نرفت.
همینطور است شرایط واقعاً سخت بود، در آن دو سالی که من در آنجا بودم هم وضعیت شهر و خیلی چیزها عوض نشده بود. من بعد از 22 سال به مسجد سلیمان رفتم و متوجه شدم همه چیز مثل دوران کودکی و بچگیهایم است. مردم همانگونه که صاف و صادق بودند هیچ تغییری نکردند و من هم به خاطر شهر و مردمام خیلی چیزها را تحمل کردم. خوشحالم در آن دو سال یادگاری خوبی در آنجا گذاشتیم. ما سال اول قهرمان لیگ یک شدیم و به لیگ برتر صعود کردیم. در سال دوم هم به سختی تیم را حفظ کردیم. شما فکر کنید ما چند نفر بودیم که بچه مسجد سلیمان بودیم ولی برای بازیکنانی که مثلاً از تبریز به آنجا آمده بودند کار کردن خیلی سخت بود. شما آب و هوای تبریز را با خوزستان قیاس کنید تا سختی کار را برای بازیکنان شهرهای دیگر متوجه شوید. اینها همه سختی بود که به هر حال ما تحمل میکردیم ولی بازیکنان دیگر تیم نمیتوانستند با این شرایط کنار بیایند.
به استقلال برسیم. تو یکی از بازیکنانی بودی که با وجود جداییات از استقلال هنوز هم محبوب طرفداران این تیم هستی، خودت در خصوص احساست و اینکه حالا از بیرون استقلال را رصد میکنی صحبت کن.
زمانی که به استقلال آمدم پیشنهادات زیادی داشتم. بدون معطلی این تیم را انتخاب کردم، روزی که به استقلال آمدم 5 دقیقهای با فتحاللهزاده به توافق رسیدم. یعنی من منتظر بودم که در تمرینات استقلال شرکت کنم. من از بچگی عشق خاصی به استقلال داشتم و زمانی که به این تیم آمدم تلاشم این بود که بهترین بازیها را برای این تیم انجام بدهم. اینکه هواداران استقلال هنوز درباره من صحبت میکنند لطف بزرگی است که شامل حالم شده و هنوز هم وقتی آنها من را در خیابانها میبینند در مورد استقلال با من صحبت میکنند. روزی که استقلالی شدم امیدوار بودم جواب محبت تماشاگران این تیم را بدهم چون من پیش از حضورم در استقلال هم اعلام کرده بودم که یک استقلالی هستم. وقتی هم در استقلال بودم فکر میکنم خیلی بازیهای خوبی کردم ولی یک مصدومیت سراغ من آمد که همه چیزم را عقب انداخت. بعد از اینکه از مصدومیت برگشتم باز هم تلاش کردم که همان میلاد سابق باشم ولی همه میدانند وقتی بازیکنی سنگین مصدوم میشود طبیعتاً با روزهای اوجش فاصله خواهد داشت.
هر بار که از تو سؤال میکنیم میگویی سختترین دوران زندگیت همان زمان آسیبدیدگی بود.
نمیتوانم بگویم چه روزهای سختی را گذراندم، من 11 ماه مصدوم بودم و خیلی برایم این موضوع عجیب بود. وقتی مچ پایم شکست 7 ماه طول کشید تا به تمرینات برگردم، وقتی در تمرینات شرکت کردم به دکتر نوروزی گفتم من هنوز پایم درد میکند و نمیتوانم خوب بدوم. بعد از این صحبت نزد دکتر رازی رفتم و او به من گفت باید یکسری آمپولها بزنی تا پایت تقویت شود. من آن آمپولها را هم زدم ولی متأسفانه باز هم پایم درد میکرد. به همین دلیل از 5 پیچی که در پایم بود یکی از آنها را از پایم در آوردم، یعنی در واقع بعد از آن 7 ماهی که پشتسر گذاشتم 2 ماه دیگر هم از میادین دور بودم. بعد از اینکه یکی از پیچها را در آوردم باز هم درد داشتم و یکی، دو ماه طول کشید تا درد من کم شود و آرامآرام در تمرینات و بازیها شرکت کنم که فکر میکنم مصدومیت من 11 الی 12 ماه طول کشید و بعد از آن شرایطم به آن شکلی که دلخواهم بود نشد. البته این را بگویم میشد شرایط من خوب باشد ولی هر زمان که به باشگاه استقلال رفتم کسانی که در آنجا بودند به جای آنکه کمکم کنند بیشتر من را تضعیف میکردند.
بیشتر توضیح بده.
شما فکر کنید مچ پای من شکسته و 11 ماه تمرین نکردهام، طبیعتاً بازیکنی با چنین شرایطی باید با انگیزه و روحیه برگردد ولی هر کسی که به من میرسید یا صحبتهایش را میشنیدم میگفتند فوتبال میداوودی تمام شده است، او دیگر نمیتواند، او باید برود، در صورتی که من فقط 26 سال سن داشتم. شما دیدید وقتی مسعود شجاعی در اروپا حضور داشت زمانی که مصدوم شد باشگاهش با این بازیکن قرارداد 3 ساله تمدید کرد ولی متأسفانه من که میخواستم فصل بعد در استقلال بمانم با خیلی داستانها مواجه شدم. خودم هیچ وقت دوست نداشتم از استقلال جدا شوم اما شرایط به شکلی بود که یکسریها دوست نداشتند من در استقلال باشم.
چرا؟ فکر میکنی دلیلش چیست؟
من فکر نمیکنم بلکه مطمئن هستم. تا الان هم هیچ جا چنین حرفی نزدهام ولی حالا که میخواهم فوتبال را کنار بگذارم بالاخره باید چیزهایی بگویم که مردم واقعیتها را بدانند. همه باید بدانند چرا من از استقلال رفتم. یکی از مهمترین دلایلی که باعث شد من از استقلال بروم این بود که وقتی وارد ورزشگاه میشدیم من قبل از همه تشویق میشدم. تأکید میکنم قبل از همه، اسم هم نمیآورم که قبل از چه کسانی چون بازیکن بزرگ و مربی بزرگ کم در استقلال نداشتیم. شاید آنها خیلی وقت بود که در آنجا بازی میکردند اما منِ میداوودی قبل از همه آنها تشویق میشدم. البته این تعریف از خودم نیست و چیزی است که بوده و اتفاق افتاده. یکی از دلایلی اصلی جداییام همین بود. در نیمفصلی که در استقلال بودم و مجبور شدم به آلومینیوم هرمزگان بروم؛ از 17 بازی ممکن فقط 3 بار به میدان رفتم که یک گل زدم و یک پاس گل زدم. دلیل بازی نکردنم را هم نمیخواهم باز کنم ولی به نظر خودم و همتیمیهایم آن زمان که بازی نمیکردم دلیل فنی نداشت. فکر میکنم خود شما یادتان باشد روزی که بعد از مصدومیت به تمرین استقلال برگشتم شما گفتید میلاد تو چگونه اینقدر لاغر شدی، من رفتم، فشار آوردم که دوباره بشوم همان میلاد میداوودی ولی در استقلال به من کملطفی شد. البته ناراحت نیستم چون استقلال را دوست داشتم و این تفکر و فکر من است که استقلال متعلق به هیچ کس نیست. استقلال متعلق به هیچ شخصی نیست چه آنهایی که بازی کردند، چه آنهایی که الان بازی میکنند و چه آنهایی که قرار است بعداً به این تیم بیایند. فقط این را بگویم ما از ناصر حجازی بزرگتر نیستیم، هیچکس از ناصر حجازی بزرگتر نیست، او اسطوره فوتبال ایران بود (خدا رحمتش کند)، او اولین مربی من در استقلال اهواز بود.
ماجرای حضورت در استقلال اهواز هم جالب است.
بله، یادم میآید تیم استقلال اهواز یک دیدار دوستانه با تیم سازمان آب اهواز داشت. به ناصرخان حجازی گفته بودند یک بازیکن در تیم جوانانمان داریم که بازیکن خوبی است وقتی بازی شروع شد در ترکیب قرار گرفتم و آن بازی را 2 بر یک بردیم که هر دو گل را من زدم. قشنگ یادم است، ناصرخان حجازی در زمین به مسئولان تیم گفت همین فردا صبح قرارداد او را ببندید. من در یک روز قراردادم را با استقلال اهواز بستم. یکشنبه یا دوشنبه بود که من قرارداد امضا کردم و تیم بزرگسالان جمعه با فجر سپاسی در شیراز بازی داشت. وقتی به آنجا رفتیم اصلاً فکر نمیکردم بازی کنم چون استقلال اهواز فورواردهای بزرگی داشت. آن زمان آدریانو آلوز، امیر خلیفه اصل، مرحوم علیرضا رضایی (خدا رحمتش کند) و افشین کمائی در خط حمله استقلال اهواز بازی میکردند، شما فکر کنید من در تیم جوانان استقلال اهواز آرزو داشتم با بزرگسالان تمرین کنم ولی آن روز در شیراز فیکس بازی کردم و ناصر حجازی اولین مربی من در لیگ برتر بود که در آن شرایط به من بازی داد. اینها را گفتم که بگویم ما از ناصر حجازی بزرگتر نیستیم. من معتقدم تنها چیزی که از آدمها میماند اسم خوب است. شما ببینید هنوز هر جای ایران که میروید و اسم ناصر حجازی میآید همه با احترام در موردش حرف میزنند. استقلال مال من و امثال من نیست، استقلال متعلق به هوادار است. فقط این را بگویم آنهایی که در این چند ساله شرایط استقلال را به این روز انداختند امیدوارم امسال دیگر این کار را با استقلال نکنند، امیدوارم به آنهایی که در این چند سال نگذاشتند استقلال نتیجه بگیرد دیگر اجازه این کار را ندهند.
با وجود همه صحبتهایی که کردی نقدی به تو وارد است که انگار همیشه سر بزنگاهها تصمیمات خوبی نمیگرفتی یعنی وقتی از استقلال رفتی تیمی را انتخاب کردی که واقعاً ضریب موفقیتات را پایین آورد و در سالهای آینده هم همینطور.
این موضوع را هم تا حالا جایی نگفته بودم ولی حالا میگویم. شما مطمئن باشید بازیکنی که از استقلال جدا میشود آن هم در نیمفصل حتی اگر ضعیف هم باشد حداقل 4، 5 پیشنهاد خوب دارد، الان میگویم که هوادار استقلال بداند چرا بعد از جداییام به آلومینیوم هرمزگان رفتم. من آن زمان از ذوبآهن، سپاهان با مربیگری آقای کرانچار، تراکتورسازی و چند تیم خوب دیگر پیشنهاد داشتم. جالب است بدانید هفته هفتم نیمفصل اول و بعد از دربی به من گفتند شما دنبال تیم باش. به نظر شما بازیکنی که این همه تلاش کرده حقش این است که هفته هفتم به او بگویند دنبال تیم باش؟ جواد نکونام شاهد این صحبت من است. در تمرین تیم به او گفتم من را نمیخواهند و به من گفتند دنبال تیم باش. شما دیگر چه روحیهای از من میخواهید وقتی من را نمیخواهند یعنی فقط باید به تمرین بیایم و بروم. آیا به نظر شما انگیزهای برای من میماند؟ با این حال بهترین تمرینها را کردم و دقیقاً یادم است در بازی آخری که برای استقلال به میدان رفتم گل زدم. فیلم آن بازی موجود است شما ببینید وقتی من گل زدم مهدی رحمتی، حنیف عمرانزاده، پژمان منتظری و همه بازیکنان تیم از انتهای زمین و نیمکت ما به سمت پرچم کرنر پریدند که در خوشحالی من شرکت کنند چرا؟ چون آنها میدانستند حق من بود که بازی کنم ولی به من بازی نمیدادند البته الان که این حرفها را میزنم چون دیگر آن مسائل گذشته بحثها را باز کردم ولی آن زمان شما یادتان است نه اعتراضی کردم و نه حرفی زدم. مربیگری هم سلیقهای است. الان هم میگویم اصلاً ناراحت نیستم که چرا به آلومینیوم هرمزگان رفتم. من 6 ماه در آنجا بودم و مردم بندرعباس واقعاً به من لطف داشتند. ما تمام تلاشمان را هم کردیم که تیم را در لیگ نگه داریم ولی متأسفانه در فوتبال ایران یکسری اتفاقات میافتد که شما نمیتوانید جلویش را بگیرید. یادم است نقل و انتقالات نیمفصل 14 روز بود که از این مدت من 13 روز در دفتر باشگاه مینشستم ولی به من رضایتنامه نمیدادند. من که نمیتوانستم به تیمهای خواهانم بگویم صبر کنید تا من رضایتنامه بگیرم. آنها رفتند و بازیکنان مدنظرشان را گرفتند. هیچ باشگاهی منتظر یک بازیکن نمیماند. تنها تیمی که روز سیزدهم مانده بود که میتوانستم به آنها اضافه شوم آلومینیوم هرمزگان بود. من امروز که رضایتنامه گرفتم فردا نقل و انتقالات تمام میشد به نظر شما کجا باید میرفتم؟ آیا باید بیرون میماندم؟ من مجبور شدم که آلومینیوم هرمزگان را انتخاب کنم اما باز هم تأکید میکنم اصلاً از این اتفاق ناراحت نیستم و امیدوارم مردم بندرعباس از من در آن مقطعی که در آنجا بودم راضی باشند. من در آنجا هم گل زدم و هم پاس گل دادم ولی حیف که نشد در آنجا تیم را حفظ کنیم.
حالا که صحبت از آلومینیوم هرمزگان کردی دوست داریم شفاف از تو سؤالی بپرسیم، راست است که میگویند پرویز مظلومی عمداً ایمون زاید را بازی نمیداد چون او در دربی سه گل به استقلال مظلومی زده بود؟
نه اصلاً چنین چیزی درست نیست. این را بگویم اصلاً زاید آنجا با ما تمرین نمیکرد. من فکر میکنم زاید همان چند دقیقهای بود که در دربی دیدید، این را واقعاً میگویم او اصلاً نمیتوانست تمرین کند و شاید اصلاً این موضوع را هم دوست نداشت. اصلاً چنین چیزی امکان ندارد که مظلومی او را به خاطر اتفاقات دربی بازی ندهد. بازیکنی که خوب باشد مربی قطعاً از او استفاده میکند. رضا ناصحی هم در آنجا حضور داشت. وحید عسگری هم در آنجا حضور داشت، میتوانید از آنها هم سؤال کنید، اتفاقاً آقای مظلومی چند بازی اول زاید را فیکس بازی داد ولی واقعاً خروجی نداشت. ضمن آنکه بعد از چند هفته هم خودش از تیم رفت. خود زاید و مدیر برنامهاش وقتی دیدند شرایطش در آنجا خوب نیست تصمیم گرفتند که از آنجا بروند.
اگر کمی خوشبین باشیم شاید الان تو باید در تیم ملی به فکر بازیهای خداحافظیات بودی، مثل مسعود شجاعی و خیلیهای دیگر که همدوره تو بودند، چه شد که نتوانستی که آن حقی که مدنظرت بود را بگیری؟
من بعد از مصدومیت وقتی برگشتم شرایط خوبی داشتم باور کنید من بعد از مصدومیت هم بد نبودم و اتفاقاً خوب هم بودم. زمانی که از مصدومیت برگشتم 8 یا 9 گل زدم و پاس گلهای زیادی هم دادم. در جام حذفی خیلی خوب بودم ولی اینکه انگیزه از من گرفته شد دلایل زیادی دارد. وقتی شما فیکس تیم ملی باشی و کیروش رویت حساب کند و مقابل بحرین از تو بازی بگیرد (دقیقاً در ذهنم است در بازی با بحرین کیروش دقیقه 70 من را به زمین برد که یک بر صفر عقب بودیم و من از سمت راست 3، 4حرکت خوب انجام دادم و یک ضرب کاشته گرفتم که تیموریان سانتر کرد و جباری گل زد و بازی یک بر یک شد). این بازی در مقدماتی جامجهانی بود، ما به اندونزی رفتیم که آقای کیروش من را فیکس بازی داد که در آنجا هم یک گل زدم و دو پاس گل دادم. شما وقتی اینگونه در تیم ملی بازی میکنید آن هم بعد از آن مصدومیت سنگین و جایت را گرفتهای آنوقت چرا در استقلال به تو بازی نمیرسد؟ مگر کیروش بیدلیل بازیکنی را دعوت میکرد؟ فصل که تمام شد من را بازی ندادند و طبیعتاً تیم ملی را هم از دست دادم. وقتی از 17 بازی در 3 مسابقه به میدان رفتم چگونه باید توقع داشته باشم که دعوت شوم؟ تیم ملی از من گرفته شد آن هم خیلی راحت. وقتی شما از استقلال به تیم دیگر میروید مطمئناً دعوت نمیشوید بعد از آن روند من کاملاً عوض شد بعد از آلومینیوم به استقلال خوزستان رفتم چون آلومینیوم به لیگ یک رفته بود و پیشنهادات خوبی نداشتم. بعد از استقلال خوزستان به سایپا رفتم و انصافاً بگویم از نظر خودم در سایپا خیلی خوب بودم. وقتی قراردادم تمام شد اتفاقاتی افتاد که نتوانستم در سایپا بمانم و نتوانستم با کادر فنی این تیم همکاری کنم. به جرأت میگویم سایپا یکی از بهترین تیمهای ایران از لحاظ ساختاری است. خوشبختانه یک نفر هم در آنجا چندین سال حضور داشته به نام ابراهیم صادقی که واقعاً در آن دو سالی که در آنجا حضور داشتم هم از او استفاده کردم و هم چیزهای زیادی یاد گرفتم. صادقی فردی باشخصیت و مهربان است در عین حال که همه تصور میکنند او خشک و جدی است. صادقی این روند خوب را داشته که به سرمربیگری رسیده چند وقت پیش هم به او تبریک گفتم که سرمربی سایپا شده و امیدوارم که صادقی هم در سایپا موفق باشد.
حالا که میخواهی مربی شوی برنامهریزیات چگونه است مثلاً یکی مثل نکونام از خونه به خونه شروع کرد به نساجی رفت و حالا فولاد را گرفته تو چه برنامهریزی برای خودت کردهای؟
قطعاً برنامه دارم، من هم دوست دارم پله پله کارم را جلو ببرم و وقتی کارت مربیگریام را گرفتم قطعاً به دنبال این نیستم که مستقیماً به لیگ برتر بیایم. به نظرم اول باید کمک مربی شوم. هر چند من به فکر سرمربیگری هستم ولی دوست دارم همه چیزم رفته رفته و آهسته آهسته باشد.
به این فکر کردی که شاید یک روز سرمربی استقلال شوی؟
بعضی وقتها آدمها به این چیزها فکر میکنند من از بچگی فکرم این بود که به استقلال تهران بروم، همیشه این فکر را میکردم، وقتی به مسجد سلیمان رفتم دوستانم به من میگفتند میلاد یادت است در زمینهای خاکی به ما میگفتی میخواهم یک روز در استقلال تهران بازی کنم، دقیقاً همان اتفاق برای تو افتاد. آدمها وقتی به چیزهایی که دوست دارند فکر میکنند قطعاً به آنها میرسند ولی یکسری اتفاقات هم در این مسیر میافتد که شاید نتوانی به چیزی که دوست داری برسی. من اگر یک روز سرمربی استقلال نباشم یکسری کارها نمیکنم که استقلال از بین برود یا خراب شود. من همیشه هوادار واقعی استقلال میمانم و دنبال منفعت خودم نیستم. من از اول بازیکن استقلال نبودم و طرفدار این تیم بودم بعداً بازیکن استقلال شدم و الان دوباره هوادار این تیم هستم. این روندی است که برای خیلیها اتفاق میافتد ولی خیلیها دوست دارند در این مسیر یک کارهایی را هم انجام بدهند. عاشق واقعی کسی است که هر اتفاقی برای تیمش میافتد آن را دوست داشته باشد. شما همیشه باید طرفدار و عاشق تیمات باشی. من کتاب زندگی اریک کانتونا را خوانده بودم، او میگفت شما میتوانی دینت را عوض کنی، شما حتی میتوانی یک همسر دیگر داشته باشی اما هیچ وقت نمیتوانی تیمت را عوض کنی، من این گونه هستم. من هیچ وقت هم نمیتوانم شرایط بد استقلال را ببینم. اگر هم میبینید در این مدت در مورد استقلال صحبت نکردهام چون خودم در جایگاهی بودم که بازی میکردم. ولی اگر فوتبال را کنار بگذارم مطمئناً خیلی حرفها است که بزنم. من باید خیلی چیزها را رعایت کنم و به خاطر همین خیلی حرفها را نزدم.
به نکته جالبی اشاره کردی تمام بازیکنانی که فوتبال را کنار گذاشتند به نوعی آلوده فضای مجازی شدند. شاید هر بازیکنی که جدا میشد در مورد استقلال صحبتهایی میکرد اما با وجود اینکه به استقلالی بودن در بین فوتبالیها شهره هستی هیچ وقت صحبت نکردی و در فضای مجازی در مورد استقلال چیزی ننوشتی.
چون من داشتم بازی میکردم و در آن شرایط که نمیتوانم در مورد بازیکنانی که در استقلال هستند یا کادر فنی و هیأت مدیره حرف بزنم، من چه کاره هستم که حرف بزنم وقتی من خودم تیم دارم و در حال بازی هستم نباید در مورد تیم دیگری حرف بزنم. از نظر من وقتی بازیکنی در تیم دیگری حضور دارد فکر و ذهنش باید همان باشد. فوتبال وقتی تمام میشود آن موقع میشود به عنوان یک هوادار اظهار نظر کرد. من نمیخواهم اسم خودم را پیشکسوت استقلال بگذارم چون خیلیها بودند که بزرگتر از ما هستند و میتوانند بهتر از من حرف بزنند اما به هر حال باید در زمانهایی صحبت کرد که به درد آینده استقلال بخورد. الان هم میگویم هنوز هم زود است من در مورد استقلال صحبت کنم و اینکه بگویم چه کسانی باشند و نباشند. این را هم بگویم شاید از اتفاقاتی که میافتد ناراحت شوم مثلاً وقتی استقلال چند سال است که نتیجه نگرفته من از خیلیها بیشتر ناراحت میشوم چون دوست دارم تیم محبوبم همیشه بهترین باشد. شما به زمانی که ما در استقلال حضور داشتیم نگاه کنید شاید آن زمان قهرمان نشدیم ولی به بازیهای ما نگاه کنید متوجه میشوید که چه فوتبالی بازی میکردیم، برای هر بازی تیم ما 60 الی 70 هزار نفر به ورزشگاه میآمدند. ما فقط قهرمان جام حذفی شدیم و لیگ را به دست نیاوردیم اما فوقالعاده بازی میکردیم.
قبول دارم که در آن سالها ستارههای زیادی در تیمتان بودند، به نظر تو آیا استقلال الان ستارهای دارد؟
بله، 2 تا ستاره دارد (با خنده).
خارج از همه مباحث احساس میشود استقلال تهی از ستاره است و مثل سالی که شما بازی میکردید بازیکن بسیار سرشناسی در تیم وجود ندارد.
وقتی میگویند ستاره در تیم نیست یعنی این مسائل عقبه و پیشینه دارد، شما به رفتارهایی که به مجتبی جباری شد دقت کنید. بازیکنی که 10، 12 سال در این تیم بوده و همیشه جزو بهترینها بوده را چگونه طرد کردید. همیشه این را شنیدهام که میگویند جباری مدام مصدوم است یا مصدوم میشود و به درد نمیخورد. ولی من در زندگیام بازیکنی ندیدم که بازیکنی این چنین سنگین مصدوم شود و برود درمان کند و برگردد و بهتر از دوران قبل از مصدومیتش باشد. تنها کسی که در فوتبالم دیدم مجتبی جباری بود که هر وقت از مصدومیت برمیگشت بهتر از قبل بود. من دو سال و نیم در کنار او بودم و میدیدم وقتی او مصدوم میشود به گونهای کار میکرد که بهتر از قبل برگردد، بعید میدانم در ایران کسی را سراغ داشته باشیم که این گونه مصدوم شود و با قدرت برگردد. هر بازی که از جباری دیدید او بهترین بوده است. وقتی جباری به استقلال برمیگردد و آن رفتارها را با او میکنند چگونه انتظار دارید ستارهها به استقلال بیایند؟ ستاره یعنی مجتبی جباری. وقتی شما چنین رفتارهایی انجام میدهید قطعاً کمتر ستارهای وارد استقلال میشود چون رفتارها را میبینند. مردم، بازیکنان فوتبال، افراد داخل جامعه، فوتبالیها همه این رفتارها را میبینند. الان دیگر مثل قدیمها نیست که فکر کنید فقط یک روزنامه و یا مجله ورزشی وجود دارد، الان ببینید چقدر سایت، روزنامه، فضای مجازی وجود دارد و اگر کوچکترین اتفاقی بیفتد همه میفهمند. این رفتارهایی که شما با ستارههایتان کردید باعث میشود همه متوجه شوند در استقلال چه خبر است. نمیدانم چگونه بگویم ولی فکر نمیکنم در این یک دهه اخیر بازیکنی مثل من به استقلال آمده باشد. من از استقلال اهواز آمده بودم، شاید هم دوست نداشتم این حرفها را بزنم ولی این حرف را خیلیها به من زدند در حالی که من اصلاً به این موضوعات فکر نمیکردم، به من گفتند تو قبل از اینکه به استقلال تهران بروی از خیلی از بازیکنان فوتبال ایران معروفتر بودی، تو بازیکن تیم ملی و لژیونر هم شده بودی. من به خاطر اینکه به تیم ملی بروم یا 4 تا عکس بیندازم به استقلال نیامده بودم، من به خاطر عشقم به این تیم آمدم و هزار بار میگویم که خوشحالم این کار را کردم. روزی که به تهران آمدم وقتی وارد فرودگاه شدیم 4 ماشین دنبالم آمده بود، باور کنید، آنها میخواستند من را به باشگاههای مختلف ببرند تا قرارداد ببندند ولی من مستقیم وارد ماشین دوستم شدم و به باشگاه استقلال رفتم و قراردادم را بستم، اما الان دیگر این گونه نیست. الان بازیکن با یک نقطه کمتر جایش را عوض میکند. دلیل تهی شدن استقلال از ستاره این مسائل است.
خیلی از بازیکنان انصافاً با دل چرکینی از استقلال رفتند قبول داری؟
همینطور است، همه همدورهای با هم در ارتباط هستیم و همه این چیزها را میدانیم. چرا در یک فصل که آندوتیموریان، مجتبی جباری، فریدون زندی، امیرحسین صادقی،عمران زاده، آرش برهانی و ... در استقلال حضور داشتند اما یکی یکی رفتند، همین اسامی که من الان گفتم خودش یک تیم ملی بود چرا به یکباره همه این بازیکنان باید جدا شوند؟ اینها ستاره های استقلال بودند و میشد این نفرات را نگه داشت ولی از آن سو هم باید ببینیم چه اتفاقاتی افتاده است که اینها همه رفتند.
چون در فضای مجازی فعالیت میکنی این سؤال را از شما میپرسم، خیلیها میگویند در این دولت و در زمان حضور آقایان گودرزی و سلطانیفر به استقلال اجحاف شد، البته این صحبت یک بحث کاملاً مجازی است که هواداران استقلال در صفحات مجازی در موردش صحبت میکنند حالا که تو بیرون از گود هستی دیدگاهت در این زمینه چیست؟
در فضای مجازی این صحبتها خیلی است من نه میتوانم بگویم هست و نه میتوانم بگویم نیست، چون نمیدانیم در وزارت چه اتفاقی میافتد. ولی یکسری اتفاقات میافتد که ذهن هوادار به هم میریزد. مثلاً چطور میشود که بازیکنی مثل تیام از استقلال میرود، چطور میشود امثال جباروف و پاتوسی از استقلال میروند؟ این مسائل برای هوادار شبهه ایجاد میکند که چرا تیم رقیبش بازیکنانی را که میخواهد میتواند نگه دارد ولی استقلال نمیتواند. این مسائل کمی ذهنها را درگیر میکند ولی باز هم میگویم نمیشود قطعی گفت که این مسائل حتماً از جریان خاصی اتفاق میافتد. در فضای مجازی این گونه صحبتها بیشتر مطرح میشود اما میشود گفت مدیران باشگاه و کسانی که در آنجا حضور دارند باید بیشتر تلاش میکردند تا امثال تیام و جباروف و پاتوسی در این تیم بمانند. اگر آنها حفظ میشدند قطعاً شرایط استقلال عوض میشد. شما به این 4، 5 سال اخیر نگاه کنید که استقلال همیشه نیمفصل اول را از دست داده است. یکی از عوامل قهرمانی هم جمع کردن امتیازات در نیمفصل اول است. همه میدانیم در نیمفصل دوم امتیاز گرفتن خیلی سختتر است. ما در لیگ دسته اول در مسجد سلیمان در نیمفصل اول 13 امتیاز بیشتر از رقبا گرفتیم و از تیمهای بالانشین خودمان را جدا کردیم. باور کنید در نیمفصل دوم ما تیم هفتم جدول شده بودیم ولی به خاطر امتیازاتی که در نیمفصل اول گرفتیم موفق شدیم به لیگ برتر صعود کنیم. ابتدای فصل تیم بستن و بازیکن حفظ کردن یکی از عوامل مهم قهرمانی است که متأسفانه در این چند سال اصلاً اتفاق نیفتاد.
تو رفیق پرسپولیسی هم زیاد داری، آیا برایت کری نمیخوانند و اذیتت نمیکنند؟
رفیق پرسپولیسی که زیاد دارم، اتفاقاً وقتی پیش یکدیگر مینشینیم زیاد در مورد این مسائل با هم حرف نمیزنیم چون خودمان در این فوتبال بودهایم و فقط در زمین با هم رقابت داریم. من دوستان زیادی در پرسپولیس دارم که با آنها در ارتباط هستیم.
آن کتک معروفی که از پدر پرسپولیسیات خوردی دیگر تکرار نشد؟
خوشبختانه نه، آن زمان که با پیراهن سایپا به پرسپولیس گل زدم خوشبختانه در اهواز زندگی نمیکردم و در تهران بودم (با خنده).
پدرت الان چیزی به تو نمیگوید که چرا به پرسپولیس نرفتی یا از این گونه حرفها بزند؟
واقعیت را میگویم خیلی از پرسپولیسیها هم من را دوست دارند، شاید خیلیها هم دوست نداشته باشند که این طبیعی است ولی من چون پدرم پرسپولیسی است خیلی از پرسپولیسیها هم با من دوست هستند. خدا وکیلی هیچ زمان بعد از دربی حتی اگر بازی را میباختیم یا میبردیم جلوی من کری نمیخواندند. وقتی آنها پیش من میآمدند دیگر حرفی در مورد این مسائل نمیزدند. به هر حال یک جاهایی در ورزشگاهها توهینهایی میشود که طبیعی است. البته این کار اصلاً درست نیست که مثلاً یک بازیکن روزی در استقلال بازی کرده و الان در یک تیم دیگر است وقتی با پرسپولیس بازی دارند به واسطه اینکه روزی آن بازیکن در استقلال بازی کرده هواداران پرسپولیس به او فحش بدهند البته این موضوع برای پرسپولیسیها هم وجود دارد و اگر روزی کسی در پرسپولیس بازی کرده چون با تیمهای دیگر جلوی استقلال بازی میکند نباید به او فحاشی شود این فرهنگ درست نیست و درست کردن فرهنگ آن هم زمان میخواهد. هوادارانی که به ورزشگاه میآیند چون خودم این را حس کردهام میدانم که چه احساساتی دارد. مثلاً طرفداران تیمها هر روز صفحه اینستاگرامشان را باز میکنند و گل یک بازیکن به تیم محبوبشان را تماشا میکنند، آن تماشاگر با خود میگوید وقتی آن بازیکن با تیماش به شهر ما آمد آنجا خودم را خالی میکنم. حالا که او گل زده و من هر روز گل او را تماشا میکنم حداقل وقتی قرار است او به ورزشگاه بیاید و در چند قدمی من است من هم با او تسویه حساب کنم! (با خنده) اینها طبیعی است.
تو یک گل به یادماندنی به علیرضا حقیقی در اهواز زدی، آن ضربه را چطور زدی؟
من با علیرضا حقیقی رفیق صمیمی هستم او پسر خوبی است قبل از آن ضربه کاشته من دو ضربه دیگر زده بودم که حقیقی آنها را گرفته بود، حقیقی اخلاقی دارد که در کری خواندن مقداری غلو میکند، یادم است ضربه دوم را که به او زدم توپ را که گرفت یک حرکتی انجام داد و به نوعی برایم کری خواند وقتی کاشته بعدی اتفاق افتاد دیدم دقیقه آخر است. با خودم گفتم دو ضربه زدهام این ضربه را هم میزنم ولی این بار نه همان جایی که قبلاً زدم. قبل از زدن ضربه دوست داشتم گلی بزنم که ماندگار باشد. مرتب در ذهنم تجسم میکردم که یک گل خوب بزنم. دیدید که خوب هم شد.
بعد از آن گل کجا با هم روبهرو شدید؟
در تیم ملی، ولی بحثی نشد البته یکسری شوخیها بین بازیکنان همیشه وجود دارد ولی چیز خاصی نشد. اتفاقاً یک گل مشابه به حامد لک زدم که آن گل هم خیلی به من چسبید.
الان با همدورهایهای خودت بیشتر با کدامها در ارتباطی؟
با اکثر آنها در ارتباط هستم. با خیلی از فوتبالیستها مثل منتظری و مبعلی، مجتبی جباری، آرش برهانی، حنیف عمرانزاده، سیاوش اکبرپور و ... در ارتباط هستم.
از این بازیکنانی هستی که انگار با هیچ کس مشکلی نداری؟
(با خنده) نه من با هیچ کس مشکل ندارم و مشکلی هم نخواهم داشت، چون میدانم که نظرات سلیقهها به شکلی است که یا میتوانی با آنها کنار بیایی یا اینکه مجبوری کار را تمام کنی. وقتی این همه سال با یکسری آدم دوست و رفیق هستی نباید ناراحت و کدورت آن را خراب کند ما کنار هم هستیم.
از خانوادهات نگفتی در این سالها آنها اذیت نشدند به خصوص دخترانت؟
چرا اتفاقاً دخترانم خیلی برایشان سخت بوده ولی آنها کنار آمدند. اتفاقاً به بچههایم گفتم میخواهم دیگر فوتبال بازی نکنم شاید بروم دنبال مربیگری ولی آنها میگویند نه باید هنوز بازی کنی (با خنده).
به عنوان صحبت پایانی آیا کسی است که در فوتبال او را نبخشیده باشی؟ مثلاً سعید سالارزاده که البته شنیدم که قبلاً گفته بودی او را بخشیدی؟
سعید را بخشیدم ولی یادم نمیرود. معمولاً آدمها یکسری چیزها را هیچ وقت فراموش نمیکنند. فوتبال همین است شما جبرئیل سیسه را ببینید که دو بار از یک ناحیه مصدوم شد، رونالدو بزرگ هم همینطور، این مصدومیتها همیشه است. آن زمان ناراحتیام از این بود که 11 ماه مصدوم بودم حتی یک پیامک هم به من نزدند. نه سعید سالارزاده، نه مسئولان باشگاه خودمان، هیچ کس حتی یک پیام هم به من نداد. ممکن است یک بازیکن مصدوم شود و دو هفتهای برگردد آن زمان نیازی نیست سراغی از او بگیری چون طبیعی است ولی کسی که 11 ماه مصدوم میشود و نمیتواند بازی کند توقع دارد که سراغش را بگیرند. الان اگر شما نمیپرسیدید هرگز یادم نمیآمد و اصلاً به این موضوعات فکر نکردم و نخواهم کرد من اصلاً در ذهنم نبود که پایم مصدوم است و همین الان دوباره یادم افتاد. این را هم بگویم که هنوز 4 تا پیچ در پایم وجود دارد (با خنده).
دیدگاه تان را بنویسید