زباله گرد جوان میگوید: «تا دلت بخواهد بین این زباله ها لباس و غذا پیدا میشود، این لباسها را اگر به دیوار دوستی آویزان کنند کسی میتواند استفاده کند اما وقتی در سطل زباله میاندازند کسی برنمیدارد.» به لباس تنش اشاره میکند و میگوید: «این را از بین آشغالها پیدا کردم.»
به گزارش جی پلاس، این موضوع یکی از مواردی است که با وجود بحران اقتصادی در ماههای اخیر همچنان ادامه دارد، گرانی صدای بیشتر ما را درآورده، در هر تاکسی و فضای عمومی کم پیش میآید که کسی از وضعیت اقتصادی کشور گلایه نداشته باشد و قیمت اجناس را با سالهای گذشته مقایسه نکند اما برای مقابله با این گرانی و کاهش فشار اقتصادی به یکی از راهکارهای مهم یعنی صرفهجویی در مصرف توجه نمیکنیم. دو سال پیش روزنامهی ابتکار در یکی از شمارههای خود به آمار پسماند کشور اشاره کرده بود، بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی متوسط تولید زباله در جهان روزانه ۳۰۰ گرم است و براساس آمارهای ارایه شده از سوی وزارت کشور، ایرانیها روزانه ۷۰۰ گرم زباله تولید میکنند و این یعنی تولید پسماند در ایران سه برابر استاندارد جهانی است.
برای پی بردن به نحوهی الگوی مصرف شهروندان اولین راه بررسی زبالهها در مراکز پسماند و سطلهای زباله بود که خبرنگار انصاف نیوز در گزارش میدانی اطلاعاتی را از زبان کارگران مرکز بازیافت پسماند و چند زبالهگرد به دست آورد که در ادامه میخوانید:
وارد یکی از مراکز بازیافت پسماند شهرداری در مرکز تهران میشویم، میگویند نه عکس بگیرید و نه فیلم برداری کنید، فقط میتوانید سوال بپرسید. وقتی اصرار ما برای گفتوگو را میبینند به داخل یکی از اتاقکهای مرکز دعوتمان میکنند. یکی از آنها نگهبان کل مجموعه است و از هیکل بزرگ، ظاهر و نحوهی برخورد مرد دیگر با کارگران مشخص است که مسوولیتی بالاتر از باقی کارکنان دارد.
مرد دوم از تغییر نوع و مقدار زباله در این دو سال میگوید: «دو سال پیش روزی ۶۵ تن زباله جمع میکردم ولی حالا به روزی ۵۵ تن رسیده و ۱۰ تن کم شده است، البته تعداد زبالهگردها هم زیاد شده، برای مثال قبلا یک مرکز ۲۰۰ کارگر داشت اما حالا ۹۰۰ کارگر دارد، اینها به این دلیل است که زباله گران شده؛ مثلا زبالهای که دو سال پیش کیلویی ۳۰۰ تومان بود حالا کیلویی ۴ هزارتومان شده است. قبلا پیمانکار به شهرداری ۱۵۰ میلیون میداد و میگفت کل بازیافت این منطقه مال من اما الان شده دو میلیارد و چهارصد میلیون! خب گران شده است.
قبلا مبل زیاد بیرون میگذاشتند اما الان کم شده است. در کل زبالهی پلاستیکی هم کم شده، آب معدنی کمتر مصرف میشود چون مردم زورشان نمیرسد؛ مثلا یک کارگر قبلا خسته میشد یک بسته آب معدنی میخرید اما الان شده دو هزارتومان-سه هزارتومان، دیگر چنین پولی نمیدهد.»
وانت پسماندی را میبینیم که با بار زباله وارد مرکز میشود، جلو میرویم تا با راننده در مورد میزان زباله در چند وقت اخیر صحبت کنیم، او در اول صحبتش مثل مرد قبلی از تعداد زیاد زبالهگردها گله میکند چون این موضوع را دلیل اصلی کم شدن زباله میداند و ادامه میدهد: «قبلا فلز خیلی بیشتر بود اما حالا خیلی کم شده، البته پلاستیک هم نسبت به قبل کمتر شده است، اما غذای دور ریز هنوز هم خیلی زیاد است. اگر از لحاط اسراف میپرسید، اسراف خیلی است مخصوصا در منطقه دو و یک خیلی بیشتر است.
من در منطقهی دو و یک کار کردم و میدانم آنجا زیاد غذا دور میریزند، مرغ و برنج درسته هم بیرون میریزند نه اینکه دست خورده باشد فقط کمی کهنه شده است. حتی وسیلهی برقی هم بین زبالهها زیاد پیدا میکنیم اما وسایل چوبی کمتر است؛ چیزهایی مثل جاروبرقی و… من هم همه را جمع میکنم و شیطان بازار خلازیر میفروشم.»
در میدان آزادی قدم میزنیم و به دنبال زبالهگردی هستیم تا با او صحبت کنیم، دو مرد را میبینیم که تا کمر در سطل زباله خم شدهاند و زباله جمع میکنند، جلو میرویم و شروع به صحبت میکنیم.
از دو مرد یکی جوانی عینکی است که ظاهرش شباهتی به زبالهگردها ندارد و دیگری مردی مسن با کلاه تابستانه؛ هر دو شبیه هیچ زبالهگردی نیستند ولی مدتها است در این شغل مشغول هستند. مرد جوان مدام از دغدغهاش برای محیط زیست میگوید و اینکه لیوانهای پلاستیکی فقط عامل آلودگی بیشتر هستند چون نه مثل ظروف کاغذی با آب نرم میشوند و نه به خوبی بازیافت میشوند.
این دو مرد مقدار لباس و غذای بین زبالهها را زیاد میدانند و میگویند که تعداد لباسهای زنانه و بچگانه بیشتر از لباسهای دیگر است، حتی بیشتر اوقات اگر این لباسها را به دیوار مهربانی آویزان کنند عدهای از آنها استفاده میکنند ولی وقتی داخل سطل زباله میاندازند کسی آنها را بر نمیدارد. مرد جوانتر میگوید: «داخل آشغالها لباس و کفش سالم پیدا میکنیم، لباسهای کار ما بیشتر از اینها است.»
یکی از آنها برای اثبات اینکه غذا زیاد بیرون ریخته میشود از ما میخواهد داخل سطل را نگاه کنیم، جلو میرویم و مرد با چوبی که در دست دارد زبالههارا جابهجا میکند و غذاهای بیرونریخته را نشانمان میدهد: باقیماندهی غذا و چند میوهی گندیده.
خداحافظی میکنیم و دور میشویم اما مرد مسن صدایمان میکند و لباسی را از سطل زبالهی دیگری بیرون میکشد و نشانمان میدهد و میگوید: «ببینید سالم سالم است و فقط باید یک دکمه برای آن دوخته شود.»