چند روزی همقدم با شهید کلاته سیفری-۳
علی اصغر چگونه مرگی را آرزو داشت و آیا به خواسته اش رسید؟
خودش می دانست که با تصادف از دنیا نمی رود و آرزویش این بود که نه مجروح بلکه شهید شود و تیر به پیشانی اش بخورد که خورد و شهید شد.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: بعد از دوران مجروحیتش راهی جبهه شد و برای اینکه خود را به خط مقدم برساند با یکی از دوستانش(1) سوار بر موتور شدند و راه افتادند، علی اصغر(2) با سرعت بالا می رفت تا جایی که محمود گفت اینطور می روی خدای ناکرده اتفاقی می افتد و علی اصغر در پاسخش گفت: نه من اینطوری نمی میرم و نوع شهادتم را از خدا خواسته ام.
یکی دیگر از دوستانش نقل می کند که یک روز که دور هم نشسته بودیم، علی اصغر گفت من دلم نمی خواهد مجروح بشوم و دیگران به خاطر آن به من احترام بگذارند و آنگاه دستش را روی پیشانی اش گذاشت و گفت دلم می خواهد تیری اینجا بخورد و شهید بشوم.
وقتی پیکر پاکش را برای تدفین به زادگاهش آوردند دیدند درست تیر در همان محلی اصابت کرده که او خود آرزویش را داشته است.(3)
1. شهید محمود اصغرنیا.
2. شهید علی اصغر کلاته سیفری، فرمانده گردان جبار تیپ امام صادق لشکر 5 نصر خراسان که در ششم اسفند 62 و در عملیات خیبر به شهادت رسید و در بیست و ششم اسفندماه در زادگاهش به خاک سپرده شد.
3. برگرفته از خاطره نقل شده از همسر شهید (طیبه تسبندی) در کتاب لحظه های آسمانی.
دیدگاه تان را بنویسید