ای امام: به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل مقاومت بروید.

جی پلاس: متن زیر از دستنوشته های شهید صادق مزدستان،[1] فرمانده گردان صاحب الزمان (عج) لشکر 25 کربلا[2]ست. با هم آن را می خوانیم.

بخوان... وقتی تابوت‌ها می گذرند، ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند اما هر روز از این گذر شهیدی می گذرد و من و تو هر روز در گریزیم. بنگر برادر... بنگر خواهر، جلودار هابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم، ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما...؟

و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی، شهیدی زنده ای بر خاک که در رگ‌هایت خون سرخ هر شهیدی جاریست و بر کتاب سینه‌ات وصیت سرخ هر شهید ورق می خورد.

 مادرم زنی است که اگر سر بریده ام را برایش ارمغان بیاورند آن را به میدان جنگ باز می گرداند.

ای امام: به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل مقاومت بروید.

بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک مشتی به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد. 

مادرم هرگاه خواستی شهادتم را به رخ انقلاب بکشی، زینب را به یاد آور.

 
  1. او در منطقه فکه در یک عملیات شناسایی در خط مرزی عین خوش و در جنگل امقر در اثر صابت ترکش مین والمر به ناحیه سر در تاریخ 9 دی 1361 به شهادت رسید. 
  2. این لشکر از رزمندگان استانهای شمالی کشور تشکیل شده است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.