از صبح که روزه بود خود را از چشم مادر مخفی می کرد تا دم اذان مغرب که به سراغش می آمد و می گفت: مادر جان چیزی برای خوردن داریم؟

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: عباس(1) نماز شب هایش را پشت کولر می خواند تا اهالی خانه متوجه نشوند و سه ماه تابستان را بی آنکه حرفی از روزه بودن بزند، روزه می گرفت و دم اذان به سراغ مادر می آمد و می گفت: مامان جان چیزی برای خوردن داریم؟ و در پاسخ این سوال مادر که چرا از صبح چیزی نگفته ای؟ سکوت می کرد و لبخند می زد.(2)

 

1. شهید عباس صابری که در پنجم خرداد سال 75 در کانال والمری به هنگام تفحص شهدا به خیل آنها پیوست.

2. برگرفته از گفت و گوی مادر.

 

ادامه دارد...

.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.