دردسری که دروغگویی برای مرد معتاد دُرست کرد
یک روزنامه اظهارات مردی را منتشر کرد که نیمه شب به کلانتری مراجعه کرد و از ربوده شدن خود خبر داد.
به گزارش جی پلاس، مرد گفت: ساعت 7 شب با یکی از توزیع کنندگان مواد مخدر تماس گرفتم تا مقدار کمی تریاک برای مصرف روزانه ام از او بخرم به همین دلیل دقایقی بعد سوار بر خودرو به محل قرارمان واقع در اطراف میدان نمایشگاه بین المللی مشهد رفتم و داخل خودرو منتظر ماندم ولی ناگهان فردی که با او تماس گرفته بودم به همراه جوان دیگری داخل خودروام نشستند و با تهدید اسلحه مرا وادار به حرکت کردند که در مسیر حرکت خودم را از پشت فرمان پایین انداختم و به کلانتری آمدم.
اظهارات این راننده معتاد در حالی ظن رئیس کلانتری را برانگیخته بود که حتی لباس های او ذره ای خاکی نشده بود تا این که طرح چند سوال تخصصی و فنی، راننده پراید را به تناقض گویی انداخت. او در پاسخ به این سوال که چرا بعد از گذشت پنج ساعت از وقوع حادثه و در ساعت 12 شب به کلانتری مراجعه کرده اید، گفت: کمی مشکلات شخصی داشتم به همین دلیل دیر به کلانتری آمدم تا سرقت مسلحانه را اطلاع بدهم ولی آدرس و شماره تلفن فرد مسلح را دارم.
وقتی رئیس کلانتری از این جوان معتاد خواست تا با تلفن همراهش با متهم پرونده تماس بگیرد، ادعا کرد که تلفن اش «شارژ پولی» ندارد! در این لحظه مقام انتظامی پرسید چگونه مبلغ اندکی برای خرید شارژ تلفن همراهت نداشتی! آن وقت می خواستی مواد مخدر بخری؟ مرد جوان گفت: مبلغ 10 هزار تومان داشتم اما در فاصله سرقت مسلحانه تا زمانی که به کلانتری آمدم خرج کردم و...
این تناقض گویی هر لحظه با ادامه سوالات بیشتر می شد تا این که جواد معتاد در تنگنای بازجویی ها قرار گرفت و به ناچار حقیقت ماجرا را فاش کرد.
او گفت: از چند سال قبل که به دام اعتیاد افتادم، روزگارم سیاه شد به طوری که همه چیزم را از دست دادم و دیگر کسی به من اعتماد نداشت. آن قدر برای تامین هزینه های اعتیادم دچار مشکل شده بودم که حتی پولی برای خرید یک وعده مصرف موادمخدر نداشتم. خرده فروشان مواد مخدر نیز به خاطر بدهکاری هایم به من مواد نمی دادند تا این که مجبور شدم خودروی برادر بزرگ ترم را سرقت کنم و با آن نزد فروشنده موادمخدر بروم تا چنین وانمود شود که به دلیل خرید پراید اندکی در تنگنای مالی هستم اما وقتی سوار بر آن خودرو به منزل دوستم رفتم هزینه موادمخدری را که مصرف کردم به او نپرداختم در حالی که مبالغی نیز از گذشته به او بدهکار بودم. این بود که دوستم خودرو را گرو نگه داشت تا بدهکاری ام را به او بپردازم. من هم که می ترسیم ماجرا لو برود و نتوانم مبلغ بدهکاری را بپردازم در یک لحظه نقشه سرقت مسلحانه را طرح کردم تا این گونه نه تنها از پرداخت بدهی هایم فرار کنم بلکه برادرم نیز متوجه گرو گذاشتن خودرو نشود اما نمی دانستم که تنها با چند سوال در کلانتری همه چیز لو می رود چرا که احساس می کردم وقتی ماجرای سرقت مسلحانه را مطرح کنم پلیس بلافاصله وارد عمل می شود و خودرو را پس می گیرد.
با ثبت اظهارات واقعی و ساختگی بودن ماجرا، پرونده ای برای طی دیگر مراحل قانونی تشکیل شد.
دیدگاه تان را بنویسید