علت مخالفت پدر بانو برای ازدواج با حمید چه بود؟

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: خسرو برادر پروین[1] ارادت ویژه ای به پسرخاله اش حمید[2] داشت و این ارادت، پس از پیروزی انقلاب و پذیرش مسئولیت کمیته ای که نزدیک شهرک بود به وسیله حمید، بیشتر شد. ماجرا از این قرار بود که خسرو مسئول انجمن اسلامی شهرک کارون شده بود و حمید پوستر و اقلام فرهنگی را به خسرو می داد تا بتواند در فعالیت هایش از آنها استفاده کند و این ارتباط نزدیک زوایای وجودی حمید را بیشتر برای خسرو شکافته بود و بر میزان ارادتش نسبت به او افزوده؛ در این میان حمید از خسرو می خواست تا آنها را به پری هم بدهد که در مدرسه توزیع کند. آن ایام دبیرستان و دوره راهنمایی مدرسه پروین با هم یکی بود و وقتی انجمن اسلامی مدرسه تشکیل شد به واسطه فعالیت های پروین در رساندن اقلام فرهنگی او را به عنوان یکی از اعضای انجمن انتخاب کردند وحلقه ای سه نفره میان خسرو، حمید و پروین شکل گرفت.

سال 58 پروین 15 ساله شده بود که حمید از خسرو خواست تا پری را برای او از پدرش خواستگاری کند، ماجرا اینگونه اتفاق افتاد که حمید و پروین دختر خاله و پسرخاله بودند و وقتی خسرو در حضور حمید این موضوع را با پدر مطرح کرد، او نگاهی کرد و گفت نه نمی شود، پری هنوز کوچک است و وقتی از مدرسه می آید کیف و کتابش را به گوشه ای می اندازد و سراغ بازی اش می رود چطور دختری با این شرایط می تواند مسئولیت یک زندگی را بر عهده بگیرد و ادامه داد همین دیشب مادرش همه لباس هایش را شست.

حمید بعد از پایان حرف های شوهر خاله اش با متانت گفت اگر مشکل کار کردن پری در خانه است من هیچ کاری از او نمی خواهم و خودم بلدم و همه کارها را انجام می دهم و پری نیز با شیطنت از پشت در حرف هایی را که میان آن سه نفر مبادله می شد، گوش می کرد. پدر در برابر این حرف های حمید سکوت کرد و او هم آن را به معنی قول پدر گرفت و گفت پس مشکلی نیست و قول ازدواج با پری را به من داده اید دیگر؟!

حمید برای چند روزی به ماموریت رفت و به هنگام برگشت قرار محضر گذاشته بودند، با همان لباس سپاه به سراغ پدرش رفته بود و بعد هم با پیکان سفیدی به دنبال بانو رفت. ...[3]

ادامه دارد...