احمدوندی با بیان اینکه سروده معروف «چو ایران نباشد تن من مباد» از فردوسی نیست، معتقد است: طبق نوشته بهار این ابیات به همراه چهار بیت دیگر، نخستین‌بار در مجله آینده به مدیریت محمود افشار در آذرماه ۱۳۲۳ به چاپ می‌رسد.

به گزارش جی پلاس، محسن احمدوندی، از دبیران زبان و ادبیات فارسی، در یادداشتی که اخیراً توسط خبرنامه گروه آموزش زبان و ادب فارسی فرهنگستان زبان منتشر شده،‌ به انتساب اشتباه یک سروده معروف به فردوسی در کتاب ادبیات فارسی پایه نهم پرداخته است. او پیش‌تر در مقاله‌ای دیگر انتساب اشتباه یک سروده به سنایی را در کتاب‌های درسی بررسی کرده بود. احمدوندی در مقاله حاضر با استفاده از منابع متعددی ثابت می‌کند که سروده «چو ایران نباشد تن من مباد» از فردوسی نیست. یادداشت او به این شرح است: ورود مطالب جعلی و غیر مستند به کتاب‌های درسی در سال‌های اخیر به یکی از آسیب‌های جدی آموزش و پرورش بدل شده است. نگارنده سال قبل در یادداشتی به برخی اشعار غیر مستند و مجعول از مولوی و سنایی در کتاب فارسی پایه نهم پرداخت و تصمیم داشت که دیگر اشعار موجود در کتاب‌های فارسی دوره اول متوسطه را نیز از این منظر نقد و بررسی کند،‌ اما به دلیل مشغله‌های تحصیلی از ادامه کار بازماند. اینک که فرصت و فراغتی فراهم شده است،‌ سر آن دارم که نوشتن این سلسله یادداشت‌ها را از سر گیرم. در نوشتار پیش رو می‌کوشم به بررسی سندیت چند بیت از شاهنامه فردوسی در کتاب فارسی پایه نهم بپردازم.

درس هشتم کتاب فارسی پایه نهم، با عنوان «همزیستی با مام میهن» از آثار قلمی فریدون اکبری شلدره از اعضای هیئت تألیف کتاب‌های درسی است که درباره وطن‌دوستی و مهر به میهن عزیزمان ایران نوشته شده است. نویسنده در این درس کوشیده است تا با کاربرد واژگان سره فارسی، استفاده از لحن حماسی و بهره‌گیری از اشعاری از شاهنامه در اثنای نثر، احساسات میهن‌دوستانه دانش‌آموزان را برانگیزد. ما در ادامه به بررسی سندیت پنج بیت پایانی این درس می‌پردازیم، این ابیات دقیقاً به شکل زیر در پایان درس هشتم آمده و منبع آنها نیز «شاهنامه فردوسی!» ذکر شده است:

در فهرست منابع پایان کتاب،‌ تنها به «نامه باستان» از میرجلال‌الدین کزازی اشاره شده است و قاعدتاً باید مؤلف محترم این ابیات را از این اثر برگرفته و در متن کتاب گنجانده باشد. ما برای بررسی سندیت این ابیات، گذشته از مراجعه به نامه باستان،‌ به شاهنامه مصحح جلال خالقی مطلق نیز مراجعه کرده‌ایم،‌ اما پیش از هرگونه بررسی و تطبیق این ابیات با شاهنامه فردوسی، باید تکلیف دو بیت از این ابیات را که پیش از این ابوالفضل خطیبی در مقاله‌ای به صورت مفصل به آنها پرداخته است، روشن کنیم و سپس به سراغ ابیات دیگر برویم. آقای خطیبی در مقاله‌ای با عنوان «سرگذشت یک شعر: چو ایران نباشد تن من مباد» به بررسی سندیت این دو بیت پرداخته است:

چو ایران نباشد، تن من مباد
در این بوم و بر، زنده یک تن مباد

همه سر به سر، تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور، به دشمن دهیم

خلاصه مقاله ایشان این است که برای نخستین‌بار ملک‌الشعرای بهار نشان داده است که این دو بیت به این شکل از فردوسی نیست. طبق نوشته بهار این ابیات به همراه چهار بیت دیگر، نخستین‌بار در مجله آینده به مدیریت محمود افشار در آذرماه ۱۳۲۳ به چاپ می‌رسد و در رادیو و جراید و مدارس بازتاب وسیعی می‌یابد. در این دوران، ایران هنوز در اشغال نیروهای متفقین(روسیه و انگلیس) بوده و در این شماره آینده، این ابیات در یک اقتراح،‌ با هدف بیدار کردن حس ملی ایرانیان با عنوان «مرگ یا وطن» به نام فردوسی به صورت زیر منتشر می‌شود:

هنر نزد ایرانیان است و بس
ندارند شیر ژیان را به کس

همه یکدلانند و یزدان‌شناس
به گیتی ندارند در دل هراس

همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم

چنین گفت موبد که مردن به نام
به از زنده دشمن بدو شادکام

اگر کُشت خواهد همی روزگار
چه نیکوتر از مرگ در کارزار

البته یک سال و اندی پیش از انتشار این اشعار در مجله آینده، از میان شش بیت فوق، دو بیت آن در سرلوحه نخستین شماره از نشریه ایران ما به مدیریت جهانگیر تفضلی در خرداد ۱۳۲۲ درج شده بود. در بالای صفحه در سمت راست، بیت «چون ایران نباشد تن من مباد/ بر این بوم و بر زنده یک تن مباد» و در سمت چب، بیت «اگر کشت خواهد تو را (به جای «همی») روزگار/ چه نیکوتر از مرگ در کارزار». خطیبی در ادامه اضافه می‌کند که ابیات فوق با چنین توالی‌ای در هیچ شاهنامه‌ای وجود ندارد و به نشانی برخی ابیات- البته با تفاوت‌هایی- در جاهای مختلف شاهنامه اشاره می‌کند، تا به دو بیت مورد بحث ما می‌رسد. او بیت «همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم» را از داستان کاموس کشانی می‌داند. با این اختلاف که در شاهنامه به جای واژه «کشور»، از «گیتی» استفاده شده است. سپس یادآور می‌شود که مصراع «چو ایران نباشد تن من مباد» بدین صورت در هیچ کجای شاهنامه نیامده است، بلکه این مصراع را باید شکل‌ دگرگون شده بیتی از داستان رستم و سهراب دانست؛ آنجا که سهراب از هجیر نشانی پدر را می‌پرسد و هجیر از بیم آنکه مبادا رستم به دست این جوان دلاور کشته شود،‌ نشانی او را نمی‌دهد، سپس این‌گونه به خویشتن سخن می‌گوید:

چنین گفت موبد که مردن به نام
به از زنده دشمن بدو شادکام

اگر من شوم کشته بر دست اوی
نگردد سیه‌روز چون آب جوی

چو گودرز و هفتاد پور گزین
همه پهلوانان با آفرین

نباشد به ایران، تن من مباد
چنین دارم از موبدِ پاک یاد

که چون برکَنند از چمن بیخ سرو
سزد گر گیا را نبوید تذرو

یادآور می‌شود که این مصراع، در هیچ‌یک از نسخه‌های ۱۵ گانه‌ای که مبنای تصحیح خالقی مطلق از شاهنامه بوده است، به این شکل نیست و گویا قدیمی‌ترین چاپ از شاهنامه که این مصراع را به این شکل دارد، چاپ ترنر مَکَن(ماکان) در سال ۱۸۱۱ میلادی در هند است و از این طریق در دیگر شاهنامه‌های چاپ ایران نیز راه یافته است. مصراع «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» نیز کاملاً ساختگی و مجعول است و در هیچ شاهنامه‌ای یافت نمی‌شود و برای تکمیل مصراع قبل سروده شده است. در ادامه خطیبی این سؤال را مطرح می‌کند که چه کسی شش بیت مذکور را به این صورت سامان داده است؟ او پس از کنار هم قرار دادن شواهدی چند و با استناد به سخنان منوچهر برومند، تنظیم‌کننده این شش بیت در مجله آینده را حبیب‌الله نوبخت شیرازی، روزنامه‌نگار و شاعر معاصر(۱۲۷۳-۱۳۵۲) در دوران جنگ جهانی دوم می‌داند.

حالا که تکلیف این دو بیت مشهور مشخص شد، به سراغ سه بیت دیگر می‌رویم. بیت «ندانی که ایران نشست من است/ جهان سر به سر، زیر دست من است» از داستان‌ جنگ هاماوران است. این بین با یک اختلاف جزوی در نامه باستان و شاهنامه مصحح خالقی مطلق آمده است. این دو نسخه با متن کتاب درسی در این است که این دو مصحح، «زیرِ دست» را دو واحد دستوری مستقل به حساب آورده‌اند و این دو واژه را با فاصله و اعراب‌گذاری نوشته‌اند؛ اما اکبری شلدره «زیر دست» را یک واحد دستوری به حساب آورده و آن را بدون فاصله نوشته است.

بیت «همه یکدلانند، یزدان‌شناس/ به نیکی ندارند از بد هراس» به این شکل در نامه باستان و شاهنامه مصحح خالقی مطلق نیامده است، بلکه شکل تغییر یافته بیتی از داستان پادشاهی بهرام گور است که صورت درست آن در شاهنامه مصحح خالقی مطلق چنین است: «همه یکدلانند و یزدان‌شناس/ به نیکی ندارند از اختر سپاس». این بیت در نامه باستان نیز با اختلاف جزئی تبدیل «از» به «ز» چنین آمده است: «همه یکدلانند و یزدان‌شناس/ به نیکی ندارند، از اختر سپاس» این نکته ویراستاری را هم نباید از نظر دور داشت که «یزدان‌شناس»، صفت فاعلی مرکب مرخم است و چون یک واحد دستوری است، باید با نیم فاصله و به صورت «یزدان‌شناس» نوشته شود که در متن کتاب درسی چنین نیست. کزازی در توضیح مصراع دوم این بیت که اندکی پیچیده می‌نماید، چنین نوشته است: «چنان می‌نماید که خواست از لخت دوم از «این» بیت ... آن است که ایرانیان، بی‌هیچ چشمداشتی نیکی می‌کنند و نیکی را به پاس خود آن می‌خواهند و با نیکی کردن، سپاس و منتی بر اختر نمی‌نهند و از آن، پاداش نیکی را چشم ندارند.»

بیت «دریغ است ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود» نیز از داستان جنگ هاماوران است که در شاهنامه مصحح خالقی مطلق دقیقاً به همین شکل آمده است و اختلافی در متن کتاب درسی با این دو نسخه از شاهنامه نیست و تنها بیتی است که درست نقل شده است.

در پایان این یادداشت این سؤال‌ها برای خواننده مطرح می‌شود که آیا مؤلفان محترم کتاب‌های درسی برای نقل این ابیات به شاهنامه مراجعه کرده‌اند؟ اگر پاسخ «آری» است، این شاهنامه کدام شاهنامه است؟ آیا مؤلفان کتاب درسی حق دارند این اشعار مثله شده و مجعول را به نام فردوسی، به خورد دانش‌آموزان این آب و خاک بدهند؟ اصلاً آیا در هیئت تألیف شاهنامه‌ای وجود دارد؟ پاسخ این سؤالات را به هیئت تألیف و مؤلفان محترم کتاب‌های درسی واگذار می‌کنم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
8 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.