روزهای انقلاب به روایت صادق طباطبایی-۴

چرا برخی از اعضای نهضت آزادی موافق نخست وزیری بازرگان نبودند؟/مراسم معرفی بازرگان چگونه گذشت؟

بعد از قرائت حکم، امام‌ در تذکر کوتاهی‌ از ملت‌ ایران‌ خواستند که نظرشان را از‎ ‎‌طریق‌ مطبوعات و تظاهرات و راهپیمایی نسبت‌ به‌ دولت مهندس بازرگان اعلام‌ کنند.‎ ‎‌در خلال‌ سخنرانی‌شان‌ نیز اطاعت‌ از دولت‌ ایشان‌ را واجب دانستند.‌

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: یادم‌ هست‌ که‌ عصر یک‌شنبه‌ 15 بهمن‌ بود که‌ آقای‌ فریدون‌ سحابی تماس گرفت‌ و‎ ‎‌گفت‌ فردا ناهار همه‌ دوستان‌ در منزل‌ آقای‌ مهندس‌ بازرگان جمع‌ هستند، شما هم‌ به‌‎ ‎‌آنجا بیایید. من و آقای حبیبی‌ و آقایان‌ صادق قطب‌زاده‌ و کریم‌خداپناهی رفتیم، حدود‎ ‎‌چهل‌ پنجاه‌ نفر در آن‌ جلسه‌ بودند کادرهای‌ بالای‌ نهضت‌ آزادی‌ و افرادی‌ که‌ در‎ ‎‌انقلاب‌ صاحب‌ چهره‌ و نقش بودند. در این‌ جلسه‌ به‌ افرادی‌ برخورد کردم‌ که‌ برخلاف‌‎ ‎‌‌انتظار من‌ دارای‌ روحیه‌ای بسیار تند و انقلابی‌ بودند، به‌ طوری‌که‌ به‌ دفعات‌ نگاه‌‎ ‎‌پرس‌وجوگر من، با دکتر حبیبی‌ و دکتر خدا پناهی‌ تلاقی‌ می‌کرد. در آن‌ جلسه‌ از سوابق‌‎ ‎‌تحصیلی‌ و کاری‌ ما خلاصه‌ای‌ تهیه‌ شد و افراد حاضر در جلسه‌ را نیز به‌ ما معرفی‌ ‌‎ ‎‌کردند. آنجا اعلام‌ شد که‌ برای‌ تصدی‌ پست‌ نخست‌وزیری‌ انقلاب‌ و ریاست‌ دولت‌‎ ‎‌موقت، مهندس‌ بازرگان‌ دیروز از طرف‌ شورای‌ انقلاب‌ به‌ امام‌ پیشنهاد شده‌اند و امام‌‎ ‎‌قرار است‌ حکم‌ نخست‌وزیری‌ را بعد از ظهر همان‌ روز در مدرسه‌ رفاه‌ به‌ ایشان‌ ابلاغ‌‎ ‎‌کنند.‌

‌‎در آن‌ جلسه‌ مذاکراتی‌ هم‌ شد. عده‌ای‌ از کادر مرکزی‌ نهضت‌ آزادی‌ موافق نبودند که‌‎ ‎‌آقای‌ بازرگان‌ ریاست‌ دولت‌ موقت‌ را بر عهده‌ بگیرد با این‌ استدلال که‌ الآن شرایط‌‎ ‎‌بسیار پیچیده‌ و بحرانی‌ است، ما اگر گرفتار مسائل اجرایی‌ شویم‌ از برنامه‌های‌ سیاسی‌ ‌‎خودمان‌ عقب‌ خواهیم‌ ماند و در یک‌ شرایط‌ بحرانی‌ همه‌ کاسه‌ و کوزه‌ها سر ما شکسته‌‎ ‎‌می‌شود و معتقد بودند که‌ آقای‌ مهندس‌ باید بیشتر وقت‌ خودش‌ را صرف‌ ارتقای‌‎ ‎‌فکری‌ و سیاسی‌ مجموعه‌ جریانات‌ جامعه‌ بکند. عده‌ای‌ نیز دلیل‌ مخالفت‌ ورود نهضت‌‎ ‎‌آزادی‌ را در کارهای‌ اجرایی‌ به‌ گفته‌ و نظر آیت‌الله طالقانی‌ مستند می‌کردند.‌

‌‌احساس من در آن‌ جلسه‌ این‌ بود که‌ عمل‌ انجام‌ شده‌ای‌ است‌ و آقای بازرگان‌ راهی‌‎ ‎‌ندارد جز اینکه‌ فرمان‌ امام‌ را بپذیرد (‌بعدها فهمیدیم‌ که‌ امام هم بنا به‌ پیشنهاد شورای‌‎ ‎‌انقلاب‌ موافقت کرده‌ بودند) خود مهندس‌ بازرگان می‌گفت: ما همه‌ چیز را باید به خدا‎ ‎‌بسپاریم، ما در آن شرایط بحرانی به تنهایی توانایی‌ جمع‌ و جور کردن این کار را‎ ‎‌نداریم. آقای‌ دکتر سحابی دلداری می‌داد که‌ این‌ مردم‌ بارها آزمایش پس داده‌اند، مردم‌‎ ‎‌نجیبی هستند، مردمی هستند که‌ اگر با صداقت‌ با آنها برخورد شود همراهی‌ می‌کنند و‎ ‎‌هیچ جای‌ نگرانی وجود ندارد و شما هم‌ که‌ برنامه‌هایتان‌ است، تردیدی‌ نداشته باشید،‎ ‎‌ما مشکلات را می‌توانیم‌ حل‌ بکنیم. البته‌ باید به‌ همه‌ اعلام‌ کرد که مشکلات‌ پنجاه‌ سال‌‎ ‎‌اخیر یا به‌ عبارتی‌ سیصد سال‌ آثار به‌ جا مانده‌ از استبداد داخلی‌ و استیلای‌ خارجی‌ و‎ ‎‌استثمار و استعمار فرهنگی‌ یک‌ شبه‌ و یک‌ ماهه‌ و چند ساله‌ بر طرف‌ نمی‌شود. به‌ هر‎ ‎‌حال‌ یک‌ سری‌ گفتگوهای‌ سلبی و ایجابی‌ انجام‌ شد و بعد از ناهار با دکتر حبیبی‌ و ‌‎ ‎‌قطب‌زاده‌ رفتیم‌ منزل‌ آقای دکتر عبدالکریم‌ لاهیجی‌ و قرار مدرسه‌ علوی‌ را گذاشتیم. از‎ ‎‌آنجا من‌ و آقای حبیبی‌ رفتیم‌ به‌ مدرسه‌ رفاه. ساعت‌ حدود 5/ 4 بعد از ظهر بود، در راه‌‎ ‎‌برخوردیم‌ به‌ آقای‌ خلخالی. جمعیت‌ هم‌ در حیاط‌ ایستاده‌ بودند. ما در سالن اجتماعات‌‎ ‎‌نشسته‌ بودیم‌ که‌ امام‌ آمدند، و آقای‌ مهندس‌ بازرگان‌ و آقای‌ هاشمی‌ رفسنجانی‌ هم‌‎ ‎‌همراه‌ ایشان‌ بودند. ابتدا امام‌ سخنانی‌ ایراد کردند، به‌ چند سو‌ال‌ خبرنگاران‌ پاسخ‌ دادند.‎ ‎‌بعد مهندس‌ بازرگان‌ صحبت‌ کوتاهی‌ کرد و در پایان‌ حکم‌ انتصاب‌ توسط‌ آقای‌ هاشمی‌‎ ‎‌خوانده‌ شد.‌‎[1]‎

بعد از قرائت حکم، امام‌ در تذکر کوتاهی‌ از ملت‌ ایران‌ خواستند که نظرشان را از‎ ‎‌طریق‌ مطبوعات و تظاهرات و راهپیمایی نسبت‌ به‌ دولت مهندس بازرگان اعلام‌ کنند.‎ ‎‌در خلال‌ سخنرانی‌شان‌ نیز اطاعت‌ از دولت‌ ایشان‌ را واجب دانستند.‌

‌‌بلافاصله‌ پس‌ از پایان‌ مراسم‌ آقای‌ خلخالی‌ آمد و به‌ من‌ و آقای‌ حبیبی‌ رو کرد و ‌‎ ‎‌گفت‌ یکی‌ دو سه‌ تا شعار بدهید که‌ الآن بدهیم‌ به‌ جمعیت‌ در حمایت از دولت‌‎ ‎‌مهندس‌ بازرگان‌ که‌ مردم‌ شعار «بازرگان‌ بازرگان‌ دولت‌ نو مبارک» را سر دادند. آن‌ ‎‌لحظات‌ هم‌ برای‌ ما به‌ لحاظ‌ عاطفی‌ کمتر از لحظه‌ ورود به‌ ایران‌ نبود.‌

‌‌برای دکتر حبیبی 30 سال و برای من 20 سال تلا‌ش و مبارزه و دربدری برای‎ ‎‌سرنگونی استبداد داخلی و رهایی از استیلا‌ی خارجی به ثمر رسیده بود. تنها دل نگرانی ما از عدم صداقت پاره ای از روحانیان بود. یادم هست‌ بعد از اینکه‌ امام‌ گفتند تبعیت‌ از دولت‌ مهندس‌ بازرگان‌ واجب‌ است، آقای‌ دکتر حبیبی‌ با طنز گفت: بدجوری‌ آقا‎ ‎‌دست‌ ما را در کاسه‌ حنا گذاشت، راه‌ پس‌ و پیش‌ هم‌ نداریم!‌

‌‌‎

1. مراسم در تاریخ 16 بهمن برگزار شد ولی حکم انتصاب مهندس بازرگان به تاریخ 15 بهمن 57 است. ر.ک به: صحیفه امام، ج 6، ص 54.

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 223-227؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید