بهزاد فراهانی ، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر، وضعیت تئاتر در ایران قبل از پیروزی انقلاب را روایت کرد و گریزی هم به وضعیت فعلی تئاتر در کشور زد.
به گزارش جی پلاس، اظهارات بهزاد فراهانی را در ادامه میخوانید:
«در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، هنرمندان ارجمند را یا زندانی کردند یا به طرف حبس ابد بردند یا مجبورشان کردند که مهاجرت کنند یا آنها را ناچار کردند به خانههایشان بروند. آقایان نوشین، سارنگ، خیرخواه، خاشع، جعفری و خانمها لرستانی، مهرزاد، ژاله و ... . تا دلتان بخواهد افراد فهیمی در آن دوران بودند که حکومت آنها را کنار گذاشت. برخورد با این افراد دلایل سیاسی داشت. حکومت، اندیشه را نمیخواست و این افراد در بهترین حالت یا خانهنشین یا مجبور به مهاجرت شدند. در این شرایط یعنی غیبت هنرمندان اصیل و فهیم، طبیعتا لالهزار فرصتی داد به کسانی که میخواستند ژانگولر کار کنند، استریپتیز کار کنند، روی صحنه آواز بخوانند و کلا از اینجور کارها بکنند. البته آوازخواندن چیز بدی نیست ولی برای خودش یک حساب و کتابی دارد.
اینها همان چیزهایی است که تئاتر را از تفکر به سمت گیشه کشاند. تئاتر آقای نوشین رفت اما به جایش چه چیزی آمد؟! رقص و ژانگولر و آکروبات آمد. یک وضعیت کودتازده که در آن شعبان بیمخها میداندار صحنه بودند و تا سال ۳۷ ادامه پیدا کرد. بعد کمکم آن هنرمندان مغضوب مجددا تلاشهایی کردند. آقای جعفری که از شاگردان آقای نوشین بود، دست به کار شد و پس از او آقا و خانم اسکویی آمدند و کمکم در سال ۴۰ درامنویسانی مثل آقایان بیضایی، رادی، خجستهکیا، سلحشور و ... آمدند و مقداری شرایط عوض شد.
در مورد وضعیت فعلی تئاتر، مدیریت هنری کشور مقصر است. این مدیریت هنری است که باید به فرهنگ خط و ربط بدهد و آن را به سمتی هدایت کند که خودش را درست کند. یک بازیگر سینما که جلوی دوربین باب طبع مخاطب است، تحت شرایطی میتواند در تئاتر حضور پیدا کند که درس آن را خوانده باشد. غیر از این هم تئاتر صنف دارد و اگر کسی میخواهد از سینما به اینجا بیاید، باید ابتدا خودش را به صنف معرفی کند و صنف هم او را در ترازوی سنجش بگذارد تا ببیند که آیا سواد دارد و آیا آدمی درست و حسابی هست یا نه؟ دوربین سینما میتواند خیلی کارها انجام بدهد اما دوربین تئاتر، چشم و مغز تماشاگر است؛ یعنی او نگاه میکند و داوری میکند. در سینما شما هزارجور شگرد دارید ولی در تئاتر ندارید و هنرمند، باید خودش شایستگی واقعی داشته باشد. الان سینما وضعیت خوبی ندارد و این دوستان به سراغ تئاتر آمدهاند که صنار سهشاهی کاسب شوند. دولت باید نظارت بکند. ما نمیگوییم دخالت کند اما باید نظارت داشته باشد و نمیگوییم با سانسور، بلکه میتواند با برنامهریزی آن را انجام دهد. تئاتر خوب ممکن است صرفه مالی نداشته باشد اما صرفه فرهنگی داشته باشد. حمایت از چنین تئاتری وابسته به دولتی است که به مسائل فرهنگی فکر کند. نتیجه توجه نکردن به این مسائل میشود کشیده شدن تئاتر به سمت گیشه و خالی شدن آن از محتوا. میشود کشیده شدن تئاتر به سمت طنزهای مسخره و توخالی، متلکهای سیاسی، مسائل پورنوگرافی و... اینها همه از عواقب چنین وضعی هستند. آسیبی که چنین وضعی میزند، بههم ریختن موقعیت تئاتر است.
تجاری نگاه کردن به مساله فرهنگ چه نتیجهای خواهد داشت؟ بالا رفتن قیمت بلیت تئاتر تا ۲۵۰ هزار تومان باعث میشود که بخش عمدهای از مخاطبان آن از بین بروند؛ یعنی قشر زحمتکش مثل رانندهها، کارگران، کارمندان، معلمان و ... اینها همهشان در چنین وضعی کنار گذاشته خواهند شد. کشاندن تئاتر به ۲۵۰ هزار تومان توسط حضور سلبریتیها، آوردن تئاتر به سمت سرمایهداری آدمخوار است.»