روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۶۷
روایت آیت الله از روز بازگشت امام به کشور/ماجرای گم شدن امام در روز ورودشان چه بود؟
سرانجام هواپیمای حامل حضرت امام در ساعت 9 صبح روز پنج شنبه 12 بهمن در فرودگاه تهران به زمین نشست و به میلیونها نفر از مردم تهران که برای استقبال از ایشان از ساعتها قبل به انتظار نشسته بودند، آرامشی خاص داد.
جی پلاس: روز ورود امام (12 بهمن 1357) که بسیار مقطع تاریخی و ارزشمندی است. در تاریخ ایران مثل چنین روزی را نمی شناسم. چون دو سه روز قبلش قرار بود که امام بیاید و پرواز انقلاب هم آماده شده بود و صدا و سیما هم آماده شده بود که برنامه را زنده پخش کند و همه چیز آماده بود که یکدفعه ما نمی دانیم از کجا این تصمیم گرفته شد که فرودگاهها را ببندند، اگر چه امام بلافاصله اعلام کردند که وقتی که فرودگاهی در ایران باز شود، من در پیش شما خواهم بود و چقدر امام به خودشان اعتماد داشتند، چقدر به خدا متکی بودند، چقدر به ملتشان معتمد بودند و قوی القلب بودند که از فرانسه که برایشان، جای امنی بود پرواز کنند و بیایند در فرودگاه تهران بر زمین بنشینند. بالاخره ظاهر حکومت که دست ما نبود. گر چه ماها مطمئن بودیم که هواداران انقلاب، آنچنان اطراف امام را از فرودگاه تا بهشت زهرا خواهند داشت که کسی به ایشان آسیب نمی تواند برساند ولی بالاخره این یک محاسبه بود، خطر خیلی بالا بود. ایشان از کشورهایی عبور می کردند، هواپیمایشان که ما اعتماد نداشتیم که امریکاییان به آن آسیب وارد نکنند؛ ولی با آن اتکا به خدا و نیروی توکل و حقیقتاً آن جوهر رهبری که در امام بود، این لحظه حساس را پشت سر گذاشتیم. بعداً مجلس، آن روز را «روز رحمت» اعلام کرد.[1]
روز دوازدهم بهمن، لحظه ای که رهبر ما از پاریس به ایران آمدند، نصف شب طرفهای صبح، ایشان از پاریس پرواز کردند و ساعات اولیه صبح به فرودگاه مهرآباد رسیدند. واقعاً آن منظره را در نظر بگیرید غیر از امدادهای غیبی و الطاف الهی چه عوامل دیگری وجود داشت که بتواند آن مقطع را بگذراند. دشمنان ما کر و کور شدند. دشمنان خام شدند. در یک مقطعی خداوند اینها را کور کرد، عمق انقلاب را نشناختند، رهبر را نشناختند، محاسبات دیگری بر مغز اینها پیدا شد. (و ما رَمَیتَ اذ رَمَیت) آخر ماهیت آن روز پاریس با پنج ماه بعد از آن، چقدر فرق می کرد که پاریس اجازه بدهد رهبر انقلاب ما از اینجا به پاریس برود امام و یارانش را بردارد و با امنیت به اینجا بیاورد؟ فضاهایی که امام عبور کردند، این کشورها اگر امام را می شناختند یا انقلاب را می شناختند یا اگر امروز را می دیدند، یک لحظه اجازه نمی دادند که راه پرواز بر روی هواپیمای امام باز بشود. ما اصلاً در فرودگاه حاکمیت به آن معنی نداشتیم، اداره فرودگاه به دست ما نبود. در چنین جوّ موجودی، انقلاب در هواپیمای بدون سلاح و حفاظ، بدون بدرقه و پیشواز، بیاید در فرودگاه بنشیند و مسأله مخفی هم نبود. امام اعلام کرده بود که ما این حکومت را قبول نداریم، این نظام باید بپاشد و ما باید بیاییم. غیر از امدادهای غیبی واقعاً شما چه می بینید؟ حرکت پیغمبر را از مکه به مدینه و غار ثور و آن جریانات اعجازآمیز که امروز به عنوان معجزه در تاریخ هست و ما هم قبول داریم، اگر با این معجزه مقایسه کنیم این معجزه، خیلی بیشتر است.[2]
سرانجام هواپیمای حامل حضرت امام، در ساعت 9 صبح روز پنج شنبه 12 بهمن، در فرودگاه تهران، به زمین نشست و به میلیونها نفر از مردم تهران که برای استقبال از ایشان از ساعتها قبل به انتظار نشسته بودند، آرامشی خاص داد. این لحظاتی بود که ما واقعاً قلبمان به شدّت می تپید؛ در آن تکّه راهی که از پایین هواپیما تا آن سالنی که بنا بود صحبت کنند آمدند، برای ما مثل یک عمر، طول کشید.
در هنگام سخنرانی امام در فرودگاه، در عقب جمعیت با شهید بهشتی در نقطه ای که بتوانیم نظارتی بر حاضران داشته باشیم، با یک فاصله ای ایستاده بودیم و مواظب جریان امور بودیم. امام در این سخنرانی ضمن تشکر از همه اقشار مردم و دعوت همگان به وحدت کلمه، تأکید فرمودند: «ما پیروزى مان وقتى است که دست این اجانب از مملکتمان کوتاه شود و تمام ریشه هاى رژیم سلطنتى از این مرز و بوم بیرون برود و همه رانده بشوند.».[4] [3]
ورود امام به ایران لحظه شیرینی بود. با آن همه تهدیدها و شایعه ها، همه دلها می لرزید که چطور طیّاره امام در فضایی که از چند کشور دشمن عبور می کرد و این همه خائن در دنیا وجود دارد به ایران خواهد رسید؟ امّا خداوند آن هواپیما را روی پر و بال فرشتگان به ما رساند.
وقتی امام وارد شدند، علی رغم خستگی چندین ساعت پرواز و مشکل عبور از میان آنهمه جمعیت، فرمودند: «من باید بروم قبرستان بهشت زهرا». قبل از همه به زیارت شهدایی رفتند که انقلاب از ثمره خون آنها پیروز شده بود.[5]
... مهمترین لحظاتی که در این روز (12 بهمن) ما را در اوج شادمانی، بسیار رنج داد، ساعتی بود که مطلع شدیم که دوستان ما پس از پایان مراسم در بهشت زهرا، امام را گم کرده اند و اطلاعی از ایشان ندارند.
بر ما خیلی سخت گذشت، از هر جا و هر کس که به نظر می رسید، پرس و جو کردیم، تا اینکه اولین خبر رسید که امام سالم در یک نقطه ای از تهران در منزل یکی از بستگانشان هستند.
بعداً از طریق آقای علی اکبر ناطق نوری، مطلع شدیم که امام پس از پایان مراسم سخنرانی شان در بهشت زهرا، خواستار ملاقات با مجروحان انقلاب می شوند. به همین دلیل ایشان را با هلی کوپتر به بیمارستان هزار تختخوابی تهران می برند. در آنجا به محض آنکه هلی کوپتر در حیاط بیمارستان فرود می آید و پزشکان و پرستاران و بیماران از حضور امام مطلع می شوند، هنگامه ای بر پا می شود، به طوری که امام پس از نیم ساعت توقف در بیمارستان موفق به دیدار مجروحان انقلاب نمی شوند و اطرافیان ناگزیر ایشان را سوار اتومبیل می کنند و از بیمارستان به منزل یکی از دوستان آقای پسندیده می برند.[6]
1. جمهوری اسلامی؛ 11/11/1382، ش 7124، ص 6.
2. انقلاب و پیروزی؛ ص 160ـ162.
3. صحیفه امام؛ ج 6، ص 9.
4. انقلاب و پیروزی؛ ص 163ـ164.
5. هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ خطبه های نماز جمعه؛ ج 1، ص 546.
6. انقلاب و پیروزی؛ ص 165ـ166.
برشی از کتاب امام خمینی(س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ ص 75-79؛ چاپ سوم (1386)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.
دیدگاه تان را بنویسید