روزهای پاریس به روایت صادق طباطبایی-۲۶

فرار شاه و دربه دری از این کشور به آن کشور /گذرنامه سلطنتی که دیگر پشیزی ارزش نداشت

شاه قصد داشت به امریکا برود ولی مقامات امریکایی از پذیرش او امتناع کردند و این موضوع برای او که همیشه منافع امریکا را در نظر داشت و خوش خدمتی می کرد بسیار ناگوار آمد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: ‌‌‌‌بالاخره‌ انتظار جهانیان‌ به‌ پایان‌ رسید و جانفشانیهای‌ ملت‌ آزادیخواه‌ و مسلمان ایران‌ و‎ ‎‌قیام‌ پانزده‌ ساله‌ امام‌ به‌ ثمر رسید و روز پانزدهم‌ ژانویه‌ 1978 ـ 26 دی ماه‌ 1357 ‌‎ ‎‌اعلیحضرت‌ و علیاحضرت‌ و والاحضرت‌ها با چشمی‌ گریان‌ و با بدرقه یاران‌ نزدیک‌ و‎ ‎‌سلام‌ نظامی (‌یا خداحافظی‌ نظامی) با یک‌ فروند هواپیمای‌ نیروی‌ هوایی به‌ همراهی‌‎ ‎‌نصرت‌الله ‌معینیان‌ و امیرهوشنگ‌ افشار ایران‌ را برای‌ همیشه‌ ترک‌ کردند. در فرودگاه‌‎ ‎‌قاهره‌ انور سادات‌ با تدبیر و خوشامدگویی‌ امریکاییان‌ در انتظار میهمانان‌ ایرانی‌ بود.‌

‌‌گفته‌ می‌شود که‌ شاه‌ قصد داشت‌ به‌ امریکا برود ولی‌ مقامات امریکایی‌ از پذیرفتن او‎ ‎‌امتناع ورزیدند. این‌ امر برای‌ شاه‌ بسیار ناگوار بود. کسی که‌ به قول مقامات‎ ‎‌جمهوریخواه «همیشه‌ منافع‌ امریکا را در نظر داشته‌ است» اینک‌ در حال‌ استیصال‌‎ ‎‌می‌بیند که‌ عاقبت‌ آن‌ همه‌ وابستگی‌ و خوش‌ خدمتی به‌ کجا رسیده‌ است. مشاوران ‌‎ ‎‌نظامی‌ که‌ در اصل‌ از رفتن‌ شاه‌ به‌ کلی‌ ناراضی بودند و با رفتن‌ او پایان‌ سلطه خود را‎ ‎‌حتمی‌ می‌دیدند، او را قانع‌ کردند در منطقه‌ باقی‌ بماند تا در صورت‌ موفقیت‌ آنان‌ در ‌‎ ‎‌اجرای‌ کودتا، سریعاً به‌ کشور باز گردد. از این‌ جهت‌ شاه تصمیم‌ گرفت‌ با دوست‌‎ ‎‌دیرینه‌اش‌ ملک حسین‌ دیدار کند. سفیر ایران‌ در اردن‌ به‌ وی‌ اطلاع‌ می‌دهد که‌ ملک‌‎ ‎‌حسین از پذیرفتن‌ وی‌ معذور است. ناچار شاه‌ با راکفلر و کیسینجر تماس‌ گرفته‌ و از ‌‎ ‎‌آنان‌ استمداد می‌طلبد. با وساطت‌ مقامات‌ امریکایی‌ انورسادات‌ او را به مصر دعوت‌‎ ‎‌کرده‌ و در منطقه‌ اسوان‌ او را مستقر می‌ کند. بعد از مدت‌ کمی شاه‌ و ملکه‌ به‌ توصیه‌‎ ‎‌مقامات‌ امریکایی‌ به‌ مراکش‌ رفته‌ و تا روزهای‌ اول‌ پیروزی‌ انقلاب‌ در یکی‌ از کاخهای‌ ‌‎ ‎‌ملک‌ حسن‌ اقامت‌ کردند.‌

‌‌بعد از پیروزی‌ انقلاب، ملک‌ حسن‌ که‌ نگران‌ روابط‌ خود با جمهوری نوپای‌ اسلامی‌‎ ‎‌بود از شاه‌ خواست‌ مراکش‌ را ترک‌ کند.‌‎[1]‎

 

‌‎1. از آن جا که شاه و فرح فاقد گذرنامه معتبر بودند ـ گذرنامه آبی سلطنتی آن ها با پیروزی انقلاب باطل شده بود ـ لذا فرح از دفتر امور پناهندگان سازمان ملل استمداد کرد. با چاره اندیشی دفتر مزبور، شاه و همراهانش به عنوان پناهنده به باهاما و از آن جا به مکزیک رفتند. بعضی از خبرنگاران و نمایندگان دولت آمریکا که روزهای آخر عمر شاه را دیده بودند می گفتند او پیوسته در اضطراب و نگرانی به سر می برد. گویی هر لحظه منتظر بود او را دستگیر و تحویل دولت انقلابی ایران بدهند.

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 186-187؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید