جشن و پایکوبی از ساعت 12 ظهر تا حوالی ساعت 11 شب ادامه پیدا کرد و من آن روز آنقدر بوق زدم که بوق ماشینم خراب شد.
جی پلاس: من موقع فرار شاه از ایران در قم بودم و این سر و صدای مردم و بوق ماشینها بود که ما را متوجه این قضیه کرد. ما هم سوار ماشین شدیم و به خیابان آمدیم و از نزدیک شاهد شور و شوق زایدالوصف انبوه مردمی که به خیابانها آمده بودند شدیم. پخش نقل و شیرینی صدای سوت و کف زدن مردم، بوق ماشینها و پلاکاردهایی که خبر فرار شاه را به مردم می داد، چراغهای روشن و رقص برف پاکن ماشینها، همه و همه با بخشیدن جلوه دیگری به شهر روزی به یادماندنی را در خاطر ثبت می کرد.
لازم به ذکر است که قبل از فرار شاه نیز یک روز ما با صدای بوق ماشینها و هلهله و شادی مردم به خیابان آمدیم و شنیدیم که اویسی فرماندار نظامی تهران کشته شده است که ما هم با ماشین به خیابان آمدیم و به همراه مردم به شادی پرداختیم و من یادم هست که آن روز بوق ماشینم به خاطر بوق زدن زیاد خراب شد و در هر صورت جشن و پایکوبی آن روز از ساعت دوازده ظهر تا حدود یازده شب ادامه پیدا کرد و ما بعداً فهمیدیم که کشته شدن اویسی شایعه ای بیش نبوده بلکه وی از کار برکنار شده و به خارج رفته است.
برشی از کتاب خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی؛ دفتر اول، ص 479؛ چاپ دوم (1387)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.