ممکن بود به محض پیاده شدن از هواپیما، امام و همراهانشان دستگیر شوند و پیش‌نویس قانون اساسی نیز به دست ماموران رژیم شاه بیفتد بنابراین تصمیم بر این شد تا برای در امان ماندنش، آن را به یکی از خبرنگاران همراه بسپاریم.

جی پلاس: وقتی‌ پیش‌نویس قانون اساسی آماده‌ شد و امام‌ آن‌ را ملاحظه کردند دو سه نسخه از آن‌ تهیه‌ شد.‎ ‎‌این نسخه‌ها در بازگشت‌ به‌ ایران‌ در پرواز همراه من‌ بود. در داخل‌ هواپیما به امام گفتم‌‎ ‎‌که‌ این‌ پوشه‌ قانون‌ اساسی است، چه‌ کارش‌ کنم؟ گفتند: پهلوی‌ خود شما باشد. گفتم:‎ ‎‌خوب‌ معلوم‌ نیست‌ از هواپیما که‌ پایین‌ بیاییم‌ چه‌ بر سر من‌ می‌آید. هیچ‌ فکرش را‎ ‎‌کرده‌اید چه باید بکنیم؟ ایشان‌ گفتند چند حالت محتمل است: یکی اینکه من را بگیرند‎ ‎‌و به‌ شما کاری‌ نداشته‌ باشند. شما هر کدام‌ به‌ وظایف خود عمل می‌کنید، من هم‌‎ ‎‌تکلیف خودم را می‌دانم. یا ممکن‌ است شما شیطانهای شلوغ کن! را بگیرند و با من‌‎ ‎‌کاری‌ نداشته‌ باشند. در این صورت‌ بالاخره یک‌ فکری می‌کنیم. ممکن‌ است‌ به‌‎ ‎‌هیچکدام‌ از ما کاری‌ نداشته‌ باشند ممکن هم هست‌ که‌ همه‌ ما را با هم‌ بگیرند. من‌ ‌‎ ‎‌گفتم‌ در میان‌ این 150 خبرنگاری که‌ دعوت‌ کردیم، کسی‌ که‌ من‌ از آلمان‌ دعوت‌ ‎‌کرده ام آقای پیتر شولاتور از چهره‌های‌ سرشناس‌ است‌‎[1]‎‌ که‌ امشب‌ هم‌ می‌خواهد چند‎ ‎‌تصویر در ساعات‌ مختلف‌ از شما بگیرد و من اعتقاد دارم تحریف در مطالبتان نمی‌کند،‎ ‎‌اگر اجازه می‌دهید من‌ بدون‌ اینکه‌ به‌ او بگویم قضیه چیست، این‌ پرونده‌ را به‌ او بدهم‌‎ ‎‌و به‌ او همین‌ را می‌گویم که احتمال دارد پس از پیاده‌ شدن‌ با مشکل‌ مواجه‌ شویم‌ و ما‎ ‎‌را دستگیر کنند، اما به‌ شما خبرنگاران‌ کاری‌ ندارند. این‌ پرونده‌ را پیش خودت نگه‎ ‎‌دار، هر وقت توانستی مرا پیدا کنی‌ به‌ من‌ برمی‌گردانی، اما اگر من را ندیدی‌ به‌ نحوی‎ ‎‌آن‌ را به‌ امام‌ برسان.‌

‌‌امام‌ این‌ پیشنهاد را پذیرفتند و برای‌ اینکه‌ مطلب‌ مستند شود، ساعت 2 ـ 5 / ‌1 بامداد‎ ‎‌من‌ با پیتر شولاتور و کافمن‌‎[2]‎‌ فیلمبردار او صحبت‌ کردم و گفتم‌ پرونده‌ای‌ را به‌ شما‎ ‎‌می‌سپارم،‌ این‌ را ضبط‌ کنید و بعداً اگر همدیگر را دیدیم، از شما پس‌ می‌گیرم. شماره‎ ‎‌تلفن هم به آنها دادم و گفتم اگر ماها را گرفتند، یک‌ روزی‌ آن‌ را بالاخره‌ به‌ امام‌‎ ‎‌برسانید. از این‌ ماجرا و مطالبی‌ که‌ نقل‌ کردم‌ فیلم‌ گرفتند، منتها به‌ او نگفتم‌ محتوایش‌‎ ‎‌چیست.‌

‌‌پس‌ از پیاده‌ شدن‌ از هواپیما و ورود به‌ سالن‌ و دیدن‌ انبوه‌ مردم‌ متوجه‌ شدیم‌‎ ‎‌خطری‌ در کمین‌ ما نیست. در یک‌ لحظه‌ دیدم‌ آقای‌ شولاتور در بالکن‌ ایستاده‌ و از‎ ‎‌منظره‌ استقبال از امام‌ و خواندن‌ سرودهای‌ دسته‌جمعی «خمینی‌ ای امام» اشک‌ در‎ ‎‌چشمش جمع‌ شده. من‌ به‌ او اشاره کردم‌ که بیرون از فرودگاه‌ همدیگر را ببینیم. بعد از‎ ‎‌پایان‌ مراسم‌ استقبال که‌ از سالن‌ بیرون آمدیم‌ او را دیدم‌ و پرونده‌ محتوی‌ پیش‌نویس‌‎ ‎‌قانون اساسی را از او گرفتم.‌

‌‎

 

1. پیتر شولاتور در دوران مبارزات مردم الجزیره، مدتی در این کشور بود و با کشورهای اسلامی و قرآن شناسایی نسبی داشت و از جنبشهای استقلال طلبانه و آزادیبخش هواداری می کرد.
2. Kaufman, Peter Scholltur.
برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 132-133؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.