مساله‌ای‌ که‌ غیرقانونی‌ بودن‌ دولت‌ بختیار را جلوه‌گر می‌کرد و امام‌ در پاسخ‌ پیام‌‎ ‎‌کارتر، که‌ «بهتر است‌ ایشان‌ از دولت‌ بختیار حمایت کنند، وگرنه‌ ممکن‌ است‌ ارتش‌‎ ‎‌وارد کارزار شود» بر آن‌ تکیه‌ کردند، نحوه‌ انتصاب او به‌ نخست‌وزیری، از دیدگاه‌ عرف‌ و‎ ‎‌حقوق‌ بین‌الملل بود.‌

جی پلاس: با اعلام‌ نخست‌وزیری‌ بختیار در هفدهم دی ماه‌ 57 امام‌ در اجتماع ایرانیان و‎ ‎‌خبرنگاران خارجی و نیز تنی‌ چند از روزنامه‌نگاران‌ ایرانی‌ که به‌ تازگی از تهران‌ آمده‌‎ ‎‌بودند، راه‌ مردم‌ را در مقابله‌ با دولت‌ جدید و سیاست امریکا تبیین کردند. فرازهایی‌ از سخنرانی امام‌ بدین‌ شرح است:‌‌

سؤال:[آیا اگر چنانچه دولتى به ریاست بختیار روى کار بیاید، شما این دولت را حمایت مى‌ کنید، اگر شاه بپذیرد که براى موقت هم که شده از ایران خارج بشود؟]

جواب: هیچ دولتى را با بودن رژیم سلطنتى قبول نخواهم کرد. هدف، تشکیل جمهورى اسلامى است و براى من از روز روشن تر است که با وضع فعلى در آینده‌ اى نزدیک به آن خواهیم رسید.

 [ناظرین خارجى نرمشى در سیاست حضرت عالى در طى هفته گذشته مشاهده کردند. آیا به نظر حضرت عالى به هم خوردن اوضاع اقتصادى ایران، کافى براى سقوط رژیم شاه هست؟ یا اینکه تصور مى‌ فرمایید که روشهاى قهرآمیز دیگرى باید تعقیب بشود؟]

- به نظر مى‌ رسد که همین نحو مبارزات براى سرنگون کردن شاه از تختش کافى خواهد بود.

 [بعضى از متخصصین امریکایى در ایران احساس مى‌ کنند که گزارشهایى که به مقامهاى امریکایى در مورد ایران داده شده اشتباه بوده و این اشتباهات در اثر عدم تماس آنها با مخالفین شاه بوده است. آیا این مسأله به این علت بوده است که امریکا توجه خاص بیش از اندازه نسبت به موقعیت سیاسى و استراتژیکى ایران داشته است یا اینکه افتراقات عمیق فرهنگى بین دو کشور علت این جریان بوده است؟]

- در هر صورت مورد تعجب من است که دولت امریکا ادعا مى‌ کند که اشتباه واقع شده است یا تماس نداشته است! یک دولت مقتدرى مثل دولت امریکا لابد با همه- به تمام ابعاد- تماس داشته است و افراد امریکایى در ایران همه جهات را ملاحظه کرده‌ اند. شاید این اشتباه کارتر هم مثل ادعاى اشتباه شاه باشد.

(صحیفه امام؛ ج‌5، ص 355- 356)

‌‌در تهران و سراسر شهرهای‌ کشور شعار «بختیار، بختیار، نوکر بی‌اختیار» طنین‌افکن‌ شد.‌

‌‌مرحوم‌ طالقانی‌ در یک‌ مصاحبه‌ مطبوعاتی در همان‌ روز اعلام‌ کردند: «بختیار نه‌‎ ‎‌اتکایی به‌ مردم‌ دارد و نه‌ به‌ قانون. تکیه‌گاه‌ او فقط‌ امریکاییها هستند. همانهایی‌ که‌ پدر ‌‎ ‎‌شاه‌ را در آوردند. وقتی‌ کارتر علناً اعلام‌ می‌کند ما از شاه‌ حمایت‌ می‌کنیم، زیرا برای‌‎ ‎‌حفظ‌ او متعهد هستیم، دیدیم‌ که‌ عصبانیت‌ مردم‌ بیشتر شد. حال‌ نیز که‌ امریکا رسماً‎ ‎‌اعلام‌ می‌کند، می‌خواهیم‌ بختیار را نگاهداریم، عصیان‌ مردم‌ فقط‌ زیادتر خواهد شد...».‌

‌کریم سنجابی و داریوش فروهر طی‌ اعلامیه‌ای‌ اخراج‌ بختیار را از جبهه‌ ملی‌ اعلام‌‎ ‎‌کردند.‌

‌‌نهضت‌ آزادی‌ ایران‌ مخالفت‌ خود را با دولت‌ بختیار و برنامه‌های‌ او جهت‌ انحراف‌‎ ‎‌مبارزات‌ مردم‌ طی‌ بیانیه‌ای‌ اعلام‌ کرد.‌

‌‌در این‌ بیانیه‌ که‌ در تاریخ‌ 24 دیماه‌ 1357 صادر شده‌ است، ضمن‌ غیر قانونی و‎ ‎‌غیرشرعی خواندن دولت‌ بختیار که‌ «منصوب‌ شاه‌ مخلوع» است‌ و متکی‌ به‌ همان‌‎ ‎‌ژنرال‌های‌ وابسته‌ و «عروسک‌های خیمه‌ شب بازی‌ قدرت‌های‌ غربی» که‌ «راه‌ حل‌ها را‎ ‎‌فقط‌ از لوله‌ تفنگ‌ می‌دانند» آمده‌ است، که‌ «دستگاه‌ طاغوتی... قصد دارد بوسیله‌ ایادی‎ ‎‌مخفی و آشکار خویش و با تحریک‌ احساسات‌ پاک‌ و انقلابی‌ مردم‌ و گاه‌ با‎ ‎‌زورگوییها چنان به‌ هرج‌‎ ‎‌‌و‌‎ ‎‌‌مرج دست زنند و چنان‌ تضییقات و فشارهایی‌ برای‌ مردم‌‎ ‎‌ایجاد کنند که... یک‌ کودتای‌ سرکوب‌کننده و فاجعه‌آمیز را ظاهراً بپذیرند و با اتخاذ‎ ‎‌شیوه‌هایی نظیر... روزهای‌ 25 و 28 مرداد 1332، مردم‌ را برای‌ اقدام‌ بعدی خود آماده‌‎ ‎‌سازند... و مردم‌ را نسبت‌ به‌ جنبش‌ مقدسی اسلامی بدبین و ناراضی‌ کنند. ولی‌ از هم‎ ‎‌اکنون‌ به‌ آنان... که‌ از قوانین حاکم‌ بر جهان‌ و سنت‌ الهی‌ و اراده‌ مردم‌ خداپرست‌‎ ‎‌ناآگاهند، اخطار می‌کنیم‌ که‌ این‌ راه‌ نیز... محکوم‌ به‌ شکست است‌ و... جز ننگ‌ و ذلت‌‎ ‎‌و رسوایی برای‌ دشمنان‌ مردم چیزی باقی نخواهد ماند‌.»‌

مساله‌ای‌ که‌ غیرقانونی‌ بودن‌ دولت‌ بختیار را جلوه‌گر می‌کرد و امام‌ در پاسخ‌ پیام‌‎ ‎‌کارتر، که‌ «بهتر است‌ ایشان‌ از دولت‌ بختیار حمایت کنند، وگرنه‌ ممکن‌ است‌ ارتش‌‎ ‎‌وارد کارزار شود» بر آن‌ تکیه‌ کردند، نحوه‌ انتصاب او به‌ نخست‌وزیری، از دیدگاه‌ عرف‌ و‎ ‎‌حقوق‌ بین‌الملل بود.‌

‌‌طبق‌ قانون‌ اساسی، نخست‌وزیر می‌بایست‌ با رای‌ اعتماد مردم ـ توسط مجلس ـ ‌‎ ‎‌منصوب‌ شود، نه‌ اینکه‌ شاه‌ او را نصب‌ کند و او فقط برای وزرای‌ خود از مجلس‌ رای‌ ‎‌اعتماد بگیرد. البته‌ بختیار ابتدا همین مساله را از شاه‌ خواسته‌ بود ولی‌ به‌ هر دلیلی‌ عملی‌ نشد. شاید هم‌ شاه نمی‌خواست‌ سنت‌ جاریه‌ او در انتصاب‌ رؤسای‌ دولتهای‌ پیشین‌ سو‌ال برانگیز شود. امام‌ بارها اعلام‌ کرده‌ بودند که‌ حسب‌ اعترافات‌ شخص شاه، که‌ به‌ صلاحدید متفقین‌ بعد از عزل‌ پدرش‌ به‌ سلطنت‌ نشانده‌ شد، سلطنت‌ او غیرقانونی‌‎ ‎‌است، همچنین‌ امام‌ مجلسین‌ را نیز به‌ دلیل‌ کیفیت انتخابات‌ در ایران‌ غیرقانونی‌ اعلام‌ ‌‎ ‎‌کرده‌ بودند. حال‌ نخست‌وزیری بختیار که‌ از طریق‌ انتصاب‌ از سوی‌ یک‌ مقام‌‎ ‎‌غیرقانونی ـ و غیرمشروع به‌ دلیل حضور رفراندوم‌ گونه‌ علنی‌ و عمومی‌ مردم‌ طی‌‎ ‎‌سالهای گذشته و از جمله‌ تظاهرات‌ تاسوعا و عاشورا ـ صورت‌ گرفته‌ است طبعاً هم ‌‎ ‎‌فاقد وجاهت‌ شرعی‌ است‌ و هم‌ عاری‌ از وجاهت‌ قانونی ـ در نتیجه هیات‌ دولت‌ ‌‎ ‎‌منتخب‌ او نیز از هرگونه‌ پشتوانه‌ قانونی، مردمی‌ و شرعی عاری‌ بود. نکته‌ای که حتی‌‎ ‎‌جلب‌ توجه‌ پاره‌ای‌ ناظران‌ بین‌المللی‌ را کرده‌ بود، عدم توجه بختیار، سیاستمدار کهنه‌‎ ‎‌کار و مدعی‌ دموکراسی و حامی قانون‌ اساسی ایران! به‌ همین‌ مساله‌ مشروعیت‌‎ ‎‌حکومت‌ خود بود. اعلام حمایت امریکا از او و افشای‌ مذاکرات‌ شورای‌ امنیت‌ ملی‎ ‎‌امریکا و نیز دیدارهای‌ مکرر سفرای‌ انگلیس و امریکا با شاه‌ و نیز اعتراف خود شاه‌‎ ‎‌مبنی‌ بر تحت‌ فشار بودن‌ از جانب سیاستمداران امریکا و حتی دوست‌ دیرینه‌اش‌ لرد‎ ‎‌جورج‌ براون، هیچ‌گونه‌ راهی‌ برای‌ حمایت قانونی و مشروع‌ و مبتنی‌ بر حقوق‌ بین‌الملل‌‎ ‎‌برای‌ بختیار باقی‌ نگذارده بود. جان‌ استمپل در مورد اقدامات‌ و اظهارات‌ امام‌ در روز‎ ‎‌دهم‌ ژانویه‌ 1979-20 دی‌ ماه‌ 57) به‌ نکته‌ ظریفی‌ اشاره‌ می‌کند. وی‌ معتقد است، زمانی‌ که‌ امام ـ ‌در پاسخ‌ به‌ پیام‌ کارتر ـ ‌برای‌ تشویق‌ امریکاییها و اروپاییان برای‌ قطع‌ حمایت‌ کامل‌ از شاه ـ ‌تلویحاً‌ ـ اعلام‌ کردند در صورتی که ایالات‌ متحده‌ امریکا و کشورهای‌‎ ‎‌اروپای‌ غربی‌ دست‌ از حمایت‌ شاه بردارند و در امور داخلی‌ ایران‌ دخالت‌ نکنند، ایران‌‎ ‎‌روابط‌ خوبی‌ با آنان‌ خواهد داشت؛ همچنین‌ ایران‌ نسبت‌ به‌ کشوری‌ که‌ به‌ شاه‌‎ ‎‌پناهندگی سیاسی بدهد، هیچ‌ احساس خصومتی‌ نمی‌ورزد؛ اگر امریکاییان در آن موقع‌ ‌‎ ‎‌به‌ این‌ نکته‌ هوشیارانه‌ امام‌ توجه‌ کرده‌ بودند، با مشکلی‌ که‌ بعدها با پذیرفتن‌ شاه‌ در‎ ‎‌امریکا مواجه‌ شدند و منجر به‌ اشغال‌ سفارت امریکا و گروگانگیری‌ اتباع‌ امریکا شد، ‌‎‎‌رو به‌رو نمی‌شدند. در اروپا و امریکا واحدهای‌ اتحادیه‌ انجمنهای اسلامی‌ دانشجویان‌‎ ‎‌در اروپا و امریکا و کانادا، راهپیماییهای گسترده‌ای را در شهرهای مختلف کشورهای‌‎ ‎‌ایتالیا، آلمان، انگلیس‌ و فرانسه‌ و نیز در نیویورک‌ و واشنگتن ترتیب‌ دادند.‌

‌‌در این‌ راهپیماییها که‌ با نماز جماعت‌ ختم می‌شد، غالباً هواداران و اعضای‌ سابق‌‎ ‎‌کنفدراسیون‌ نیز در آن‌ شرکت‌ می‌کردند. گرچه‌ شعارها و پلاکاردها بازتاب قیام‌ اسلامی‎ ‎‌و نهضت‌ انقلابی امام‌ بود، هیچگونه حرکتی از رفقا! در جهت‌ شعارهای‌ انحرافی‎ ‎‌صورت‌ نمی‌گرفت ـ البته تذکرات امام‌ در روزهای‌ قبل‌ در همین‌ مورد و نیز هوشیاری‌‎ ‎‌مسئولان تظاهرات‌ نیز امکان‌ چنین‌ کاری‌ را به‌ آنان‌ نمی‌داد. در جای‌ دیگر گفته شد که‌‎ ‎‌در این‌ زمان‌ سازمان‌ پرقدرت‌ کنفدراسیون‌ دانشجویان و محصلین‌ ایرانی، به‌ دلیل‌ نفوذ‎ ‎‌ساواک‌ و پراکندگی دسته‌های مارکسیست و سازمانهای‌ غیرملی‌ تقریباً به‌ حالت‌ اغما‎ ‎‌فرو رفته‌ بود و دو ـ سه‌ سالی بود که‌ انجمنهای‌ اسلامی ـ خصوصاً بعد از اعلام‌ تحول‌‎ ‎‌ایدئولوژیک در سازمان‌ مجاهدین خلق‌ و سمینارها، نشریات و مقالات اتحادیه پیرامون‎ ‎‌این تصفیه خونین ـ تقریباً در غالب شهرهای دانشجویی میدان‌دار فعالیتهای‌ افشاگرانه‌‎ ‎‌علیه‌ شاه‌ شده‌ بودند.‌

‌‌باشکوه‌ترین‌ تظاهرات در بیرمنگام‌ و لندن، رم‌ و بن‌ برگزار شد. در پاریس نیز ‌‎ ‎‌واحد دانشجویی وابسته‌ به‌ اتحادیه‌ در مقر اقامت‌ امام‌ در نوفل‌لوشاتو تظاهراتی‌ بر پا‎ ‎‌کرد که‌ مورد توجه‌ خبرنگاران‌ و رسانه‌های خارجی‌ مستقر در نوفل‌لوشاتو قرار گرفت.‎ ‎‌حضور آقای‌ هادی غفاری به‌ عنوان طلبه‌ای‌ پرشور و با احساس‌ برای‌ خارجیان‌ جالب‌‎ ‎‌توجه‌ بود. در پی اعلام‌ قطعنامه‌ تظاهرات‌ بن، گونترگراس‌ نویسنده روشنفکر و‎ ‎‌آزادیخواه‌ آلمانی طی نامه‌ای از خواسته‌های‌ دانشجویان حمایت‌ کرد.

 

 

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 105-109؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.