روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۶۰
مبارزه علیه رژیم شاه؛ از تاسیس حسینیه ارشاد تا زندانی شدن سران مبارزه و گردهماییهای مخفی و نیمه مخفی و...
هر چند فضا بسته بود و تحرک زیادی در جامعه دیده نمی شد اما کارهای بسیاری دور از چشم رژیم در حال انجام بود مانند جلساتی که با حضور بزرگانی همچون باهنر، مطهری، بهشتی و... تشکیل می شد.
جی پلاس: فضای سیاسی جامعه ایران فضایی بسته بود و حکومت شاه بر تمام شئون تسلط داشت، اما در گوشه و کنار بارقه های امیدی به چشم می خورد. مثلا گاهی از نجف پیغامی از امام خمینی می رسید و در بین مبارزان موج خفیفی ایجاد می کرد، اما در کل جامعه تحرک زیادی دیده نمی شد و در ظاهر خبری نبود، اما زیر پرده کارهای زیادی صورت می گرفت. من جمله جلساتی با شرکت آقایان باهنر، مطهری، بهشتی، بازرگان، سحابی، دکتر پیمان، دکتر سامی، مهندس موسوی و عده ای از بازاریان تهران مثل حاج اکبر پوراستاد، حاج مانیان، شاه حسینی، حاج عزت الله خلیلی، حاج میرزا ابوالفضل توکلی بینا و دیگران تشکیل می شد که حقیر هم به وسیله شهید دکتر سامی یا شهید باهنر یا مرحوم مهندس بازرگان به آن جلسات دعوت می شدم. در این جلسات، آقای طالقانی و آقای هاشمی حضور نداشتند چون در زندان به سر می بردند. آقای خامنه ای هم در مشهد بودند و در این جلسات حضور نمی یافتند.
در این جلسات، آقایان و خانم ها به صورت خانوادگی در منازل یا در یکی از باغ های کرج به شکل تفریحی گرد هم می آمدند، و گاهی به صورت مهمانی ناهار و شام با برگزاری نماز جماعت و ایراد سخنرانی توسط آقای بهشتی، آقای مطهری یا مهندس بازرگان برگزار می شد. اینکه روحانیون و مذهبی ها خانم هایشان را به این مجالس می آوردند، تازه باب شده بود. البته خانم ها در گوشه ای می نشستند و با مردان سر یک سفره غذا نمی خوردند ولی در جلسات شرکت می کردند و حرف ها را گوش می دادند. ولی به یاد ندارم کسی از خانم ها سخن گفته باشد هنوز این مساله باب نشده بود که خانم ها در جلسات، سخنرانی کنند یا حتی پرسشی را مطرح کنند.
این جلسات خانوادگی یکی از کانون های مهم مبارزه علیه رژیم بود. صحبت ها در این جلسات به صورت علنی علیه رژیم و شاه نبود ولی به عنوان مثال درباره حکومت اسلامی و اقتصاد اسلامی صحبت می شد.
آقای مهندس میرحسین موسوی را در یکی از این جلسات دیدم. جوان بسیار جسوری بود که به نظر می رسید با مرحوم بازرگان در معارضه است و سوالات و ایرادات مهمی مطرح می کرد. این جلسات مرکب بود از روحانیون و دانشگاهیان و بازاریانی که اهل سیاست و مبارزه بودند.
بجز این، جلسات دیگری از روحانیون با شرکت آقایان بهشتی، خامنه ای، مشکینی، ربانی املشی، موحدی کرمانی، شیخ محمدرضا مهدوی کنی، سید هاشم حمیدی و... تشکیل می شد. این جلسات، جلسات مخفی روحانیون بود و فکر نمی کنم این گردهمایی با گردهمایی قبلی رابطه ای تشکیلاتی با هم داشته اند. ولی به طوری که به یاد دارم آقای بهشتی و آقای مطهری و آقای باهنر در هر دوی این جلسات نقش فعال داشتند.
موضوع این جلسات، ساماندهی به افکار مبارزان و تشکیلات دادن به مبارزه بود. آقای خامنه ای آن زمان در مشهد بودند، ولی سعی داشتند به طور مرتب برای شرکت در جلسات به تهران بیایند. به یاد دارم در یکی از جلساتی که در منزل آقای حاج شیخ محمدعلی موحدی کرمانی تشکیل شده بود، حدود ساعت 9 صبح ایشان با خستگی تمام برای شرکت در جلسه به منزل آقای موحدی وارد شدند. آقای خامنه ای خودشان رانندگی کرده بودند و گفتند من از مشهد هفت ساعته به تهران آمده ام که در جلسه شرکت کنم. ایشان خیلی پرتحرک و پر نشاط بودند.
از خاطرات این ایام آنکه در زمان آزادی من، حسینیه ارشاد تعطیل شده بود ولی بحث های زیادی در مورد دکتر شریعتی در جریان بود از جمله آنکه در جلسه ای در قم در منزل آقای ربانی املشی به صرف ناهار دعوت داشتیم، آقای مطهری درباره وقایع حسینیه ارشاد و سخنانی که بین ایشان و دکتر شریعتی پیش آمده صحبت می کردند و به یاد دارم که آقای ربانی املشی لحن انتقادات آقای مطهری را نمی پسندید. جز اینها در سطح عمومی، تاسیس حسینیه ارشاد و سخنرانی های شهید مطهری و دکتر شریعتی در این حسینیه بود که اهل دین و سیاست را به خود جلب می کرد. قبلا گفتم که یک شب با آقای باهنر به دیدن آقای مطهری می رفتیم و در بین راه درباره مجاهدین خلق صحبت می کردیم. همانطور که گفتم من افکار آنها را التقاطی و خطرناک می دانستم ولی آقای باهنر اعتقاد داشت که ما الان نباید این صحبت ها را بکنیم. چرا که ما همگی در حال مبارزه هستیم و اگر اشکالات نظری داشته باشیم باید فعلا آن را کنار بگذاریم. در منزل آقای مطهری من صحبت های خودم و آقای باهنر را با ایشان در میان گذاردم. ایشان موضعگیری مرا تایید می کردند. اما حرف های ما، طرفداران زیادی در میان مبارزان نداشت.
در آن ایام، شهید دکتر مفتح جلساتی در مسجد قبا تشکیل می دادند و از کسانی که اهل مبارزه بودند و به زندان رفته بودند و حرف تازه ای داشتند دعوت به سخنرانی می کردند از جمله مهندس بازرگان، دکتر سامی، دکتر پیمان، دکتر غلامعباس توسلی.
آقای مفتح از من نیز که تازه از زندان آزاد شده بودم برای سخنرانی دعوت کردند. شب سخنرانی من مسجد قبا پر از جمعیت بود بنا بود من راجع به مسائل اقتصاد اسلامی صحبت کنم، من اندکی در آن زمینه صحبت کردم ولی عمدتا به این موضوع پرداختم که ما باید افکارمان خالص باشد و از عقاید التقاطی دوری کنیم و از تفکرات مجاهدین انتقاد کردم و حتی به نظرم اسم هم بردم. این سخنرانی منجر به جرو بحث فراوانی شد. تعدادی از حاضران جلسه که از هواداران مجاهدین بودند، بعد از پایان سخنرانی به گفتگو با من پرداختند. مثلا دکتر ملکی که آن زمان استاد دانشگاه و از هواداران مجاهدین بود، به مخالفت با من برخاست. وقتی جلسه تمام شد، دوستان و همراهان من گفتند که این اختلاف ها و جر و بحث ها به نفع دستگاه تمام می شود و برای ما ضرر دارد. ما باید این حرف ها را کنار بگذاریم و مقداری کوتاه بیاییم تا مبارزه شکل و قوام بگیرد.
باری گروه های مبارز با گردهمایی های مخفی و نیمه مخفی و علنی قصد کادرسازی داشتند و از لحاظ تئوریک می خواستند مبارزان به خصوص جوانان را توجیه علمی و معرفتی بکنند. آنها برای یک برنامه درازمدت خودشان را آماده می کردند و به جذب نیرو و آماده سازی و تربیت افراد برای مبارزه آرام و قانونی می پرداختند. این گروه ها غالبا نسبت به مبارزات مسلحانه نظر خوشی نداشتند ولی به دلیل شهامت و شجاعتی که مبارزان از خود نشان می دادند، راضی و خوشحال بودند.
بزرگانی چون آقایان بهشتی، مطهری و مهندس بازرگان در این گردهمایی ها بسیار موثر بودند. اینان با بازاریان و دانشگاهیان و روحانیون و... ارتباط داشتند و این قشرها را با هم هماهنگ می کردند. این گردهمایی ها مقدماتی برای سازمان دهی مبارزات بود.
برشی از کتاب عشق و تلاش (خاطرات حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی)؛ ص 268-271؛ چاپ اول (1395)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.
دیدگاه تان را بنویسید