۸۵ سال از عمرش می‌گذرد و پروژه‌های معماری بسیاری در ایتالیا، آمریکا و ایران انجام داده است اما به گفته‌ی خودش استادیوم «فرح‌آباد» سابق و «تختی» امروز را با چنگ و دندان ساخته است؛ استادیومی که بزرگترین سازه کابلی دنیا است.

به گزارش جی پلاس، جهانگیر درویش ـ خالق ورزشگاه تختی ـ معتقد است: بیشتر از این نمی‌توانسته پروژه‌ای را به سرانجام برساند که درباره‌ آن فکر کرده باشد و در حال حاضر تنها خواسته‌اش این است که آن را حفظ کنند زیرا می‌تواند بهترین بهره‌وری‌ها را بدهد. ورزشگاهی که ۵۱ سال پیش ساخت آن ۱۹۰ میلیون تومان هزینه داشته است.

این معمار برجسته ایرانی که اعضای شورای شهر و شهرداری منطقه ۱۴، مهر ماه امسال با اهدای مدال افتخار امیرمجاهد از او تجلیل کردند، صحبت‌هایش را با توضیحاتی درباره فلسفه ورزشگاه تختی شروع می‌کند و بدون توضیحات بیشتر، مستقیما سر اصل مطلب می‌رود که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید.

اگر دوست دارید، از فلسفه معماری ورزشگاه تختی شروع کنید؟

طرحی که من برای ورزشگاه تختی دادم بر اساس فلسفه‌ای بوده است که سال‌ها روی آن کار می‌کردم؛ یعنی استقامت تحت اشکال مقاوم که هنوز هم یک تِم به‌روز شده است و کسی روی آن کار نکرده. این طرح مربوط به ۵۱ سال پیش است، در حال حاضر نیز در حال ترجمه آن هستم تا شاید به صورت یک کتاب منتشر شود. خیالم از فلسفه‌ای که برای این ورزشگاه داشتم، راحت بود که می‌توانم آن را بسازم. به همین دلیل برای پیدا کردن پیمانکار به آلمان سفر کردم. یکی از بزرگترین پیمانکاران این کشور من را به شام دعوت کرد تا قانعم کند، این کار را انجام ندهم زیرا معتقد بود ساخت چنین سازه‌ای غیرممکن است و تلاش زیادی کرد تا نظر من را در این باره عوض کند. من هم گفتم درباره این موضوع بیشتر فکر می‌کنم اما در دلم به این فکر می‌کردم که حتما کسی را برای ساخت این پروژه پیدا می‌کنم. می‌دانستم که می‌توانم این کار را انجام دهم و فلسفه این سازه برای انجام این کار به من اطمینان خاطر می‌داد.

مگر فلسفه اشکال مقاوم چه ویژگی‌هایی دارد؟  

اشکال مقاوم، شکلی هست که دو سهمی متنافر دارد و اگر این دو را به وسیله یک سازه به هم وصل کنیم شدنی است. این سازه تمام کابلی است و سازه کابلی به کلی با سازه‌های دیگر فرق می‌کند به همین دلیل برای این کار، پیمانکار را به کارخانه کابل‌سازی در انگلیس بردم تا نوع ساخت کابل را از نزدیک ببیند. در ادامه کارگرهای الجزیره‌ای که روی کابل ‌شناخت داشتند را به کار گرفتم. با وجود آن که زحمت زیادی داشت به هر جهت آن را سر هم کردم. این سازه ۲۵۴ متر اسپن (گستره) دارد، بزرگترین اسپنی که یک سازه کابلی در دنیا داشته است. طول کابل کناره بیرونی ورزشگاه ٣۴٠ متر است، در هر طول و متر ۲۰۰ تن کشش، نیرو می‌برد. بالای پیلون‌ها(پایه‌ها) بین ۵ تا ٧ میلیون کیلوگرم است که نیرو را به زمین منتقل می‌کند. اگر دقت کرده باشید فاصله آنها نیز بیرون از استادیوم است تا جلوی دید را نگیرد. تمام کدهای مربوط به فاندیشن از کشورهای آلمان، هلند و دانمارک را روی هم ریختیم تا بتوانیم یک فرمول جدید اختراع کنیم که چطور می‌شود پنج میلیون کیلوگرم را داخل بتن کنیم. چه میلگردهایی گذاشته‌ایم که نیرو را بین فضای یک اتاق پخش کنیم تا به استاندارد قانونی لازم برسد. همه‌ این مشکلات را پشت سر گذاشتیم. یک روز یک آمریکایی به دفتر کارم آمد، آن را نمی‌شناختم اما بعدها فهمیدم مهندس برج‌های دوقلو آمریکا بوده است. او در حین ساخت استادیوم، آنجا را دیده بود و به من مراجعه کرد و گفت متوجه شدم مشکلاتی داری بنابراین وظیفه خودم می‌دانم تا به تو کمک کنم. کتاب حجیمی به عنوان رفرنس کارهایش به من نشان داد که فقط یک صفحه از آن مربوط به برج‌های دوقلو بود! بعدها با هم دوست شدیم و دعوتم کرد و به مدت ۲۰ روز از من در سیاتل پذیرایی کرد.

پیشنهاد ساخت این استادیوم را چه کسی به شما داد؟  

آن زمان، من خارج از ایران زندگی می‌کردم و برای مدتی که به ایران آمدم. فرح دیبا از طریق مجله‌ها متوجه حضورم در ایران شد. زن مودبی بود و پیگیری کرده بود تا ترتیب این ملاقات داده شد. البته خیلی هم اصرار کرد که من برای زندگی به ایران بازگردم و در کشور خودم کار کنم زیرا مملکت به ما نیاز دارد. آن زمان در همان محدوده‌ای که ورزشگاه ساخته شد، باشگاه سوارکاری وجود داشت. تربیت بدنی نیز به من ماموریت داد که خودم زمین ساخت ورزشگاه را انتخاب کنم که سند زمین آن را نیز رایگان گرفتم. مقداری از این زمین را پروفسور عَلَم که طبیب برجسته‌ای بود و بخش دیگر آن را هم از هموطنان زرتشتی گرفتیم. با وجود انجام کارهایم در ایران، پروژه‌هایم در خارج از کشور را هم ادامه می‌دادم. در ایتالیا ساختمانی با کمترین بودجه برای نمایندگی مرسدس بنز ساختم. نماینده مرسدس بنز در روز افتتاحیه به کارفرما اعلام کرد هر پولی که بابت ساخت این ساختمان هزینه شده در لیست درآمد قرار بده و در لیست خرج‌کرد نگذارد. زیرا آنچه که من ارائه داده بودم خیلی بیشتر از آنچه که خرج شده بود ارزش داشت. از آن روز به بعد تصمیم گرفتم حق‌الزحمه‌ام را با صرفه‌جویی دریافت کنم. فکر کنید آن زمان با صرفه‌جویی در هزینه‌ها با تربیت بدنی وقت کار کردم و آنها بودجه عمرانی را به بودجه امانی تبدیل و آن را صرف کارهای دیگری مثل ساخت و ساز در دُبی می‌کردند.

من تعارف ندارم و حرف‌هایم را رک و راست می‌گویم. تختی خاصیتی دارد که هیچکدام از استادیوم‌های دیگر ندارند. سه راه جدا برای جایگاه مخصوص ورزشکاران و مردم برای آن در نظر گرفته شد. حتی بازیکنان تیم‌های مختلف که از درهای شمال و جنوب می‌آیند، می‌توانند از طریق یک راه زیرزمینی تا زمانی که وارد زمین می‌شوند، یکدیگر را ملاقات نکنند. همچنین کسی که می‌خواهد وارد جایگاه ویژه تماشاگران شود، از طریق رَمپ پشت استادیوم و به وسیله هلی‌کوپتر از ارتفاع هشت‌ متر راهی برای رسیدن به جایگاه مخصوص نیز در نظرگرفته شده است. اما هیچ استادیومی را نمی‌توانید در ایران پیدا کنید که مردم برای خودشان در هر ساعتی تردد داشته باشند. زمانی که می‌خواهند شخصیتی را به استادیوم‌های دیگر دعوت کنند، مردم را اسیر می‌کنند تا آن شخصیت بتواند وارد جایگاه مخصوص شود.

آیا شما برای طراحی این استادیوم از ورزشگاه المپیک مونیخ الهام گرفته‌اید؟

خیر. ورزشگاه المپیک مونیخ یک سازه چادری است. سازه چادری، تماماً در کشش کار می‌کند. یک سری کابل را می‌کشند و از نایلون و پلاستیک برای سطح آن استفاده می‌کنند و ۹ پیلون(پایه) دارد. این سازه چادری را شرکتی در تهران هم می‌تواند انجام دهد مثل چادری که در پل طبیعت هم استفاده شده است و ۹ پیلون هم دارد؛ معتقد بودند باید این پیلون‌ها را یک تکه ساخت که این کار را هم انجام دادند. کرایه حمل پنج پیلون‌ ۵۰ متری از کارخانه‌ای در آلمان تا پای کار بیشتر از هزینه‌ای شده که برای کابل‌های مربوط به سازه ورزشگاه تختی از کارخانه‌ای در آلمان خریدیم، آنها را به صورت مکانیکی خم کردیم تا قدرتش را از دست ندهد، سه متر سه متر بریدند، ساختند و جوش دادند و در نهایت سوار شده وارد ایران کردیم. سازه کابلی هم در کشش و هم در فشار کار می‌کند. البته اصرار داشتند من نیز همان کار را انجام دهم. هیچکس نیست که این مسائل را در این مملکت آنالیز کند، ببیند، گوش کند و بپرسد. پایه‌های پیلون‌ها با فولاد ریخته‌گری شده است که ۵ میلیون کیلوگرم روی آن می‌آید. اما آنها قطعه قطعه و با کامیون معمولی از آلمان وارد ایران شده‌اند. فلزی که ما لازم داشتیم در ایران موجود نبود؛ بنابراین بعد از آنکه این آهن را از آلمان خریدیم به فرانسه بردیم و به شکل مکانیکی خم شدند زیرا اگر به وسیله حرارت این کار را انجام می‌دادیم خاصیت آهن از بین می‌رفت. این قطعه‌ها دانه دانه از درون پیچ است و از بیرون چیزی مشخص نیست.

اکثر ورزشگاه‌های دنیا که بازی‌های مختلف در آنها انجام می‌شوند به صورت گرد طراحی شده‌اند در حالی که یک طرف ورزشگاه تختی جایگاه تماشاگران و طرف دیگرش خالی است. دلیل این طراحی چه بوده است؟

به دلیل وجود برخی مسائل، ترجیح دادم جایگاه تماشاگران را در یک طرف این ورزشگاه طراحی کنم. زیرا بر مبنای یک محور هلیوترمیک است و  ۱۵ درجه نسبت به جهت شمال ـ جنوب قرار دارد. تمام تماشاگران پشت به آفتاب هستند و نور خورشید چشم کسی را اذیت نمی‌کند. اما اگر دقت کرده باشید در استادیوم‌های دیگر، آفتاب، چشم نیمی از تماشاگران را اذیت می‌کند و آدم‌ها برای آنکه بتوانند مسابقه را تماشا کنند باید از چشم‌های خودشان محافظت کنند. از طرفی این استادیوم می‌تواند در مدت زمان ۱۲ دقیقه‌ تخلیه شود اما ممکن است برای تخلیه ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری به بیشتر از نیم ساعت زمان نیاز داشته باشیم این مدت زمان برای مواقعی که یک اتفاق غیرمترقبه مثل آتش‌سوزی می‌افتد، ممکن است خطرناک باشد.

اینکه در بسیاری از نوشته‌ها آمده، این استادیوم بر مبنای تاج فرح دیبا ساخته شده، درست است؟

بسیاری به این موضوع اشاره کرده‌اند اما طرح این استادیوم بر مبنای دو سهمی است که تقارن یک سهمی رو به بالا و تقارن سهمی دیگری که بتنی است رو به پایین قرار دارد. از اتصال دو سهمی متنافر چنین نیرویی ایجاد می‌شود. نمی‌دانم برخی چگونه معتقدند این طراحی بر مبنای تاج فرح است! (می‌خندد). نمی‌دانم! شاید سازه آن تاج نیز بر این اساس باشد. همیشه عده‌ای پیدا می‌شوند که مسائلی را مطرح و به جای درک یک سازه مشکلاتی برای آن به وجود بیاورند. درحالی که هنگام طراحی سازه حتی ذهنم به این موضوع نیز خطور نکرده است. چون قوس طرف دیگر سازه را ندیده‌اند، فکر می‌کنند طراحی آن بر اساس تاج است.  

چرا تصمیم گرفتید این سازه به صورت کابلی ساخته شود؟

زیرا می‌خواستم دهانه‌ی آن بزرگ باشد. تصمیم گرفتم ستون‌های این استادیوم بیرون از آن و جلوی چشم نباشد؛ البته خاصیت‌های دیگری هم دارد. تمام نور روی کابل است. به دلیل موقعیتی که دارد یک سوم پروژکتورهای استادیوم‌های دیگر در این ورزشگاه نصب شده است در حالی که روشنایی آن به اندازه استادیوم‌های دیگر است. همچنین این پروژکتورها را می‌توان از محلی که در سقف وجود دارد هر چند وقت یک بار تمیز کرد در حالی که سالانه مبلغ بالایی را برای تمیز کردن پروژکتور استادیوم‌های دیگر صرف می‌کنند. تمام مختصات منحنی سقف را به شرکت‌های زیمنس و آ. ا.گ دادم تا آن را محاسبه کنند زیرا زاویه پروژکتورها با یکدیگر فرق می‌کنند. شب‌های این استادیوم مثل روز روشن است، موقعیت آن طوری است که وسط زمین را روشن می‌کند و نور، چشم کسی را اذیت نمی‌کند. ابعاد زمین این استادیوم نیز استاندارد بین المللی دارد. یک بار که از فرودگاه به سمت شهر می‌آمدم از جلوی استادیوم رد شدم که از بیرون، داخل آن مثل روز روشن بود از راننده پرسیدم اینجا کجاست؟ جواب داد: «استادیوم تختی» و خودم متحیر مانده بودم. همچنین سقف استادیوم را به وسیله تونل باد امتحان کردیم که اگر ٢٠٠ کیلومتر سرعت باد از بالا و ۲۰۰ کیلومتر دیگر از زیر به آن بوزد، سقف قدرت تحمل آن را داشته باشد. ما مدل‌های مختلف را برای بارگذاری نیروی باد و فشار امتحان کردیم. شخصی در انگلیس حاضر شد ماکت این مجموعه را بسازد تا آن را آزمایش کنیم، بنابراین یک ماکت آزمایشی ساختیم که بسیار هم بزرگ بود تا بتوانیم بارگذاری و نیروی باد و وزن آن را اندازه گیری کنیم.

جنس سقف این استادیوم از چیست؟

جنس سقف نیز از همان سیستم کابلی است و روی آن ورقه‌ای آمده که بتوان آنها را شکل داد. ما روی سقف‌ها ۵۰ کیلوگرم بار اضافی گذاشتیم که نیروی باد نتواند آن را بلند کند. در هر متر مربع بلوک‌های ۵۰ در ۵۰ قرار دادیم که وزن آن ۵۰ کیلوگرم در مترمربع می‌شود. روی آن نیز یک عایق حرارتی انعطاف پذیر گذاشتیم. اما متوجه شدم بدون مشورت با من برای حفاظت از کابل‌ها، داخل آن‌ها یکسری لوله کار گذاشتند. این کار موجب شده پرندگان داخل این لوله‌ها لانه کنند و فضولات آنها موجب خوردگی و از بین رفتن سه لایه کابل شود. اما روز اجرایی این کار با یک اسپانیایی مشورت گرفتم و قطر هر کابل را پنج برابر بیشتر از اندازه واقعی گرفتم تا بر اثر وزش باد نرقصد و اگر دو لایه دیگر آن خورده شود تازه به اندازه واقعی کابل می‌رسد.

این سقف تا چند سال می‌تواند عمر کند؟

طولانی

یعنی نیازی به مرمت ندارد؟

قطعاً نیاز به مرمت دارد اما با این وجود تاکنون مرمتی انجام نشده و همچنان سر جای خودش باقی است. این کابل غیر قابل زنگ زدن است. در واقع ما کاری انجام داده‌ایم که فکر نمی‌کنم دومی داشته باشد. آن زمان سد لتیان آب نداشت. به همین دلیل حتی پیش بینی سه مخزن آب کردیم و لوله کشی آن را هم انجام دادیم تا به مدت یک هفته  آب مورد نیاز ورزشگاه تامین باشد. همچنین به نحوی طراحی شده بود که مخزن بالایی، مخزن وسطی را شارژ کند و مخزن پایینی همیشه فشار یک اتمسفر را برای تامین آب لوله‌ها داشته باشد.

ساخت ورزشگاه چند سال زمان برد؟

این ورزشگاه در مدت سه سال و نیم ساخته شد اما من کاری کردم که باید انجام می‌دادم. هیچکس حرف گوش نمی‌داد. پیمانکارها هم کامل نبودند به همین دلیل من مناقصه عمومی گذاشتم تا هر کسی که انتخاب شد با آن ورزشگاه را بسازیم. چاره دیگری نداشتم. وقتی آلمانی‌ها به من گفتند انجام این کار غیر ممکن است، من مطمئن بودم که این کار ممکن است. تمام نقشه‌های این ورزشگاه با دست انجام شده است زیرا آن زمان اصلا ابزار کار الکترونیکی یا کامپیوتر وجود نداشت.

برای ساخت آن چه مقدار بودجه اختصاص دادند؟

یک میلیون و صد و ده هزار متر زمین تهیه کرده بودم که قرار بود مجموعه استخرها و یک سالن ۵ هزار نفری هم آنجا ساخته شود. ساختمانی که تلویزیون هم به آن نیاز دارد و می‌توانست سوپر استودیو شود یا حتی آن را اجاره دهند

این ورزشگاه با ۱۹۰ میلیون تومان ساخته شد. مهندسان خوبی با من کار می‌کردند و نمی‌توانستم حقوق و مزایای آنها را نپردازم. اجازه ندادم حتی دیناری از مبلغ ساخت این سازه را کسی بدزدد. حتی باغی که در دربند و خانه‌ای که در ایتالیا داشتم را فروختم تا بتوانم این کار را به سرانجام برسانم. جالب است بدانید در حال حاضر دو وکیل پیگیر هستند تا حق‌الزحمه من که مربوط به ساخت این استادیوم در ۵۰ سال پیش است را بگیرند. آن زمان دفتر من سه راه زعفرانیه روبروی بانک ملی بود. حتی یادم می‌آید استاد دانشگاهی با موی سپید از من خواست که در دفترم کار کند، من هم پذیرفتم اما به این شرط که در جلسات به جای من شرکت کند زیرا خیلی جوان بودم و هیچکس به حرفم گوش نمی‌داد. او هم پذیرفت. یک روز در سازمان برنامه یکی از من پرسید «با شما پنج سال جلسه کار برگزار می‌کردیم؟» فکر می‌کردند سن من از نماینده‌ام که موی سپیدی دارد و زیر دست من کار می‌کند، بیشتر است. سرانجام توانستم با چنگ و دندان ورزشگاه را بسازم و فکر می‌کنم حتی اگر برای این ورزشگاه هیچ کاری هم انجام ندهند و از آن نگهداری نکنند، به خاطر تمام خصوصیات سازه‌ای که استفاده کرده‌ام، همچنان باقی می‌ماند. یک میلیون و صد و ده هزار متر زمین تهیه کرده بودم که قرار بود مجموعه استخرها و یک سالن ۵ هزار نفری هم آنجا ساخته شود. ساختمانی که تلویزیون هم به آن نیاز دارد و می‌توانست سوپر استودیو شود یا حتی آن را اجاره دهند.

حدود ۵٠ سالی می‌شود که از ساخت استادیوم تختی می‌گذرد. آنقدر دزد زیاد بود که بودجه را می‌خوردند و از آن سو استفاده می‌کردند. من هم تصمیم قطعی گرفته بودم که اجازه ندهم کسی دیناری از این مبلغ سوء استفاده کند. حتی برای این موضوع دو قائم‌مقام استعفا دادند. یکی از آنها دکتر داوودی شمسی بود و برای این کار بودجه عمرانی گرفت تا یک سالن سرپوشیده ۵۰۰۰ نفره که قرار بود در کنار آن ساخته شود نیز بسازیم. به او اطلاع دادم، بودجه عمرانی که گرفته بودید بدون تشریفات تبدیل به بودجه امانی کرده‌اند. آنقدر عصبانی شد که مشت‌هایش را روی میز کوبید و گفت این جرم است و زندانی دارد و همان روز استعفا کرد. پیش از او آقایی به نام طاق باز به همین دلیل استعفا کرد. حتی دو نفر از آرشیتکت‌های دفتر فنی نیز برای همین موضوع استعفا و از من عذرخواهی کردند و رفتند. همان زمان به من پیشنهاد رشوه هم دادند، مبلغی که با آن می‌توانستم برج‌های اسکان را بخرم. آن زمان هم هشتم گروی نهم بود و زندگی‌ام را با خرید و فروش خانه می‌گذراندم. از من خواستند مبلغی معادل بودجه ساخت استادیوم  را به عنوان بودجه بیشتر درخواست کنم که من این کار را انجام ندادم. مشکل من این است که با پول این استادیوم در حال حاضر یک ساختمان بزرگ در دبی در حال ساخت است اما هزینه نگهداری این استادیوم وجود ندارد.

در برخی منابع اسم مسعود عظیمی هم به عنوان طراح این ورزشگاه دیده می‌شود. آیا طراحی این ورزشگاه کار مشترک بوده است؟

خیر. من کارمندی به این نام داشتم که دانشجو بود و از این نیرو برای کارهای دیگر کمک می‌گرفتم. برای طراحی و ساخت ورزشگاه تختی هیچکس همراهم نبود. حتی آقای فرمانفرمای معروف هم دلش می‌خواست با من کار کند اما شخصاً تمایلی به این کار نداشتم. هیچ وقت مشکلاتم برای ساخت این ورزشگاه را به هیچکس نگفتم.

چرا؟

زیرا یا یک فرد عُرضه دارد و مشکلاتش را حل می‌کند یا شخص دیگری نمی‌تواند مشکلات او را حل کند. رضا پهلوی سه بار ساختمان‌هایی که من ساخته بودم را افتتاح کرد. او همیشه به من احترام می‌گذاشت زیرا مثل بچه‌ی آدم فقط به او دست می‌دادم و هیچ وقت به او تعظیم نکردم. فردی به نام جهانبانی در تربیت بدنی وجود داشت که واقعا آدم پاکی بود. یک بار برای سرکشی به کارگاه آمد، داشتم داد می‌زدم. به من گفت «داد ندارد»، جواب دادم «با من از این داربست ۲۸ متری بالا بیا تا ببینی داد دارد یا نه؟» آن بنده خدا هم ۲۸ متر با من که نیروی جوانی بودم بالا آمد. وقتی بالا رسیدیم، دستم را داخل یک تکه بتن کردم و بیرون آوردم و به او نشان دادم و گفتم، «ببین بتن را با یونولیت پُر می‌کنند، این کار داد زدن دارد یا نه؟» یک انگلیسی هم مامور سوراخ کردن بتن با لیزر بود که حرف من را با سرش تایید کرد. جهانبانی سری تکان داد و دستش را روی شانه من گذاشت و گفت «از من چه می‌خواهی؟» من هم درخواست کردم هیچ چیز نمی‌خواهم فقط هر یکشنبه ساعت ۷ صبح به مدت ۱۰ دقیقه به اینجا سر بزن. فهمید چه می‌خواهم بگویم و این کار را انجام داد. پیمانکار با دیدن او حساب کار دستش آمد و از آن روز به بعد می‌ترسید. کلی از کارهایی که نمی‌توانستم انجام دهم، زمانی که او برای سرکشی می‌آمد، انجام دادم. با این وجود جلسات متفاوتی با انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها و ایتالیایی‌ها که نیروهای متخصص بودند، گذاشتند که من را قانع کنند که این کار شدنی نیست. جریان این بود که آنها تکیه‌ها را اشتباهی ساخته بودند و من باید آنها را عوض می‌کردم. تیرهایی که دهانه‌های آن ۲۵ متر بود، داربست بستند تا سر تیرها را در استادیوم به آن بزرگی سه سانت بالا بکشند. تمام تکیه‌ها را خراب پُر کرده بودند، بتن‌هایی که کم گذاشته بودند را با لیزر سوراخ کردیم. کمبود آهن‌ها را جبران کردیم و قالب آن را هم با فلز کار گذاشتم. فکرش را بکنید چه مشقت‌ها کشیدم تا این کار را انجام دهم.

با توجه به صحبت‌هایتان پس می‌توانیم بگوییم که پروژه ورزشگاه فرح آباد قدیم و تختی فعلی کامل نشد؟

این مجموعه قسمت‌های بسیاری داشته و قرار بوده مجموعه استخرها و یک سالن سرپوشیده با ظرفیت ۵۰۰۰ نفر نیز برای آن ساخته شود. در حال حاضر زمین این کار همچنان موجود است و بودجه و نقشه‌های اجرایی آن نیز تامین شده بود. برای این ورزشگاه یک میلیون و صد هزار متر زمین گرفته بودم. مجموعه این کار کامل نشد و اجازه نمی‌دهند کامل شود شاید اگر شخص دیگری به جای من بود و اجازه می‌داد از این پروژه سوء استفاده شود، انجام می‌شد.

 

فکر می‌کنید اگر در حال حاضر بخواهند این پروژه را تکمیل کنند، چه مقدار بودجه نیاز است؟

به ۸ تا ۱۰ برابر بیشتر از بودجه آن سال‌ها نیاز است.

آخرین باری که شما از استادیوم دیدن کردید چه زمانی بوده است؟  

حدود پنج سال پیش به درخواست برخی از دانشجویانم از این استادیوم دیدن کردم. مسوول ورزشگاه نیز گله داشت که هیچ بودجه‌ای برای نگهداری یا مرمت این مجموعه اختصاص داده نمی‌شود. فکرش را بکنید درباره‌ی معماری این مجموعه در بسیاری از نشریه‌های دنیا مطلب چاپ شده است و همه دنیا اینجا را می‌شناسند به جز خودمان! بارها با مسوول فعلی استادیوم تماس گرفته‌ام اما می‌گوید بودجه و امکاناتی برای نگهداری این مجموعه در اختیارش نمی‌گذارند. در حالی که این استادیوم بزرگترین سازه کابلی دنیا است. این ساختمان را به عنوان یک سازه غیرممکن می‌دانستند اما ساخته شد. حالا تربیت بدنی این ساختمان را به کل فراموش کرده است. اگرچه استادیوم تختی 30 هزار نفر ظرفیت دارد اما می‌توان تا ۴۲ هزار نفر برای آن بلیت  فروخت زیرا گنجایش چنین ظرفیتی را دارد.

زمانی که از استادیوم بازدید کردید شرایط آن با گذشته تا چه اندازه تغییر پیدا کرده و تا چه اندازه آسیب دیده بود؟

خیالم راحت است که برای این مجموعه اتفاق خاصی نمی‌افتد اما باید آسیب‌دیدگی‌های کوچک را رفع کرد و نمی‌توان آنها را به حال خودشان رها کرد. حتی هیچکس متوجه نشده است که زمین‌های اطراف استادیوم زه‌کشی شده است. در اطراف این زمین دو کانال آب وجود دارد که تا اطراف خیابان افسریه ادامه دارد. آب حاصل از سیلاب‌ها که در بالای استادیوم جمع می‌شد وارد این کانال‌ها و به افسریه هدایت می‌شده است. یک بار کارمندان حراست به من گفتند که این کانال‌ها را پیدا کرده‌اند و تا بخشی از داخل آن را رفتند اما ترسیدند و  مسیر را ادامه ندادند. ما دو کانال آدم رو هم تعبیه کردیم که اگر مشکلی برای یک کانال به وجود آمد و چیزی در آن گیر کرد، آب‌ها از طریق مسیری دیگری هدایت شود اما هیچکس خبر ندارد که چنین کاری بدون بودجه اضافی انجام شده است. مردم در روز افتتاحیه، بین گذرهای طولی که زیر پلکان تماشاچیان قرار دارد، رفته بودند. این قوس‌ها برای آن ساخته شد که استادیوم در کمترین زمان تخلیه شود. روز افتتاحیه، مسابقه ساعت ۱۷تمام شد اما عده‌ای از مردم در زیر این قوس‌ها که فکر می‌کردند شبیه سقف بازار است قدم می‌زدند و هر چه از پشت بلندگو فریاد می‌زدند استادیوم را ترک کنید، بیرون نمی‌رفتند.

با کدام بازی استادیوم افتتاح شد؟

دقیق به خاطر نمی‌آورم اما بازی مهمی بود. فکر کنم بین ایران و برزیل بود.

این استادیوم تا چند ریشتر در برابر زلزله مقاوم است؟

انعطاف پذیری آن به نحوی است که می‌تواند حرکت کند. ساختمان استادیوم و تلویزیونی که من ساختم تا ۹ ریشتر می‌تواند در برابر زلزله مقاومت کند. بیشتر از این دیگر نمی‌توانستم کاری را انجام دهم که درباره آن فکر کرده باشم. حالا هم تنها خواسته من این است که این استادیوم را حفظ کنند زیرا می‌تواند بهترین بهره‌وری‌ها را بدهد.

بخش دوم این گفت‌وگو با موضوع معماری شهری در روزهای آتی منتشر می‌شود.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.