روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۱
چه شد که دولت شریف امامی سقوط کرد؟
اویسی دنبال این هدف بود که با بحرانی کردن اوضاع، شرایط سقوط دولت شریف امامی را به وجود بیاورد و خودش به نخست وزیری برسد...
جی پلاس: هیچ کس امیدی به شریف امامی نداشت. او نه شریف بود و نه اهل امامت و این بحث ها. علاوه بر آن به رغم شعارهایی که داشت و امیدهایی که می داد آب بدون اجازه محمدرضا نمی خورد. کشتار مردم تهران در 17 شهریور ماه تماما به دستور شاه و موافقت شریف امامی انجام شد. دیگر جنایاتی که وی در مدت 70 روز صدارت مرتکب شد به رغم خسارت های عظیم و جبران ناپذیری که داشت نشانگر جنون حاکم بر دولت و دربار و یأس و ناامیدی شاه و حامیانش در کنترل اوضاع بود. راستی اگر کسی دنبال آرامش نسبی هم بود نباید با کشتار مردم بی گناه و بی دفاع تهران اعلام موجودیت می کرد.
عملکرد دولت به اصطلاح آشتی ملی سقوط آن را تسجیل و تسهیل کرد. قدرت و مدیریت امام و انعطاف ناپذیری ایشان هر عنصر سیاسی بی طرفی را قانع کرده بود که شاه ماندنی نیست. شاه با آگاهی به این مراتب به اعمال جنون آمیز دست می زد که بیشتر به انتقامجویی شباهت داشت.
تیمسار فردوست در این باره می نویسد: «ناکامی «دولت آشتی ملی» شریف امامی روشن بود و تظاهرات هر روز اوج بیشتری می گرفت، امام در پاریس به شدت خواست سقوط سلطنت و اخراج محمدرضا را از کشور مطرح می کرد. محمدرضا تصمیم گرفت که بار دیگر شانس خود را امتحان کند و با راهنمایی امریکایی ها دولت نظامی ازهاری را سر کار آورد. من ازهاری را خوب می شناختم و وقتی که نخست وزیر شد برایم روشن بود که ناموفق تر از شریف امامی خواهد بود.»
فرح پهلوی هم در مورد ازهاری می نویسد: «بدین ترتیب دولت شریف امامی سقوط کرد و ارتشبد ازهاری رئیس بی عرضه ستاد بزرگ ارتشتاران در رأس یک کابینه نظامی قرار گرفت و وزارتخانه ها را هم به دست یک مشت بی عرضه تر از خودش سپرد. البته باید بگوییم اویسی علاقه مند بود نخست وزیر شود و آنطور که ما بعدها از افراد موثق شنیدیم فتنه 13 آبان جلوی دانشگاه و آتش زدن سفارت انگلستان زیر سر او بوده است.
اویسی دنبال این هدف بوده که با بحرانی کردن اوضاع، شرایط سقوط دولت شریف امامی را به وجود بیاورد و خودش به نخست وزیری برسد اما چون گزارش هایی داشتیم که نشان می داد اویسی با قدرت های خارجی تماس گرفته و حمایت آنها را برای انجام یک کودتای نظامی جلب کرده است. محمدرضا او را نادیده گرفت و زمام امور را به دست پیرمرد فرتوتی مانند ازهاری داد. او یک ژنرال چهار ستاره بود که تظاهرکنندگان در خیابان او را الاغ چهارستاره می نامیدند.»
ولی هر چه بود ازهاری مهره مورد اعتماد امریکایی ها و مطلوب شاه بود. او مدت ها به عنوان رئیس ستاد ارتش توجه مقامات امریکایی را به خود جلب کرده بود. یک ارتشی منضبط و با معلومات نظامی بالا و غیر خطرناک برای شاه و بی آزار برای امریکا.
برشی از کتاب پایان 57 سال اسارت؛ ص 157-158، 163؛ نوشته علی محمد بشارتی؛ چاپ اول (1391)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.
دیدگاه تان را بنویسید