یادداشت جی پلاس؛
یک پدیده مهم در ورزش که از آن غافلیم!
ماجرای تاثیر ابعاد روانی بر عملکرد بازیکنان در ایران آنقدرها که باید مورد توجه قرار نمی گیرد.
به گزارش سرویس ورزشی جی پلاس؛ بحث نخ نمایی است. تاثیر مستقیم مسائل روانی در ورزش و به خصوص بر بازیکنان ایرانی، ماجرایی است که صدها مطلب دربارهاش نوشته شده و در بخشها و رشتههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. روند اهمیت این ماجرا در تمام دنیا تا جایی پیش رفته که در بسیاری از کشورها، حضور روانشناس در کنار تیمها تبدیل به امری ضروری و واجب می شود. توجه به روح و روان ورزشکاران در کنار آمادگی جسمانی و بحث تغذیه دیگر یک پوئن اضافه و پیشرفته به حساب نمیآید و به یک اصل تبدیل شده. با این حال در ورزش ایران اگرچه در برخی زمینهها فعالیتهای مثبتی شده اما هنوز راه درازی برای رسیدن به شرایط ایدهآل فاصله داریم.
بسکتبال ایران در هفتهها و ماههای گذشته، دو تورنمنت مهم را پشت سر گذاشت. در یکی، تیم ملی نایب قهرمان بازیهای آسیایی شد و در دیگری تیم بسکتبال پتروشیمی در باشگاههای آسیا به قهرمانی رسید. قهرمانی ای که باب یک مقایسه اشتباه را درباره نتیجه و نحوه عملکرد بازیکنان باز کرد. و اگر چه در برخی رسانهها اشارههای درستی به آن صورت گرفت اما بخاطر نتایج بدست آمده، در ادامه به دقت بررسی نشد.
ماجرا از این قرار بود که درستی " مقایسه شرایط روحی روانی بازیکنان اعزامی به باشگاههای آسیا با کنار هم قرار گرفتن غلط این تورنمنت با بازیهای آسیایی"، تباه شد و غلط از آب درآمد! یعنی برخلاف آن تحلیل و ادعا، عمده بازیکنان ایران پس از ناکامی در جاکارتا و علی رغم وضعیت طبیعی نامساعد بودن روحیه شان برای اعزام به باشگاههای آسیا، اما در این تورنمنت باشگاهی روحی فوق العاده ای داشتند و بارها خودشان هم به آن اذعان کردند!
تماشای بازیهای تیم پتروشیمی در باشگاههای آسیا و حتی عکسهای منتشر شده از این رقابتها به خوبی نشان میدهد جوی در تیم و میان بازیکنان حاکم بوده که مدتهاست در تیم ملی ندیدهایم. از همان زمانی که دیگر کم کم رسیدن به قهرمانی در آسیا برایمان سخت شد و حواشی مختلف دامان تیم را گرفت.
همین حالا بیاییم، ماجرای نتیجه را از این بحث سوا کنیم. قرار نیست به این برسیم که تیم ملی در بازیهای آسیایی اگر شرایط روحی بهتری داشت طلا میگرفت یا قهرمانی پتروشیمی در باشگاههای آسیا را تنها به مسائل روحی مختص کنیم. قصدمان تنها این است که برسیم به اهمیت این ماجرا و خلائی که به کرار نادیده گرفته میشود. آن هم در شرایطی که برای ورزشکاران ایرانی حتی بیش از بسیاری از کشورهای دیگر لازم و ضروری است و میتواند نقش بسیار پررنگتری در نتایج آنها ایفا کند.
نقش مربی – روانشناسها
اهمیت بحثهای روحی روانی در ورزش، قدمت بسیار زیادی دارد. حتی زمانی که صحبتی از آن در رسانهها و بحثهای علمی ورزش نمیشد. همان زمانها هم مربیان میدانستند که حرکات، رفتار و حتی کلماتی که هنگام صحبت با بازیکنان از آن استفاده میکنند، میتواند باعث تغییر در روند کار و عملکرد بازیکنانشان شود. داد و فریادها، تهییج و برافروختن حس میهنپرستی و حتی بد و بیراه گفتن، راهکارهایی بود که مربیان سنتی برای تغییر در روند کاری بازیکنان از آن استفاده میکردند.
این رفتارشناسی که رفته رفته به صورت علم درآمد و با تلفیق روانشناسی صورت تازه و امروزیتری به خودش گرفت، باعث ظهور مربیانی شد که بیش از پیش به این مسئله اهمیت دادند. مربیانی که این ماجرا برایشان از یک شاخصه فردی به یک موضوع مهم تبدیل و باعث شد حتی به تحصیل در آن بپردازند. به این ترتیب مربیانی در ورزش دنیا رشد کردند که هم از لحاظ فنی قابلیت داشتند و هم در مسائل روانشناسی متبحر بودند.
از فرگوسن تا مورینیو
به گزارش جی پلاس؛ ورزش در دنیای معاصر، مربیان بزرگی به خودش دیده. به طور مثال در فوتبالی که بدون شک محبوبترین ورزش دنیاست، مربیانی ظهور کردند که تواناییهای روحی روانیشان بارز بوده و حتی گاهی بر بعد فنیشان میچربیده است.
به طور مثال الکس فرگوسن را در نظر بگیرید. مربی که 27 سال در بالاترین سطح لیگ انگلستان هدایت منچستر را عهده دار بود و در تمامی این سالها میدانست، بازیکنانش را با چه شرایط روحی و روانی به زمین بفرستد. فرگوسن در کنار حفظ یک ترکیب ثابت و با ثبات که شناخت خوبی را از بازیکنان نصیبش میکرد، با دیسیپلین عجیبی که داشت، باعث می شد تا بازیکنان بزرگی نظیر روی کین، رایان گیگز، پل اسکولز، دیوید بکهام، اندی کول، تدی شرینگهام، گری نویل، پیتر اشمایل و... مثل یک سرباز تمام توانشان را در زمین بگذارند و برایش بازی کنند.
جلوتر که بیاییم میرسیم به جانشین امروز او در منچستر یعنی خوزه مورینیو. مربی که تمام دنیا می دانند و به آن اعتقاد دارند که بحث های روحی روانی برایش اولویت دارد. مورینیو اگرچه سیستم خاص بازی خودش را دارد و ساماندهی نفر به نفر را بر تاکتیک کلی و ثابت ترجیح می دهد، اما حداقل در سال های آغازین کار و شهرت گرفتنش، تیم ها و بازیکنان را به موفقیت رساند که در حالت طبیعی نمی توانستند به این جایگاه برسند.
به طور مثال پورتو را به یاد بیاورید. با بازیکنانی که پیش از مورینیو اسم و رسمی در دنیای فوتبال نداشتند اما این مربی بزرگ و جسور، با تجربه مترجمی بابی رابسون و دستیاری لوییز فنخال، کاری کرد که آنها در دو فصل پیاپی قهرمانی جام یوفا و پس از آن لیگ قهرمانان شدند.
مورینیو پس از آن در اینتر هم همین کار را کرد و تیم مرده شهر میلان را به قدرت برتر اروپا مبدل ساخت.
جنگ های روانی و پرخاش های این مربی پر حاشیه در تمام این سال ها شاید باعث کاهش محبوبیتش چه در ایران و چه در تمام دنیا شده باشد اما باعث موفقیتش شد. چرا؟! چون او زمانی که می دید شاخصه های فنی برای پیروزی تیمش کافی نیست یا برتری محسوسی به تیمش نمی دهد، سعی می کرد تمام فشار روانی و توجهات را به سمت تیم خودش جلب کند تا بازیکنان با کمترین فشار ممکن بازی کنند. مورینیو انتخاب کرده تا محبوب نباشد اما با به دوش کشیدن جنگ و فشار روانی، باعث شود تا بازیکنانش بدور از تنش بازی کنند و کاری را انجام دهند که او می خواهد. هر چند او این روزها با دوران اوج خودش فاصله دارد و بنا به دلایلی فعلا عملکرد ضعیفی در منچستر یونایتد داشته است.
نتیجه گیری به سبک پروین و قلعه نویی
در فوتبال ایران هم از این نمونه ها داشته ایم. علی پروین با آن اقتدار و البته رفتارهای خاصی که پیش، در میان و پس از بازی از خودش به نمایش می گذاشت، در دو دوره یکی از موفق ترین مربیان ایران بود. بازیکنان چه بر اساس احترام و یا ترسی که از او داشتند با تمام و چه بسا فراتر از توانشان بازی می کردند. پروین اگر چه خیلی خوب فوتبال را می شناخت اما پررنگ ترین بارزه موفقیتش همین دیسیپلین خاص و کارهای روحی روانی اش بود.
امیر قلعه نویی هم در سال های اوج نتیجه گیری اش سعی می کرد به شکلی نوین و امروزی تر پایش را جای پای پروین بگذارد. قلعه نویی به خوبی راه نتیجه گرفتن در لیگ ایران را بلد بود و از لحاظ فنی هم جایگاه خوبی دارد اما شاید بیش از بقیه بازیکنان را توی دستش داشت و همان دیسیپلینی که بارها از آن یاد کردیم را پیاده کرده بود. به همین سبب هم هنوز پرافتخارترین مربی لیگ برتر به حساب می آید که فصل گذشته ذوب آهن را به بالای جدول رساند و امسال هم سپاهانی ها یک بار دیگر برای بازگشت به قدرت، او را به خدمت گرفتند.
از مصطفی هاشمی تا حاتمی و شاهین طبع
بحثمان را از بسکتبال شروع کردیم و حالا با همین رشته تمامش می کنیم. خیلی ها معتقدند که تیم ملی بسکتبال در جاکارتا اگر شرایط روحی بهتری داشت و بهتر مدیریت می شد، با وجود قدرت کمتر و بهتر بودن از چین، می توانست قهرمان شود. کما اینکه بازی را هم بهتر آغاز کرد اما در کنار ضعف نیمکت تیم ایران، مشکل مدیریتی تیم از لحاظ روانی هم به چشم آمد.
در بسکتبال مربیانی داریم که شاخصه های روحی و روانی برجسته ای دارند. مربیانی که جنجال های زیادی در کنار زمین بپا می کند و به نوعی با رفتار مورینیو گونه خودشان، سعی می کنند بخش اعظم حواشی را معطوف به خودشان کنند تا تیم شان دچار آن حاشیه ها نشود.
به گزارش جی پلاس؛ ماجرای پتروشیمی در باشگاه های آسیا هم بیش از هر چیز بر پاشنه همین مسائل گشت. تیمی بدون تدارک و حتی ترکیب کامل راهی باشگاه های آسیا شد. اگرچه سطح بازی ها هم نسبت به دوره های گذشته پایین تر بود اما مهران حاتمی بیش از هر چیز تلاش کرد تا تیم یکدستی را با خود به مسابقات ببرد. تیمی که فضای بین بازیکنان شرایط خوبی داشته باشد و البته خودش هم بتواند روی آن ها اثر بگذارد. نتیجه این سیستم است که بازیکنی نظیر اصغر کاردوست پس از مسابقه او را در آغوش می گیرد و از نقش پررنگ او در مسائل روانی می گوید. سایر بازیکنان ها هم همینطور. پس بد نیست فدراسیون حداقل از این پس نیم نگاهی هم به این مسئله مهم بیندازد و از حضور روانشناس یا حداقل مربیانی که توانایی مدیریت بازیکنان از این منظر را دارند، غافل نشود.
دیدگاه تان را بنویسید