رابطه مادر و کودک چهزمانی به مشکل میخورد؟
مشکل اصلی والدین در ارتباط با کودکانشان این است که نمیدانند فرزندشان میتواند از نظر حسی با آنها متفاوت باشد. این همان عدم یکپارچگی حسی است؛ اختلالی کمتر شناختهشده که با بیشفعالی و اتیسم و .. اشتباه گرفته میشود و خانوادهها را درگیر میکند.
به گزارش جی پلاس؛ شرایطی را تصور کنید که کودکتان زمین میخورد، بلندش میکنید، شلوارش را میتکانید و میگویید: «هیچی نشد. اصلا درد نگرفت.» چرا؟ چون شما دردی را حس نکردهاید و میخواهید به کودکتان هم القا کنید که دردی ندارد. این یعنی والدین تفاوت خود با کودکشان را نمیپذیرند. شرایط مشابه آن برای وقتی است که کودک شما غذایی را دوست ندارد و چون شما آن غذا را دوست دارید، میخواهید به او القا کنید که باید آن را دوست داشته باشد. «قرمهسبزی دوست نداری؟ مگر میشود؟ پس تو بچه خوبی نیستی!» در واقع مشکل اصلی والدین در ارتباط با کودکانشان این است که نمیدانند فرزندشان میتواند از نظر حسی با آنها متفاوت باشد. این همان عدم یکپارچگی حسی است؛ اختلالی کمتر شناختهشده که با بیشفعالی و اتیسم و .. اشتباه گرفته میشود و خانوادهها را درگیر میکند. اختلالی که از کودکی تا بزرگسالی را شامل میشود و اکثر مشکلاتی که زوجهای جوان در روابطشان دارند نیز به همین عدم یکپارچی حسی بازمیگردد.
خانه مسئولیتپذیری اما در آموزش این ناآگاهی به خانوادهها کمک میکند و این مشکل را حل کرده است. غرفههایی در سطح شهر که شروع آن از باغ کتاب و کافه کودک کلید خورده و قرار است در تمام مناطق شهر و احتمالا کشور برقرار شود و کودکان و والدین را بهصورت رایگان ارزیابی کند، به آنها آموزش دهند، برایشان همایش برگزار کنند و در انتها اگر لازم بود بهصورت فردی ویزیت شوند. اگر جای خالی یک روانشناس را در رابطه با کودکتان حس میکنید و بهخاطر ویزیتهای بالای آن، بیخیالش شدهاید، به کافهکتاب برود و در خانههای مسئولیتپذیری خانوادگی ارزیابی شوید. ارزیابی از کودک، والدین و در نهایت آموزش به والدین آن هم به صورت رایگان. پس از اینکه ارزیابیها کامل شود، احتمالا در مهرماه، همایش بزرگ ۴ ساعتهای برگزار میشود که نتیجه ارزیابیها به خانوادهها داده میشود و والدین برای بار دوم آموزش میبینند و توصیههایی به آنها میشود. در انتها باز هم اگر لازم بود برای شرکت در کارگاههای تربیتی معرفی میشوند.
رابطه مادر و کودک چهزمانی متزلزل میشود؟
در همین میان حسام فیروزی، موسس طرح خانه مسئولیتپذیری و رواندرمانگر کودک، نوجوان و خانواده درباره ارتباط مسئولیتپذیری و عدم یکپارچگی حسی میگوید: «ما میخواهیم به والدین نشان دهیم که کودک شما از نظر حسی میتواند با شما متفاوت باشد. ما با یک ژن بهدنیا میآییم ولی یک هرمی وارد این باکس ژن میشود که محیط است و در تعامل بین ژن و محیط است که شخصیت یک انسان شکل میگیرد. ما نمیتوانیم به ژنها دست بزنیم؛ اما برخی ژنها هستند که توسط محیط فعال و غیرفعال میشوند. آن هرم در واقع یک ضلعش مهارتهای پدر و مادری است که چقدر آموزش دیدهاند تا با کودکشان تعامل کنند. دومین ضلع این هرم رابطه بین والد و کودک است که اگر این رابطه ناسالم باشد تا ثریا هم کج میرود. سومین ضلع این هرم هم مهارتهای خود کودک است. ما چهار مهارت اصلی در کودک داریم؛ مهارتهای حسی، مهارتهای حرکتی، مهارتهای شناختی و مهارتهای ارتباطی. یعنی یک انسان سالم باید در یک ارتباط سالم قرار بگیرد.»
به گفته فیروزی، کودک برای اینکه بتواند ارتباط برقرار کند باید شناخت کافی داشته باشد. بخش عمدهای از اختلالها به دلیل همین نداشتن شناخت است. پایه این شناخت در حس و حرکت است؛ حرکت یعنی تعادل و مهارتهای رابطه چشم و دست. از طرفی حسها هم ورودی اطلاعات ما هستند و اگر تنظیم نباشند مشکل ایجاد میکند. مانند کودکی که به مارک لباسش بیش از اندازه حساس است و از آنجایی که والدین را نمیفهمد، به او اصرار میکند که آن را بپوشد و حجم فشاری که به کودک وارد میشود باعث میشود لجبازی کند و دلبستگی به مادر دچار مشکل شود و رابطه مادر و کودک همینجا دچار تزلزل میشود. ما در کلینیک خودمان تحقیق کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بالای ۸۷ درصد کسانی که بر آنها برچسب بیشفعالی خورده، فقط مشکلات حسی داشتند و خیلی راحت درمان شدند.
کودکان ایرانی نسبت به تواناییهایشان مسئولیتپذیر نیستند
در همین میان سارا سوری، روانشناس عمومی و ارزیاب طرح خانه مسئولیتپذیری نیز درباره تجربههایش از ارزیابی میگوید: «متاسفانه در ارزیابیهایی که کردیم مشخص شد که کودکان نسبت به تواناییهایشان مسئولیتپذیر نیستند. البته والدینی هم بودند که با توجه به تواناییهای فرزندشان یکسری مسئولیتهایی داده بودند اما انگشتشمار بودند. وقتی ما والدین را ارزیابی میکردیم به ما میگفتند لطفا مسئولیتپذیری را به کودکان ما یاد بدهید؛ در واقع فکر میکردند ما در این مدت کوتاه میخواهیم مسئولیتپذیری را آموزش دهیم. در حالیکه آموزش مسئولیتپذیری بر عهده خانواده است و پروسهای است که تا ۱۸ سالگی باید آموزش داده شود. در این مدت ما با کودکانی مواجه شدیم که اوتیسم و ناتواناییهای خاصی داشتند و خانواده از آن بیاطلاع بودند. ما در ارزیابیهایمان کودکی را داشتیم که اوتیسم شدید داشت و والدین اصلا متوجه این اختلال نشده بودند و فکر میکردند کودکشان خجالتی است و توانستیم والدین را ترغیب کنیم تا درمان کودک را پیگیری کنند. ایرانیهای مقیم خارج از کشوری را داشتیم که دیدیم آنها فرزندان بهتری را تربیت کردهاند.»
دیدگاه تان را بنویسید