ساعت 10 صبح یکشنبه هفته گذشته در پی تماس تلفنی با مرکز فوریتهای 110 درباره یک سرقت مسلحانه، مأموران وارد خانهای در خیابان گوهردشت کرج شدند و بانوی سالخوردهای را دیدند که توسط مهاجمان مسلح بشدت مصدوم شده بود.
به گزارش جی پلاس، روزنامه ایران نوشت: در نخستین مرحله تحقیقات، کارآگاهان دریافتند سارقان در لباس پلیس و با اسلحه قلابی وارد خانه این زوج سالمند شدهاند. مأموران پس از چهره نگاری دزدان، پنج تن از اعضای این باند- چهار مرد و یک زن جوان-را دستگیر کردند.
در بازجویی از متهمان مشخص شد اعضای این باند قبل از اجرای نقشه سرقت، از زن جوان که قبلاً بهعنوان مستخدم خانگی هرازگاهی به خانه زوج سالمند رفت وآمد داشته است اطلاعات لازم را درباره اموال و دارایی این زن و شوهر سالخورده کسب کردهاند.
زن همسایه طبقه دوم که با شنیدن سروصدای عجیب از داخل خانه این زوج ترسیده و بسرعت با پلیس تماس گرفته بود درباره ماجرا گفت: «تقریباً تازه از خواب بیدار شده بودم که سروصدای عجیبی را شنیدم. تا از پنجره به حیاط خانه نگاه کردم دیدم افراد ناشناسی با لباس پلیس و یک خودرو نقرهای رنگ از خانه خارج شدند. وقتی پایین رفتم با صحنه تکان دهندهای روبهرو شدم؛ بانوی سالخورده بشدت زخمی شده بود و مستخدم خانه بهخاطر ضربهای که بهسرش خورده بود روی زمین افتاده و پیرمرد هم نای حرف زدن نداشت. برای همین به پلیس زنگ زدم.»
سرهنگ صفایی رئیس پلیس آگاهی استان البرز دراین باره گفت: «پس ازبررسیهای تخصصی و با توجه به اطلاعاتی که بهدست آوردیم توانستیم خیلی زود متهمان را دستگیر کنیم وکماکان بازجویی از آنها ادامه دارد. بهگفته وی، سارقان تحت عنوان مأمور پلیس وارد منزل زوج پیر شده و با بستن دست و پای آنها اقدام به سرقت اموال منزل ازجمله چند تابلو فرش، رایانه و برخی وسایل دیگر کرده بودند. سارقان دارای سوابق کیفری ازجمله مواد مخدرو سرقت هستند.
لحظات دیدار متهمان با مالباخته
صبح دیروز و درحالی که همه متهمان برای بازسازی صحنه جرم همراه مأموران پلیس در خانه این زوج سالخورده حضور یافته بودند لحظه غیرمنتظرهای پیش آمد. پیرزن وقتی مستخدم سابقش را همدست دزدان دید در حالی که اشک میریخت به این دختر جوان که تازه یک ماه از ازدواجش گذشته بود گفت: من تورا مثل دخترم دوست داشتم وحتی برای جهیزیه ات کمک کردم وبرای اینکه در زندگی کم و کسری نداشته باشی هرکاری از دستم برآمد برایت انجام دادم پس چرا همدست شوهرت شدی و به خانهام دستبرد زدید و جان من وشوهرم را به خطر انداختید. تو که فقط بیست سال داری. چطور این کار را انجام دادی و شریک دزدان شدی؟
دختر جوان هم گفت: من شرمندهام. باورکنید دزدان من و شوهرم را گول زدند و وقتی از مهربانیهای شما به آشنایانمان گفتیم آنها نقشه سرقت را کشیدند. با این حال زن سالخورده دست نوازش برسر زن جوان کشید و گفت: «تو را میبخشم و هنوز دوستت دارم.اما شوهرت به درد زندگی تو نمیخورد.»