آموزش و پرورش در دوره قاجار چگونه بود؟

«در ‌سال ١٢٦٦ ه.ق قسمتی از ارک سلطنتی به منظور احداث بنای ساختمان مدرسه در نظر گرفته شد. میرزا رضا مهندس‌باشی از محصلان اعزامی به اروپا در دوره عباس‌میرزا نایب‌السلطنه، مامور تهیه نقشه ساختمان مدرسه شد و محمدتقی‌خان معمارباشی، رئیس اداره بنایی دیوان اعلی، اقدام به ساخت مدرسه کرد. بعدها جان داود، مترجم اول دولت ایران، برای استخدام معلم به کشور اتریش اعزام شد.»

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، روزنامه شهروند نوشت: دارالفنون اینگونه شکل گرفت و توانست عصر و دوره جدیدی در آموزش ایران باشد. همان‌طور که مسعود کوهستانی‌نژاد، مورخ هم می‌گوید عصر و دوره دارالفنونی داشتیم. عصری که از دوره ناصرالدین‌شاه شروع شد و تا دوره مظفرالدین‌شاه ادامه پیدا کرد. از همین دوره هم تحولات در آموزش و پرورش شروع شد و تا بعد از پیروزی انقلاب مشروطه ادامه داشت.

مجلس شورای ملی در سال‌های ٢٩-١٣٢٨ و از زمانی که حکیم‌الملک وزیر معارف شد، حرکت جدیدی در معارف آغاز کرد. حکیم‌الملک همراه کسانی مانند مشیرالدوله، میرزا ابوالحسن فروغی و ذکاالملک فروغی بود. کسانی که در کنار هم تحول جدی و اساسی را در آموزش پرورش آغاز کردند.

به گفته کوهستانی‌نژاد نخستین قدم آنها این بوده که مصوبه‌ای را از مجلس گرفتند تا دانشجو به خارج از کشور اعزام کنند. ٢٠ نفر اعزام شدند. بعدها در قراردادی که با دولت فرانسه امضا شد، این اتفاق هرساله شد و هر‌سال عده‌ای به خارج کشور رفتند. کسانی که بعد از بازگشت‌شان تأثیر زیادی از آن‌جا گرفتند و کارگزاران موثری در روند معارف و آموزش و پرورش شدند.

مشیرالدوله از ‌سال ١٣٢٩ قمری وزیر معارف می‌شود و روندی انقلابی در این حوزه شروع می‌شود. وزارت معارف را تعطیل می‌کند و هرکه در آن‌جا بوده را به خانه می‌فرستد. بعد از مدتی ٤٧ نفر را به کار برمی‌گرداند. وزارت معارفی که ذکاءالملک در آن معاون مشیرالدوله بود. آنها توانستند با ٤٧ نفر انقلابی را در معارف شروع کنند که سه محور اصلی داشت. یکی از آنها تغییر در مدارس متوسطه بود. دیگری کنترل کتاب‌های مدارس ابتدایی و اقدام سوم که از همه موارد مهمتر بود، ایجاد سازوکاری برای مدارس دخترانه بود که برای این مدارس معلم تربیت می‌کنند.

در زمینه ساختاری هم شروع به احیای شورای‌عالی معارف کردند. شورایی که ریاست آن با ذکاالملک فروغی بود و نظام‌نامه مخصوصی برای معارف تدوین کردند. در همان نظامنامه امتحانات متمرکز و سراسری ایجاد و اداره دارالتادیب و دارالترجمه تأسیس شد. ابتکار دیگر درخواست همراهی از اولیای دانش‌آموزان برای شرکت در امور مدارس است. «برای نخستین‌بار در همین زمان کلاس‌های پیش‌دانشگاهی تشکیل می‌شود. به این مفهوم که می‌بینند وقتی بچه‌ها از مدرسه خارج می‌شوند، بسیار بی‌سوادند و نه می‌توان در داخل از آنها استفاده کرد و نه می‌توان آنها را به خارج از کشور فرستاد. به همین دلیل کلاس‌های پیش‌دانشگاهی یا پیش‌کاری برگزار می‌شود.»

مشیرالدوله درهمین سال‌هاست که به صراحت می‌گوید؛ باید دستورالعمل مدارس فرانسه در کشور اجرا شود و نظارت شدیدی بر مدارس اعمال می‌شود. عده‌ای مفتش در این سال‌ها به مدارس سر می‌زدند و بازخواست می‌کردند. «اداره تفتیش ایجاد شد و در رأس آن فردی قرار گرفت که مدام به وضع رسیدگی کند.»

آن‌طور که کوهستانی‌نژاد می‌گوید، بعدها مشیرالدوله در کابینه علاءالسلطنه مشکلاتی پیدا کرد و به جای او حکیم‌الملک بر سر کار آمد. حضور او در آستانه شروع جنگ جهانی اول بود. جنگ شروع شد و وقتی دامنه آن به ایران کشیده شد، همه چیز فرو ریخت. طبیعی بود در شرایط جنگ کسی توجهی به معارف و آموزش و پرورش نداشته باشد. «اوضاع جنگ بلبشوی عجیبی در آموزش دولتی ایجاد کرد، اما مدارس خارجی در ایران کار خودشان را رها نکردند. فقط شیرازه نظم و ترتیب مدارس ایرانی از هم فرو پاشیده شد. براساس آمار موجود کل مدارس تهران در ‌سال ١٢٩٧ در حدود ٤٠ مدرسه در تهران بود. ١٤ مدرسه نیمه‌تعطیل بودند و بقیه مدارس هم مشکلاتی داشتند. «این مشکل مدارس به وزارت معارف مربوط نمی‌شد. به قحطی و مشکلات دیگر ربط داشت. جنگ در واقع باعث انقطاع روند انقلابی شد که به وسیله مشیرالدوله شروع شده بود اما قبل از آن‌که جنگ رسما تمام شود، کابینه دوم وثوق‌الدوله در مرداد ١٢٩٧ بر سرکار آمد. وزیر معارف میرزا احمدخان نصیرالدوله بود. نه‌تنها او بلکه کابینه دوم وثوق‌الدوله هم عزمش را جزم کرده بود که اوضاع را بهبود ببخشد.»

شروع دوره جدید

وضعیت جدی‌ شد. بازسازی معارف از دوره نصیرالدوله روند گسترده‌ای به خود گرفت. این بازسازی محورهایی داشت و از مرداد ١٢٩٧ که ٥ماه بعد جنگ تمام شد، کار شدت گرفت. «درست است که درگیر جنگ بودیم و تبعات این جنگ کل کشور را تحت‌تأثیر قرار داده بود، اما آموزش و پرورش ما از جهت ساختاری، محتوایی و اداری دچار ورشکستگی بود.

هشتاد ‌سال بود که آموزش نوین اروپایی وارد کشور شده بود اما چه اتفاقی افتاد غیر از آن‌که عده‌ای کارمند دولت شوند و کسانی که زبان خوانده‌ بودند فقط زبان‌خواندنشان به درد یک خط نوشتن می‌خورد.» ایرادهای بسیار جدی به روش‌های آموزشی گرفته می‌شد؛ به کتاب‌هایی که در اختیار شاگردان بود و همین‌طور به روش‌های تدریس. «بحث این بود که مدارسی که چهل، پنجاه ‌سال بعد از دارالفنون تأسیس کرده‌اید به کجا رسیده‌اند؟»

کوهستانی نژاد می‌گوید در آن زمان چند اداره فعال داشتیم. یکی از آنها وزارت پست و تلگراف بود و دیگری گمرک که هر دو تحت نظارت مستشاران خارجی بودند. بقیه سازمان‌ها حتی در بودجه‌نویسی هم مشکل داشتند؛ چه برسد به عملکردشان. انتقادات بنیادین می‌شد که ربطی به جنگ نداشت. «یحیی کاشانی از متفکران آن دوره در رساله‌ای می‌نویسد ما به آیندگان چه خواهیم گفت؟ چه توضیحی از وضع آموزشی خواهیم داد.»

وقتی وثوق‌الدوله کابینه دومش را تشکیل داد، شورای عالی معارف تشکیل شد. اصول کاری همانی بود که از دوره مشیرالدوله مانده بود؛ یعنی نظارت بر تدوین کتب درسی و به‌روز کردن آنها اما ساخت مدارس مجانی موردی بود که خیلی پیگیرش نشدند. موضوع دیگری که در این دوره پیگیری شد، تکمیل ساخت مدارس شهرستان‌ها بود.

از دیگر مواردی که در این سال‌ها اتفاق ‌افتد، این بود که نصیرالدوله به حوزه‌های فرهنگی وارد شد و تصمیم به ساخت ساختمان‌های فرهنگی گرفت. موزه ملی یکی از آن موارد بود. تداوم نظارت بر حوزه‌های نمایشی، سینما و مطبوعات از دیگر کارهایی است که در وزارت معارف شدت گرفت. «مجلات تخصصی در حوزه معارف تأسیس شد و تعدادی از نهادهای فرهنگی که فعالیت‌شان متوقف شده بود، دوباره به کار افتاد. مهمترین این نهادها کتابخانه ملی بود. این کتابخانه یادگار مظفرالدین‌شاه بود که مشیرالدوله می‌خواست دوباره کار کند. وقتی جنگ شروع شد طبعا این روند قطع شد اما نصیرالدله آن را فعال کرد.»

معلمان یا مدارس؟

در دوره نصیرالدوله ملک‌الشعرای بهار، سردارمعظم خراسانی، اعتصام‌الملک، سیدمحمد تدین. اعلم‌الدوله، سلطان‌العلما در شورای معارف حاضر می‌شوند و اجرای برخی از تحولات به عهده کسانی گذاشته می‌شود که تازه از پاریس آمده‌اند. «سرشاخه آنها عیسی سیداعلم و عباس اقبال آشتیانی است.» سوال اصلی در این زمان این بود که نقطه شروع تحولات معارف از کجاست. آیا باید از مدارس باشد یا از معلمان؟

در دوره مشیرالدوله معلمان عوض می‌شدند اما در دوره نصیرالدوله دستورالعملی صادر شد که مبنای آن ساخت مدارس مجانی بود و صحبتی از معلمان نبود. در حقیقت دانش‌آموزان و آینده آنها نکته مبهم و غیر قابل اعتنا بود. نکته‌ای که بعدها نقطه مهم تحولات شد.

اما این تغییر هم مسأله‌ساز شد. ساختاری که نصیرالدوله بنا کرد، مجریان بسیار پیچیده و ناشناخته‌ای داشت. «ملک‌الشعرای بهار، در روزنامه ایران و مجلات، محورهایی را مطرح می‌کند که همه آنها بر مبنای دولتی‌کردن مدارس بود. نصیرالدوله دلایلی می‌آورد و می‌گوید ٧٢٠٠ تومان به ما بدهید که بتوانیم مدارس مجانی دایر کنیم.»

اما ایران در منطقه‌ای بود که انقلاب اکتبر در همسایگی‌اش به ثمر نشسته بود و بلشویک‌ها حرف‌های جدیدی داشتند و با سرعت و قدرت در حال نفوذ بودند و همین موارد در کنار یکدیگر عاملی شد تا بعدها بدترین انتقادات را فروغی به این روند داشته باشد. «فروغی کسانی که در شورای معارف نشسته بودند را نقد می‌کند و می‌گوید به جای آن‌که بیاییم از معلمان شروع کنیم از دانش‌آموزان شروع کردیم. تحولات نصیرالدوله تا حدود ‌سال ١٣٠٤ جاری بود ولی از این‌ سال جریانی در وزارت معارف شروع می‌شود که به طرز عجیبی این دستاوردهای معارفی دوره نصیرالدوله را حذف می‌کند اما اتفاقات خوب بسیاری هم داریم؛ برای مثال موزه ملی دوباره افتتاح می‌شود. «گزارشاتی داریم که کتابخانه ملی در کنار کتابخانه معارف در زمان نصیرالملک کارش شروع شده ولی زمانی که اندیشه فروغی‌ها و حکمرانی آنها شروع می‌شود، دستاوردها کم‌کم حذف می‌شوند.»

در دوره مشیرالدوله الگوبرداری از خارجی‌ها مد نظر بود و کار برمبنای الگوی فرانسوی انجام می‌گیرد؛ الگویی که خاص است و با الگوی انگلوساکسون فرق دارد. «این الگو را مستقیم از فرانسه نگرفته بودیم. باید تحولات ایران را در الگوی منطقه‌ای بررسی کنیم. به هر حال چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید الگوی منطقه‌ای داشتیم. الگو فرانسوی بود ولی علت اتخاذ این بود که فرقه اتحاد و ترقی در عثمانی از این الگو استفاده می‌کرد. درواقع ما این الگو را از عثمانی گرفته بودیم که آتاتورک در ١٩٢٤ این الگو را عوض می‌کند.»  الگویی در این سال‌ها اجرایی شد که پارامترهای مثبت و منفی بسیاری داشت و البته انتقادات بسیار جدی به آن وارد بود که‌ سال ١٣٠٠ اوج انتقادات است.

با وجود این تحولات معارف و آموزش‌و‌پرورش در سال‌های اواخر دوره قاجار تا جنگ جهانی اول، پستی و بلندی‌های بسیاری به خود دید. جنگ در گسترش روحیه تحول‌خواهی موجود تأثیر منفی گذاشت و در عین‌ حال عاملی شد تا برخی از کاستی‌ها در گذر زمان به چشم بیایند؛ اما یک سوال از زمان راه‌اندازی دارالفنون تا سال‌های جنگ جهانی اول و بعدها در دوره رضاشاه و محمدرضاشاه و حال حاضر مشترک ماند: ما به آیندگان چه خواهیم گفت و چه توضیحی از وضع آموزشی خواهیم داد؟

 

دیدگاه تان را بنویسید