چرا هرچی بزرگراه می سازیم تغییری در ترافیک شهر ایجاد نمی شود؟
کارشناس حمل و نقل درباره سیاست های عمرانی مرتبط به حمل و نقل در سال های گذشته پایتخت گفت: وقتی بزرگراه رسالت شرق و غرب را به عنوان مثال با تونل باز می کنیم، می بینیم که بعد از یک زمان کوتاه درست مثل همت در آن ترافیک می شود. این یعنی الگوی زندگی مردم با باز کردن بزرگراه جدید به طور منفی تغییر می کند.
به گزارش جی پلاس، ریحانه شاهنگیان گفت: درمورد مدیریت شهری در حوزه حمل و نقل که بسیاری از دیگر ابعاد زندگی شهروندان را نیز درگیر خود می کند دو رویکرد کاملا متفاوت در دنیا حاکم بوده است، یک این که فکر می کنند هر چه تسهیلات حمل و نقل بیشتر بشود زندگی برای شهروندان ساده تر و راحت تر می شود. این رویکرد سالیان سال است که طرفداران خود را داشته است و هنوز هم حداقل در تهران بسیاری طرفداراش هستند. اما نتیجه این رویکرد در کشورهای پیشرفته تر و پیش از این دیده شده؛ بسیاری از این کشورها سال های پیش این زیرساخت ها را در مقیاس بسیار بزرگ ساخته اند و شرایطش را نیز داشته اند. بزرگراه ها و تونل ها و پل های زیادی ساختند و نتیجه اش آن چه انتظار داشتند نبود.
او ادامه داد: مساله حمل و نقل یک مساله پویاست و وقتی تغییری در آن ایجاد می کنیم با شرایط جدیدی مواجه می شویم و به یک تعادل جدید می رسیم. وقتی افراد راه برایشان به وجود می آید، سفر نیز برایشان به وجود می آید. این یک قاعده کلی است که دیگر اثبات شده. به همین دلیل هیچ وقت نمی شود این را گفت که راه و مسیرهای ما کافی خواهد بود.
شاهنگیان به باز شدن اتوبان رسالت در محور شرقی غربی اشاره کرد و توضیح داد: وقتی بزرگراه رسالت شرق و غرب را باز می کنیم، می بینیم که بعد از یک زمان کوتاه درست مثل همت در آن ترافیک می شود. این یعنی الگوی زندگی مردم با باز کردن بزرگراه جدید تغییر می کند. با این وجود مردم می گویند که می توانم خانه ام را در غرب نگه دارم و در شرق کار کنم، و برعکس. وقتی روی کاغذ بنویسید به نظر می رسد که تبدیل یک راه به دو راه جواب خوبی است اما در واقع این اتفاق نمی افتد چون مردم زندگی شان را براساس شرایط جدید انتخاب می کنند و الگوی جدید برایشان ساخته می شود.
او گفت: وقتی که حدی برای ساختن و پر شدن راه ها وجود ندارد، مجبوریم که در نهایت ساختن را متوقف کنیم، نمی توانیم آن قدر بسازیم تا دیگر مشکلی وجود نیاید چرا که مشکل به تناسب به وجود خواهد آمد. هنوز نیز بسیاری این رویکرد را ندارند. بخشی از زیرساختها اجتناب ناپذیر است و نمی شود گفت که ما حداقلها را نیز نیاز نداریم کمااینکه در سالهای گذشته برخی از این راه ها و مسیرها جزو همان زیرساخت های حداقلی بودند اما در همین نقطه متوقف نشدند و مدام بیشتر و بزرگتر شدند. نتیجه این فرایند را نیز داریم می بینم که مردم وابستگی شان به وسیله نقلی بسیار بیشتر شده است.
او در پاسخ به این سوال که آیا نسخه ای برای نجات تهران از این وضعیت وجود دارد، گفت: کلا در مورد مسایلی که به زندگی آدم ها مربوط است برگرداندن وضعیت به شرایط قبل که شاید از بسیاری جهت بهتر بوده، کار بسیار سختی است. وقتی مردم به این عادت می کنند که همواره از خودرو شخصی استفاده کنند و وقتی که اصلا خودروی شخصی را با تکیه بر تعدد و تکثر زیرساختهای حمل و نقل شخصی می خرند، دیگر تغییر این شرایط خیلی سخت می شود. مشکل بزرگ این رویکردها هم این است اساسا این اشتباه را نباید در وهله اول مرتکب شد چرا که اگر مرتکب آن شدی هزینه بازگرداندن آن به شرایط پیشین بسیار بالاست. اما این به این معنا نیست که اصلا این اتفاق افتادنی نیست.
ریحانه شاهنگیان ادامه داد: تجربیاتی در دنیا هستند که با روش های مدیریتی کاملا رویکرد مردم را تغییر دادند و توانستند الگوی زندگی شان را بهبود ببخشند و بسیاری از این مسایل را حل کنند. البته انسان محور به آن معنایی که الان بسیار مصطلح است برای شهری مثل تهران چندان هم راحت نیست و این به ابعاد شهر و تمرکز امکانات و مراکز در قسمت های مختلف مربوط می شود. ولی این که میزان وابستگی مردم به خودروی شخصی شان کم شود اصلا نشدنی نیست منتها به یک مجموعه مدیریت شهری با رویکرد واحد نیاز دارد. یعنی این که حتما باید مدیریت تقاضا انجام بپذیرد. مدیریت تقاضا تلاش می کند که استفاده ار وسیله نقلیه شخصی به نوعی محدود شود اما روشش دو سمت کاملا متفاوت دارد. یکی اش محدود کردن و سخت کردن استفاده از وسایل حمل و نقل شخصی است و دومی اش فراهم کردن وسیله نقلیه همگانی جایگزین است. اگر حمل و نقل عمومی مجهز و گسترده، پیاده روهای خوب، مسیرهای مخصوص دوچرخه سواری و غیره فراهم نشود، این فرایند کاملا ناقص خواهد بود.
این کارشناس حمل و نقل در پایان گفت: به زبان تخصصی تر مدیریت شهری نباید صرفا به سیاست های فشاری و محدود کننده روی بیاورد و ضروری است که در کنار سیاست های فشاری حتما به سیاست های کششی هم بپردازد تا جایگزین وجود داشته باشد. اگر سیاست کششی متناسب با سیاست های محدود کننده و فشاری اتخاذ نشود، مردم باز الگوی زندگی شان را به یک شکل ناسالم دیگر تغییر می دهند. به عنوان مثال شما اگر هزینه استفاده از وسیله نقلیه شخصی را بالا ببرید اما به فکر تقویت حمل و نقل همگانی نباشید، مردم مجبور می شوند از تفریحات لازم خود بزنند، که این خود مسایل منفی دیگر برای آن ها به وجود می آورد. مساله جابجایی برای انسان اجتناب ناپذیر است و باید برای آن نگاه جامع وجود داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید