اخیرا فیلمی از ضربوشتم دستفروشان در خیابان ولیعصر منتشر شد که واکنشهای زیادی را به همراه داشت و گفته میشود که با مأموران خاطی برخورد خواهند کرد. در حالی که معلوم نیست مطابق روال جاری و سنت گذشته چنین برخوردی از نظر مأمور خلاف تلقی شود.
به گزارش جی پلاس، قضیه از این قرار است که موضوع دستفروشی را نمیتوان در چارچوبهای موجود و با درگیری و شیوههای دیگر حل کرد. گذاشتن مأمور از ابتدای صبح نیز کاری عقلایی نیست؛ زیرا هزینه این کار برای شهر آنقدر زیاد است که مقرون به صرفه نیست. ضمن اینکه تا کی میتوان چنین شیوههای هزینهبری را به شهر و کشور تحمیل کرد؟
اگر نیک بنگریم، همه حق دارند، مغازهدار حق دارد؛ چرا که اجاره مغازه میدهد، مالیات میدهد، هزینههای جاری میدهد، مسئولیت در برابر جنس فروختهشده دارد و... و طبیعی است که انتظار فروش نیز دارد و نسبت به حضور دستفروشان اعتراض دارد. مردم حق دارند چون میخواهند در پیادهرو با خیال راحت حرکت کنند، حق دارند چون نمیخواهند کسی را بیکار ببینند، حق دارند چون نمیخواهند شهروندان زحمتکش دچار ضربوشتم شوند.
شهرداری حق دارد چون وظیفهاش رفع سد معبر است و مردم نیز از شهرداری میخواهند که این کار را انجام دهد و برای این کار چارهای ندارند جز آنکه بهنسبت خشن برخورد کنند و با قربان صدقه رفتن نمیتوان کاری از پیش برد. دستفروش هم حق دارد چرا که نیاز به پول و درآمد دارد و باید خرج خود و زن و بچهاش را تأمین کند.
همانطور که ملاحظه میشود از هر سو که نگاه کنیم، همه را کمابیش ذیحق میدانیم و در کلیت ماجرا همه حق دارند، هر چند مغازهدار میتواند بگوید چرا جلوی مغازه من اتراق میکنید؟
دستفروش هم حق دارد و میگوید که شغل ندارم و اگر این کار را نکنم، باید مرتکب خلاف شوم تا نانی به دست آورم، مأمور شهرداری هم میگوید برو جای دیگری که سد معبر نباشد و...
اگر مجموعه این موارد با مردم مطرح شود، به طور طبیعی افکار عمومی به یک جمعبندی خواهد رسید. شاید برای ما راحت باشد که طرف دستفروش را بگیریم؛ ولی هنگامی که خود را جای مغازهدار بگذاریم یا جای عابرانی که از پیادهرو میخواهند عبور کنند، ممکن است نگاهمان تغییر کند. مغازهدار نیز اگر خود را جای دستفروش بگذارد، ممکن است نظرش به کلی تغییر کند و بهاحتمال فراوان همان کار او را خواهد کرد، همچنان که اگر دستفروش صاحب مغازه شود، همین مخالفت را با دستفروشان دیگر میکند. شاید مأمور شهرداری هنگامی که در قالب مأمور، مأموریت ندارد بلکه بهعنوان یک شهروند پای تلویزیون نشسته، نظر دیگری را درباره دستفروش داشته باشد؛ چه بسا برخی از نزدیکان او نیز دستفروش باشند.
میتوان جای مأمور شهرداری را با دستفروش عوض کرد و عینا شاهد همین ماجرا بود. کاری ندارد میتوانیم برای آزمایش ١٠ نفر از دستفروشان را به صورت تصادفی انتخاب و به عنوان مأمور رفع سد معبر استخدام کنیم، تا شاهد رفتار آنان با سایردستفروشان باشیم. بنابراین باید راهحلهایی را انتخاب کرد که کمهزینه و تأمینکننده حداکثر منفعت و حداقل زیان برای طرفهای درگیر ماجراست. ولی راهحل بدون زیان وجود ندارد؛ البته راهحل نهایی افزایش اشتغال است و تا هنگامی که این مشکل حل نشود و شاخص بیکاری کاهش پیدا نکند، هیچ امیدی به بهبود وضع و کاهش چنین مشکلاتی نباید داشت.