١٢٠ روز میشود پارسا، پسربچه ٨ ساله که در آخرین سفرش به طرز مرموزی ناپدید شد، به لیست کودکان ناپدیدشده اضافه شده است.
به گزارش جی پلاس، روزنامه شهروند در ادامه نوشت: خانواده پارسا قندی چندین روز است که دلتنگند. خبری از پسرشان ندارند. حتی نمیدانند که او زنده است یا نه؛ ٤ ماه گذشته اما هنوز اثری از پارسا نیست. از بیخبری خستهاند، دلتنگند، مدام اشک میریزند، همه چیز آنها را به یاد پارسا میاندازد، ولی امید دارند.
خانواده پارسا به بازگشت پسرشان امید دارند. با وجود تمام اخبار ناامیدکننده اما خانواده قندی هنوز هم احساس میکنند که پارسا صحیح و سالم پیدا میشود. حالا هر پنجشنبه پدر پارسا با کمک اهالی محل و دوستان و آشنایانش به محل ناپدیدشدن پسرش میرود، همه جا را جستوجو میکند، به دنبال فقط یک نشانه از پسرش کیلومترها راه میرود و همه سختیها را به جان میخرد تا شاید بتواند اثری از پارسایش پیدا کند. این در حالی است که هلالاحمر نیز قرار است بهزودی جستوجوهایش را از سر بگیرد و نیروهای امدادی بار دیگر برای پیداکردن پارسا بسیج شوند. حالا محسن قندی از چندین روز سخت بدون پارسا میگوید و جزییات بیشتری از ماجرای ناپدیدشدن پسرش فاش میکند.
پارسا دقیقا چطور و کجا ناپدید شد؟
روز ١١ تیرماه امسال بود. داشتیم از مسافرت شمال برمیگشتیم. نرسیده به امامزاده هاشم، تونلی است به اسم وامه، نبش این تونل، یک تفریحگاه به اسم نقش شاه وجود دارد. ما برای استراحت و خوردن ناهار آنجا ایستادیم و بساطمان را پهن کردیم. میخواستیم برای گرمکردن غذا آتش درست کنیم، برای همین با پارسا و بچهها رفتیم که چوب جمع کنیم. من زودتر آمدم. وقتی بقیه بچهها آمدند، دیدم پارسا نیست. پرسیدم پارسا کجاست. گفتند پشتسرمان داشت میآمد؛ اما نبود. هر چه گشتیم پارسا را پیدا نکردیم.
آن زمان با چه کسانی به مسافرت رفته بودید؟
ما چهار نفر به همراه خانواده خواهرم بودیم. در کل تعدادمان کم نبود. اتفاقا آن ٥ روز یکی از بهترین سفرهایمان بود. خصوصا به بچهها خیلی خوش گذشت، کلی بازی کردند و خوشحال بودند؛ اما بهترین سفرمان در عرض چند دقیقه تبدیل به بدترین سفرمان شد.
بعد از اینکه متوجه شدید پارسا ناپدید شده چکار کردید؟
بلافاصله همگی به دنبال پارسا گشتیم. در آن اطراف خانوادههای دیگر هم بودند، همه وقتی متوجه شدند با ما به سمت رودخانه و صخره آمدند و به دنبالش گشتیم؛ ولی پیدا نشد که نشد. در عرض چند ثانیه زندگی ما از این رو به آن رو شد و پسرم را از دست دادیم.
پارسا آخرینبار چه لباسی به تن داشت؟
شلوارک و تیشرت سبز و دمپایی آبی به تن داشت که الان فقط یک لنگه از دمپاییهایش پیدا شده است.
فکر میکنید چه اتفاقی برای پارسا افتاده باشد؟
دقیق مطمئن نیستم؛ اما یک مورد برایمان خیلی مشکوک است. آن هم دو خانوادهای که آن اطراف بودند و درست زمانی که پارسا ناپدید شد، در میان همهمه مردم و جمعیت، خیلی زود وسایلشان را جمع کردند و رفتند. تنها آن خانواده که دو زن و شوهر بودند و فرزندی هم به همراه نداشتند، آن اطراف نشسته بودند؛ یعنی پارسا آخرینبار تقریبا نزدیک آنها بود ولی وقتی از آنها سراغ پارسا را گرفتیم، بدون هیچ فکری گفتند، بچهای این اطراف ندیدند. بعد از وقتی همه مردم آنجا جستوجو را شروع کردیم، پنهانی سوار خودروهایشان که یک پراید و پژو ٢٠٦ مشکیرنگ بود، شدند و رفتند.
یعنی تصور میکنید که آنها پارسا را ربوده باشند؟
همه اینها احتمالات است؛ ولی آنها مشکوک بودند. از وقتی آمدیم دیدیم که جدا از شلوغیها یک جای خلوت نشستهاند و حتی یکی از آنها انگار داشت موادمخدر مصرف میکرد؛ ظاهر مناسبی هم نداشتند. چرا باید بلافاصله بعد از ناپدیدشدن پارسا وسایلشان را جمع کنند و بروند.
جایی که آنها نشسته بودند، خلوت بود؟ یعنی میشد که پارسا را به راحتی با خودشان ببرند؟
بله؛ آنها جدای جمعیت بودند و آنجا خلوت بود.
در آن زمان صدایی از پارسا نشنیدید؟
نه اصلا هیچ صدایی نشنیدیم؛ ولی ممکن است که پارسا را در یک لحظه بیهوش کرده باشند که سروصدایی هم نکند.
آن دو خانواده با هم بودند؟
این را هم نمیدانیم. فقط کنار هم نشسته بودند. اصلا متوجه این نشدیم که با هم هستند یا نه؛ هر چه هم میگویم فقط احتمال است. شاید هم پسرم در آب غرق شده باشد؛ ولی اگر غرق شده بود باید یک ردی از او پیدا میکردیم.
تا به حال هیچ نشانهای از پارسا پیدا نشده است؟
فقط یک لنگه دمپاییاش درست در نزدیکی همان دو خانواده مشکوک پیدا شد؛ آن هم تنها یک لنگه. اگر پارسا در آب افتاده باشد، چرا باید دمپاییاش آنجا باشد. همین است که من به این موضوع مشکوکم.
شکایت هم کردهاید؟
بله؛ پرونده در دادسرا و پلیس آگاهی آمل در حال رسیدگی است و حالا امکان انتقال پرونده به تهران نیست؛ هر کاری کردم نشد. برای همین مرتب باید به آمل برویم. حتی از آن دو خانواده هم تصویر چهرهنگاری تهیه کردهایم؛ ولی هیچ ردی از آنها نیست. ما با تمام کسانی که آن روز در محل حادثه بودند در ارتباط هستیم به جز آن دو زن و شوهر.
رودخانه را هم گشتهاید؟
بعد از این حادثه بلافاصله نیروهای امدادی هلالاحمر جستوجوهایشان را در رودخانه آغاز کردند؛ اما هیچ اثری از پسرم نبود. ما حتی به نیروهای امدادی هم اکتفا نکردیم، خودمان بسیج شدیم و تمام رودخانه را گشتیم؛ اما دریغ از حتی یک نشانه از پسرم.
در این مدت برای پیداشدن پارسا چه کارهایی انجام دادید؟
از وقتی پارسا دیگر نیست، روزگارمان خیلی سخت شده؛ بدون هیچ استثنایی هر پنجشنبه به محل حادثه میروم، چادر میزنم و تا جمعه شب آنجا را میگردم. هر بار هم عدهای برای کمک به من همراهم میآیند؛ از فامیل و دوستانمان گرفته تا همسایهها و حتی افراد غریبه مرا همراهی میکنند. بارها طناب وصل کرده و به رودخانه رفته و آنجا را گشتهام؛ نه فقط آن محل بلکه تا چند کیلومتری آنجا را هم گشتهام؛ رودخانه، جنگل و صخرهها اما هیچ نشانهای از پارسا نیست.
پلیس و نیروهای امدادی چه میگویند؟
پلیس که میگوید در حال پیگیری است. نیروهای امدادی هلالاحمر گزنک هم سه روز تمام آنجا را گشتند وقتی به نتیجه رسیدند، جستوجوها را متوقف کردند. آنها اعتقادشان بر این است که پارسا به داخل رودخانه رفته و غرق شده است ولی من مطمئنم که پسرم به رودخانه نرفته؛ پارسا بشدت از آب میترسید؛ آنقدر زیاد که مطمئنم حتی اگر ناخواسته داخل آب افتاده باشد هم از ترس حالش بد شده باشد. پارسا از آب وحشت داشت و هیچ وقت سمت آن نمیرفت. در حالحاضر نیز خود سردار اشتری، فرمانده نیروی انتظامی، شخصا دستور پیگیریهای لازم را به نیروی انتظامی صادر کرده تا پسرم را برایم پیدا کنند.
از اقداماتی که هلالاحمر برایتان انجام داده است، بگویید؟
در همان روزهای اول تمام مسیر رودخانه و صخره را جستوجو کردند؛ اما وقتی اثری از پارسا پیدا نشد، جستوجوها را متوقف کردند ولی حالا در دیداری که با آقای سلیمی، رئیس سازمان امدادونجات هلالاحمر داشتیم، دستور پیگیری صادر شد و آنها قول جستوجوی مجدد را دادهاند. قرار شده که یک اکیپ از تهران و یک تیم هم از هلالاحمر آمل برای پیداکردن پسرم بسیج شوند و باز هم جستوجوها را از سر بگیرند.
شغل شما چیست؟
در یک شرکت دولتی سرپرست قسمت ماشینکاری و تراشکاری هستم.
به جز پارسا چند فرزند دیگر دارید؟
یک دختر ١٢ ساله دارم به نام هستی.
درخواستتان از مسئولان چیست؟
من فقط میخواهم پسرم پیدا شود. از مسئولان میخواهم پسرم را هر طور که هست پیدا کنند. این بیخبری بیشتر ما را نابود کرده است. حتی اگر اتفاق بدی هم برای پسرم افتاده باشد یا حتی دیگر زنده نباشد، باز هم میخواهم بدانم. من هر بار که به محل حادثه میروم، وقتی برمیگردم همسرم با چشمانی اشکبار منتظر یک حرف یا نشانهای امیدوارکننده است؛ ولی نه حرفی دارم و نه نشانهای. حتی لنگه دیگر دمپایی پسرم هم پیدا نشد تا حداقل آن را به همسرم بدهم تا کمی آرام شود.
خودتان امید به زندهبودن پارسا دارید؟
ما تا آخرین لحظه امیدمان را از دست نمیدهیم. مرتب با خودم میگویم اگر پارسا غرق و یا در آن اطراف دچار حادثهای شده باشد، باید تا الان ردی یا نشانهای از او پیدا میشد؛ ولی هیچ چیز نیست. همینها باعث میشود که امیدوار شوم. با این حال دیگر از بیخبری و انتظار خسته شدهام. ٤ ماه است که زندگی نداریم و مرتب اشک میریزیم؛ واقعا سخت است و دیگر تحملمان تمام شده است. از مسئولان میخواهم پسرم را پیدا کنند. هر طور که هست فقط او پیدا شود و ما بدانیم که چه اتفاقی برایش افتاده است؛ این بیخبری ما را از پا در آورده است.
پارسا پسر باهوشی بود؟
پسرم فوقالعاده هوش بالایی داشت. با آن سن کمش از تکنولوژی سر در میآورد. هر کس سوالی داشت از پارسا میپرسید. برادرم گوشی آیفون خریده بود و پارسا تمام برنامههای آن را نصب کرد. پسرم خیلی باهوش و زرنگ بود؛ هر جا میرفت همه از هوش او تعریف میکردند.