نقاشی های دیواری دختر سنگفروش!
تصویر قبل و بعد یک دیوار نقاشی شده ، چند روزی است که در فضای مجازی و گروه های تلگرامی دست به دست می شود؛ تصویری که ما را به لنگرود می رساند؛ به شهری ساحلی در 363 کیلومتری تهران. به دختری دهه هفتادی که به زبان رنگ ها آشناست.
به گزارش جی پلاس، پای نقاشی های دیواری فرشته توتچی مدتی است که به اینترنت هم کشیده شده ؛ دختر جوانی که با انگیزه شخصی اقدام به رنگ آمیزی دیوارهای شهرش کرده است. هنرمندی که کارش را از نقاشی سنگ های کوچک و بزرگ شروع کرده و حالا روی دیوارهای لنگرود، نقشی از زیبایی می زند.
کار نقاشی دیواری شما با نقاشی هایی که خیلی جاها دیده ایم متفاوت است.
بله همین طور است. این کار دلی است. من بعد از اینکه در رشته گرافیک فارغ التحصیل شدم، روی آوردم به نقاشی روی سنگ ، ساخت ظروف سفره هفت سین و زیور آلات و ... در نهایت هم کارم به نقاشی دیواری کشید.
جرقه این کار برای شما کجا زده شد؟
ایده از پدرم بود. در کوچه خود ما یک دیوار خالی بزرگ وجود داشت. پدرم چون علاقه زیادی به گل و گیاه دارد ، پای این دیوار را گل کاری کرده بود، یک بار به من پیشنهاد داد که روی دیوار هم طرح و نقشی از گل بکشم. من هم گل شقایق را انتخاب کردم و یک هفته روی این نقاشی کار کردم که اتفاقا تجربه خیلی جالبی بود.
چطور؟
چون کوچه ما خیلی پررفت و آمد بود خیلی ها این کار را دیدند ، حتی من را حین کار می دیدند و واکنش های مثبت زیاد بود. همه از اینکه نقاشی دیوار را زیباتر کرده بود تشکر می کردند. همین تشویق ها باعث شد که به کار نقاشی دیواری علاقه مند بشوم، چون بازدیدش عمومی تر است و مخاطب های زیادی باآن ارتباط برقرار می کنند. البته یک هدف دیگر هم از ادامه این کار داشتم ، دوست داشتم مردم ببینند که می توانند خودشان شهر و کوچه هایشان را زیبا بکنند نه اینکه منتظر باشند یک نهاد مسئولی بیاید این کار را برایشان انجام بدهد.
دیوارها را چطور انتخاب می کنید؟
چندتا از دیوارها را خودم انتخاب کردم و کار کردم دوسه تا هم به من پیشنهاد شد، مثلا یکی دیوار یک مرکز آموزشی بود . یا دیواری که با موضوع محرم حسینی کار کردم و تازه 5 روز است که تمام شده. این کار را می خواستم در همان دهه محرم کار کنم اما چون شمال خیلی بارندگی بود ، اصلا مجال کار به من داده نشد . اما در کل بیشتر روی دیوارهایی که کثیف هستند و آلودگی بصری برای مردم درست می کنند کار می کنم. یعنی دیوارهای تمیز و خالی فعلا اولویت کارهایم نیستند؛ همیشه هم سعی می کنم عکس قبل از نقاشی دیواری را داشته باشم که همه ببیند یک نقاشی ساده در زیبایی یک دیوار چقدر موثر است.
در نقاشی های دیواری شما ، اشعار فارسی هم جایگاه ویژه ای دارند ، چرا؟
یکی از دلایلش علاقه زیاد خودم به شعر است، دلیل بعدی این است که مردم برای خواندن این شعرها می ایستند ، چند لحظه مکث می کنند و این باعث می شود که کار را هم بهتر ببینند. در این نقاشی های دیواری هم بیشتر از اشعار شمس لنگرودی استفاده کرده ام که همشهری خودمان است و مردم خیلی دوستش دارند. خیلی وقت ها وقتی از جلوی این دیوارها رد می شوم می بینم که مردم ایستاده اند یا با دیوار عکس سلفی می اندازند یا شعرش را می خوانند و این خیلی حس خوبی دارد.
گفتید که کار هنری را با نقاشی روی سنگریزه ها شروع کردید، این ایده چطور به ذهن تان رسید؟
با سنگریزه ها سال آخر دانشگاه آشنا شدم. یک اردوی دانشجویی بود که به کوه رفته بودیم و راه رفتن روی سنگ های ریز و درشتی که در دامنه کوه پراکنده بودند همانجا ذهنم را قلقلک داد . فکر کردم که اگر روی اینها نقاشی کنم چطور می شود. بعد ایده ام را اجرا کردم و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. آن مقوع هنوز کار روی سنگریزه مثل امروز مد نشده بود.
یعنی مردم سنگریزه های نقاشی شده را دوست داشتند؟
خیلی ...اتفاقا فروش شان خیلی خوب بود. مخصوصا در مناسبت های تولد و سالگرد ازدواج و ... البته الان مدتی است که کمتر روی سنگ کار می کنم چون وزن سنگ ها مچ دستم را اذیت می کند.
سنگ ها را از کجا پیدا می کنید؟
از همه جا . از رودخانه و کوه ، کلا از طبیعت.من این سنگ ها را بعد از جمع آوری ، شستشو می دهم و بعد از خشک شدن رویشان کار می کنم.
کدام سنگ ها طرفداران بیشتری دارند؟
مردم بیشتر سنگ های صیقلی را دوست دارند اما خیلی وقت ها خودم به آنها پیشنهاد می کنم که از سنگ هایی که فرم عجیبی هم دارند برای سفارش استفاده کنند. خودم هم به خاطر علاقه به شکل این سنگ ها ، همیشه یک گوشه از کارگاه را به سنگ ها اختصاص داده ام.
طرح های روی سنگ ها از کجا می آیند؟
خیلی وقت ها این طرح ها قصه زندگی خود سفارش دهنده هاست . مردم داستان زندگی شان را می گویند و من با توجه به آن یک طرح می کشم.
هیچوقت فکر می کردید یک روزی با فروش سنگ ها درآمد داشته باشید؟
نه ...البته کارهای هنری را دوست داشتم اما اینکه دقیقا این شکلی باشد نه فکرش را نمی کردم. الان همه از مسیری که انتخاب کرده ام پشیمان نیستم. البته بعضی وقت ها پدرم می گوید که سمت کاری بروم که امنیت شغلی دارد ولی نهایتش وقتی صحبت می کنیم به این نتیجه می رسیم که من یک بار زندگی می کنم و باید کاری را انجام بدهم که باب دلم است.
دیدگاه تان را بنویسید