از میان هشتگونه خرسی که در دنیا هست، قهوهای و سیاهش در ایران زندگی میکند؛ خرس قهوهای مدام در درگیری با شکارچیها و کشاورزان و در تصادف با خودروها کشته میشود و خرس سیاه که دیگر به پاکستان و جنوبشرقی ایران محدود شده و کسی نمیداند چند تا از آن باقی مانده؛ ٣٠٠ تا، ١٠٠ تا، ٥٠ تا، هیچ معلوم نیست.
به گزارش جی پلاس، شهروند نوشت: یوزپلنگ آسیایی در صف انقراض تنها نیست، «مم بلوچی» هم کنار آن ایستاده است. هیچکس دقیقا نمیداند چند خرس سیاه آسیایی در ایران باقی مانده اما تعدادش به قدری کم شده که در فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت در طبقه در آستانه انقراض جای گرفته است. کرمان، سیستانوبلوچستان و هرمزگان تنها زیستگاههای باقیمانده خرس سیاه آسیاییاند؛ حیوانی با گوشهایی بزرگ، موهایی بلند، لکه سفیدی وسط سینه و جثهای کوچکتر از خرس قهوهای. آنها شبانه به نخلستانها و باغهای میوه سر میزنند و بومیها اسمشان را اینطور صدا میکنند: «مَم بلوچی» یا «هرس».
از میان هشتگونه خرسی که در دنیا هست، قهوهای و سیاهش در ایران زندگی میکند؛ خرس قهوهای مدام در درگیری با شکارچیها و کشاورزان و در تصادف با خودروها کشته میشود و خرس سیاه که دیگر به پاکستان و جنوبشرقی ایران محدود شده و کسی نمیداند چند تا از آن باقی مانده؛ ٣٠٠ تا، ١٠٠ تا، ٥٠ تا، هیچ معلوم نیست.
کیوان هوشمند، مدیر دیدهبان محیطزیست و حیاتوحش ایران معتقد است که «خطر انقراض اینگونه شاید بیشتر از یوز باشد»، هرچند «هر دوی این گونهها در یک سطح ارزش قرار دارند.» او با اشاره به اینکه خرس سیاه بشدت در معرض انقراض است، میگوید: «آمار درستی از اینگونه وجود ندارد و پیشبینی میشود تعدادشان به کمتر از چند ١٠ تا رسیده باشد.» این آمار به رقم «کمتر از ٥٠»
یوزهای آسیایی نزدیک است. خطر انقراض دونده زیبای ایرانی خیلی بیشتر از خرس سیاه بلوچی سروصدا کرده و چنان شده که چندین و چند کمپین به راه افتاده تا صدای یوز باشد اما دریغ از فریادی برای خرس سیاه، خشکسالی زیستگاههای جنگلی خرس سیاه را از بین برده است. زمینهای کشاورزی و بهویژه باغها گسترده شدهاند و بسیاری از درختان جنگلی برای مصرف بهعنوان سوخت قطع شده و دامها به زیستگاههای خرس هجوم میبرند. برای همین است که تقابل مردم محلی و خرس سیاه بیشتر شده؛ آنها کندوهای عسل را تخریب میکنند، به باغها خسارت میزنند، به دامها حمله میکنند و در بعضی موارد به انسان. همه اینها باعث شده خیلی از مردم بومی از «مم بلوچی» کینه به دل بگیرند و زندهبودنش را نخواهند.
خرما، ٨٥درصد رژیم غذایی خرس سیاه
مهدی چلانی، کارگردان فیلم مستند«مم، خرس بلوچی» از کسانی است که ١٨سال در حوزه حیاتوحش فعالیت داشته است. او که سال ٩٢ توانست تصویر اینگونه را در بلوچستان و کرمان ثبت کند و نشانههای حضور خرس سیاه را در هرمزگان به تصویر بکشد، از مشاهداتش میگوید: «مم بلوچی بشدت کمیاب است. کرمان بهترین جمعیت اینگونه را دارد و بلوچستان پهناورترین و ضعیفترین آمار ممبلوچی را در خود جای داده است. هرمزگان هم که میان این دو قرار گرفته، جمعیتی از خرس سیاه را در خود دارد.»
از نگاه این مستندساز حیاتوحش، خرس حیوانی آرام است؛ چه قهوهای باشد و چه سیاه: «این حیوان یکی از آرامترین گونههاست. اگر تعارضی هم با این حیوان اتفاق میافتد، از طرف انسان است. انسانی که زیستگاه اینگونه را تنگ کرده و منابع غذایی آن را کم کرده است. مم بلوچی بسیار منزوی است و به هر طریقی که شده، از انسان دوری میکند.» این ویژگی خرس سیاه آسیایی درحالی است که در عین حال بشدت به انسان وابسته است: «مهمترین منبع غذایی اینگونه خرماست که ٨٥درصد رژیم غذایی آن را در برمیگیرد. میوههای باغی هم در درجه دوم است. آنها خرما را در کرمان و بلوچستان و میوه را در باغهای هرمزگان که میان این دو منطقه قرار گرفته، هم میوه دارد و هم خرما. آنها بیشتر به امنیت اهمیت میدهند تا غذا، برای همین دنبال نخلستانها و باغهای دنجی میگردند که فاصله زیادی از هم دارند.»
کمتر کسی «مم» را از نزدیک دیده کم پیش میآید که کسی مم بلوچی را به چشم ببیند. آخرینبار تیرماه امسال، یک خرس سیاه با پسربچه ١٥ساله جیرفتی درگیر شد. اینطور که رئیس اداره حفاظت محیطزیست این شهرستان در استان کرمان گفته بود، پسر روستایی خرس را وقتی دید که گوسفندانش را به چرا برده بود. او کاری نکرد جز اینکه به خرس چندباری سنگ زد و حیوان که تولهای با خود داشت، به او پنجه کشید. سومینبار بود که چنین چیزی در این شهرستان رخ میداد و البته هیچکدام درگیریها خسارت جانی نداشت.
کارشناسان حیات وحش میگویند این حیوان شبگرد و تنهاست و برای همین است که کسی آن را نمیبیند. چلانی میگوید در طول ساخت مستندش درباره این خرس، با آدمهای مسن زیادی برخورد داشته که تا به حال مم بلوچی را به چشم ندیدهاند. «مردم بلوچ همگی این گونه را میشناسند و میدانند که هست اما کمتر آن را دیدهاند.»
آمار درست و درمانی از این گونه در ایران وجود ندارد و دلیلش به رفتار گونه و در عین حال به کوتاهی سازمان حفاظت محیطزیست برمیگردد. چلانی هم درباره آمار شنیدههایی دارد: «میتوان گفت جمعیت مم بلوچی در ایران بین ١٠٠ تا ١١٠تا است. این رقم بر مبنای حدس و گمان است چون هیچکس روی آمارگیری این گونه کاری نکرده است.»
سازمان محیط زیست فقط مقاله مینویسد
چلانی که اکنون درحال ساخت مستندی درباره خرسهای قهوهای ایران است، به سختی گرفتن مجوز برای بازدید از مناطق اشاره میکند و میگوید: «سازمان محیطزیست اگر هم بودجه داشت باز هم کارش به نتیجهای نمیرسید. مسأله این است که تا با حیوان زندگی نکنی، نمیتوانی آن را بشناسی. آنها که در سازمان کار میکنند فقط دنبال کار علمیاند و مقاله مینویسند اما مقاله نوشتن بدون درک شرایط گونه بینتیجه است. در عینحال انجام کار میدانی هم بدون کار علمی نتیجه درستی ندارد.»
او اینها را میگوید و مثال میزند که اگر قرار است گونهای حفاظت شود «باید ارتباط بین انسان و آن گونه را شناخت، باید با شخصیت درونی گونه آشنا شد و دانست که کجا زندگی میکند و تحت چه شرایطی با انسان به تعارض میرسد.» این درحالی است که کارشناسان پیگیرند که «رژیم غذایی گونه را تعریف کنند» و «درباره گونه آمار بدهند.»؛ چیزهایی که بهگفته این فعال حیاتوحش به درد روستاییان نمیخورد: «روستاییان بهتر از هر کسی میدانند که خرس بلوچی کجا زندگی میکند و چه میخورد. برای آنها مهم این است که چطور میتوان خسارت به باغ را کاهش داد و تعارض را کم کرد، بنابراین دلیل ندارد این همه هزینه کنیم و چیزی که مردم میدانند را به آنها بگوییم.»
سازمان محیط زیست برنامه دارد بودجه ندارد
محمد نصرتی، رئیس گروه پستانداران در دفتر حیاتوحش و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیطزیست هم معتقد است که «بهجز فعالیتهایی که سازمانهای مردمنهاد داشتهاند، مطالعه دقیقی از سوی سازمان محیطزیست صورت نگرفته است.» این گفته البته درحالی است که درباره فعالیت سازمانهای مردمنهاد هم انتقاداتی مطرح است، ازجمله اینکه مردم بومی در برنامههای آنها حضور ندارد و این مهمترین نقصی است که در کارشان اتفاق میافتد.
بهگفته نصرتی بعضی سازمانهای مردمنهاد «گهگاهی دوربین کاشتهاند و تصویری ثبت کردهاند.» این درحالی است که «مطالعه علمی مستلزم روش علمی است.»
او چنین توضیح میدهد و درباره خطر انقراض این گونه میگوید: «من بهعنوان یک کارشناس گمان نمیکنم که خطر انقراض این گونه مثل یوز باشد، اما نمیتوان کتمان کرد که شمار اینگونه بسیار کم است و در معرض خطر انقراض قرار دارد. با وجود اینها باید روششناسی آماری برای استناد وجود داشته باشد؛ براساس قلاده ردیاب، دوربین کاشتن یا هر راه و روشی که هست.»
اما درحالیکه برای یوز درحال انقراض برنامههای جدی و تبلیغات مردمی در نظر گرفته شده، چرا اتفاق مشابهی برای مم بلوچی تکرار نمیشود؟ این کارشناس سازمان حفاظت محیطزیست چنین جواب دارد: «سازمان محیطزیست بودجه محدود که چه عرض کنم، بودجه خیلیخیلی کمی دارد. درحالیکه برنامه عملی حفاظت از این گونه را مثل برنامه عملی گوزن زرد ایرانی تهیه کرده اما اجرای همه برنامهها مستلزم بودجه است.» بهگفته رئیس گروه پستانداران در دفتر حیات وحش و تنوع زیستی، بعد از اینکه نقشه اجرایی برای حفاظت از خرس آسیایی تهیه شد، کمیته فنی در دفتر حیات وحش تشکیل شد و برنامههای مشخصی برای آن در نظر گرفتند؛ کمیتهای که نشستهایی را برگزار کرده اما چون بودجه نداشته هیچیک از برنامههایش جدی نشده است.